شریعتمحوری از شاخصههای عرفان ناب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_عرفان، علمی است که با داشتن موضوع مشخص و روش خاص و غایت رفیع، نمیتواند تحتالشعاع و زیر مجموعه علوم دیگر قرار گیرد و لزوماً یک علم مستقل به شمار میآید که برای تبیین مسئله به برخی از اصول مهم این علم اشاره میشود.
یکی از اصول و ارکان مهم عرفان شیعی، تأثیرپذیری از تعالیم دینی است. عرفان اسلامی بدون تعالیم دینی، ضلالت و گمراهی است و اشتغال به عرفان بدون اقبال قرآن، دیوانگی است؛ زیرا عرفان با قرآن عجین است و با سنت و سیرة اهلبیتبيت (ع) قرین؛ چنانکه در کلام نورانی آن امام متقین است که «الشَّرِیعَةُ رِیَاضَةُ النَّفْسِ[1] دین داشتن و متدین بودن بالاترین ریاضتها میباشد»؛ «مَنِ اسْتَدَامَ رِیَاضَةَ نَفْسِهِ انْتَفَعَ[2] کسی که مداومت بر ریاضت نفس داشته باشد، بهرهمند خواهد شد»؛ «لِقَاحُ الرِّیَاضَةِ دِرَاسَةُ الْحِکْمَةِ وَ غَلَبَةُ الْعَادَةِ[3] باروری ریاضت، آموختن حکمت و چیرگی بر عادت است.»
شریعت، صیانت نفس است و حراست نفس موجب قداست و سود و منفعت شخص. نمیتوان سخن از عرفان گفت و از عترت و قرآن بیگانه بود؛ زیرا عرفان یکی از راههای معرفت خدای سبحان است؛ به این معنا که خداوند راههای مختلفی برای وصول به حق معرفی میکند که یکی از آنها چنان که اشاره شد طریق تهذیب نفس است: «وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ[انعام/ 122] و برای او نوری قرار دادیم که به وسیله آن در میام مردم راه میروند»؛ انسانی که دل و باطن خویش را پاک سازد، خداوند نورش را به او عطا میکند. این دستور صریح شریعت است که مدار وصول به حقیقت را در این طریقت تعیین نموده است؛ پس میتوان گفت:
هرچه عارف داند از دل خوانده است
از کتاب و درس دست افشانده است
این راهی است که «مَنْ لَمْ یَذُقْ لَمْ یُدْرَکْ. تا کسی نچشد، درک نکند.» مقصود عارف، شناخت حق و معرفت جلوههایی از جمال رب است و عارف راستین به دنبال کشف حقیقت و رسیدن به مقام یقین است و هرگز مدعی نیست که طریق علم و معرفت دین، منحصر در همین است. عرفان، همعرض شریعت و قرآن نیست، اما در ارض شریعت خدای سبحان است؛ و عارف واقعی، شارع شریعت الهی نیست، ولی قطعاً تابع و شارح علوم وحیانی است. شریعت برای او رهبر است و حقیقت برای او محور؛ قلبش با خدا و احکام و تعالیم الهی پیوند خورده و اوامر شهوات و هوا را از دل برده است؛ به همین سبب امام صادق (علیه السلام) در شریعت محور بودن عارف میفرماید: عارف امانتدار، معدن اسرار، راهنمای رحمت پروردگار، مرکب راهوار، میزان و معیار فضل و عدل خداوندی، بی نیاز از مقاصد دنیایی و انیس و مونس الهی، در حال تردّد در روضههای رضوان الهی است. از لطایف و فضل خدا توشه میگیرد و بینش و معرفتش از ایمان به او ریشه میگیرد «وَالعارِفُ اَمینُ وَدایعِ الله وَکَنزُ اَسرارِه وَمَعدِنِ اَنْوارِه وَدَلیلُ رَحْمَتِهِ عَلی خَلْقِهْ وَ مَطیةُ عُلومِه وَ مِیزانُ فَضْلِهِ وَ عَدْلِه...[4] و عارف امین است برای ودایع الهی و خزینه است برای اسرار او و معدن است برای انوار او و راهنمای رحمت اوست برای خلق و مرکب علوم اوست، و میزان فضل و عدل او میباشد.»
اما صوفیه در جاهایی که کارهایشان با ظاهر شریعت موافق نبوده است، یا ظاهر شریعت را تأویل میکردند و یا طرز کار خود را به نوعی توجیه مینمودهاند. در واقع صوفیه مثل بسیاری از فرق و طوایف دیگر هر جا ظواهر و نصوص شریعت را با عقاید مقبول خویش معارض یا مباین میدیدهاند دست به تأویل آن نصوص میزدهاند. این تأویل درحقیقت عبارت است از تفسیر باطنی و البته اهتمام در آن که ظاهر عبارت را به مقصود و غایتی که گمان میرود از آن اراده شده است، بازگردانند و به اصطلاح، لفظی را که در آن اشکال هست به لفظی که در آن اشکالی نیست تفسیر کنند.[5] لیکن به سبب استقلالی که در عمل و طریقت خویش داشتهاند هم متشرعه که اهل سنت و جماعت بودهاند خود را از آنها کنار میکشیدهاند هم علماء که اهل معرفت عقلی و استدلالی بودهاند آنها را گمراه میشناختهاند.
به حقیقت تکیه بر معرفت قلبی و ذوقی، صوفیه را معتقد به کشف و الهام فردی کرده است و از این رو آنها غالباً معتقد بودهاند ورای راه شریعت و حتی در آن سوی تعالیم انبیاء طریقتی نیز هست که انسان را بیواسطه غیر به حق متصل میکند و اولیاء که به اعتقاد صوفیه صاحب این طریقت به شمار میآیند از این حیث چندان با انبیاء تفاوت ندارند.[6]
اما برخی از صوفیه مقام ولایت را برتر از مقام نبوت میدانستهاند و مدعی بودهاند که نبی علم وحی دارد و ولی علم سرّ. ولیّ به علم سرّ چیزها داند که نبی را از آن خبری نیست.[7] و این آن چیزی است که بر خلاف آموزههای دین مبین اسلام و شریعت است.
منابع:
[1]. غررالحکم، باب ریاضةالنفس، ح 4791
[2]. همان، ح 4809
[3]. همان، ح 4808
[4]. مصباح، باب نود و پنجم در معرفت
[5]. سيوطي، الاتقان، مصر، ۱۹۲۵ میلادی، ج ۲، ص ۱۷۳
[6]. عبدالحسين رزینکوب، ارزش میراث صوفیه، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۹۲ شمسی، ص ۳۴
[7]. همان، ص ۹۱
برگرفته از: آیةالله جوادی آملی (گروه اخلاق پژوهشکده علوم وحیانی معارج) محقق: مصطفی خلیلی
افزودن نظر جدید