سلمان فارسی اولین ایرانی مسلمان نیست !
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وقتی تاریخ اسلام و ایرانیانی که به اسلام علاقه نشان داده و مسلمان شده اند را بررسی می کنیم ابتدا نام و یاد سلمان محمدی (فارسی) زنده می شود و بیان می شود که او اولین ایرانی بود که به اسلام گرایش پیدا کرد و مسلمان شد، ولی در این پاره از سخن بیان می کنیم که در بخش اسلام آوردن زنان بر آقایان مقدم بودند و اولین فرد ایرانی که به اسلام گرایش پیدا کرد یک زن ایرانی بود.
لقب او «امّ الفارسیه» است. او زنی از اهالی اصفهان بود و قبل از اینکه سلمان به مدینه و شبه جزیره عربستان بیاید، او خدمت رسول اکرم شرفیاب شده بود و دین اسلام را جایگزین دین آبا و اجداد خود، زرتشت کرده بود. از آن به بعد خدای خود را که تا قبل از این اهورامزدا صدا می زد را به نام الله میخواند. او قبل از ورود دین اسلام به ایران به واقعیت و کامل بودن دین اسلام بر ادیان دیگر و دین خود پی برده بود. در مورد این خانم و بانوی ایرانی که اولین مسلمان ایرانی است، سلمان فارسی می گوید:
«وقتی که وارد مدینه شدم، زنی اصفهانی را دیدم که قبل از من به حضور پیامبر رفته و مسلمان شده بود، او مرا به سوی آن حضرت راهنمایی کرد». (گلزار اکبری ص 85 / الاوائل ص 161) از این سخن سلمان فارسی، که در اذهان به اولین ایرانی مسلمان نام گرفته ، هویدا می شود که سلمان اولین مسلمان ایرانی نبوده بلکه یک زن و بانوی فرهیخته ایرانی با درک حقیقت اسلام، قبل از سلمان فارسی مسلمان شده و حتی به عنوان یک زن، راهنمای سلمان فارسی برای شناخت اسلام و آشناییت با پیامبر شده است.
سلمان چگونگی اسلام آوردن خود را این گونه بیان می دارد: «با کاروانی به شهر مکه وارد شدم، رییس کاروان مرا به عنوان برده، کنار غلامان حبشی خود که در بوستانی بودند برد؛ سلمان از قبل می دانست که یکی از زنان همشهری خود به حجاز آمده و از این رو پرس و جو را آغاز کرد، تا از آن زن ایرانی، نشانی پیدا کند، در این جستجو دریافت که آن زن، جزو افراد همان خانواده است که خودش غلام آن خانواده شده است، و آگاه شد که آن زن به اسلام گرویده است».
سرانجام همان زن ایرانی در آنجا نزد سلمان آمد و سلمان را به پیامبر راهنمایی کرد، به این ترتیب که به سلمان گفت: «آن هنگام که در مکه گنجشک جیک جیک میکند یعنی قبل از اذان صبح، پیامبر با چند نفر از اصحابش کنار مسجد میآیند و هنگامی که طلوع فجر شده و هوا روشن می شود از آنجا می روند و پراکنده می شوند».
از آن پس سلمان به طور محرمانه، بی آنکه غلامان حبشی اطلاع یابند، با پیامبر تماس می گرفت، وقتی از آن بوستان بیرون می آمد و رفت و آمد می کرد غلامان حبشی از او می پرسیدند: «چرا آرام نمی گیری، کجا می روی؟ سلمان برای آنکه آنها از ماجرا آگاه نشوند، به آنها می گفت: دلم در پیچ و تاب است و می خواهم راه بروم تا دلم آرام بگیرد!!» (اقتباس از اعیان الشیعه چاپ ارشاد، ج 7 ص 283) همین رفت و آمدها و ملاقات های سلمان با پیامبر که توسط امّ الفارسیه راهنمایی شد، موجبات اسلام آوردن سلمان را فراهم شد و افتخارات او نزد پیامبر به جایی رسید که پیامبر در حق او می فرماید: "سلمان منا اهل البیت" سلمان از ما اهل بیت است.( بحار الانوار، ج 10، ص 121)
منابع:
1. کتاب گلزار اكبري و لاله زار منبرى نویسنده حاج شيخ علي اكبر مجتهد نهاوندی، انتشارات مطبعه علميه
2. کتاب الاوائل، نوشته محمدتقي التسترى، انتشارات موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي (پژوهشگاه)
3. کتاب دايره المعارف شيعه ترجمه كتاب اعيان الشيعه، نویسنده تاليف محسن امين , ترجمه كمال موسوی، انتشارات حسن الامین
4. ایرانیان مسلمان در صدر اسلام نوشته محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات سازمان تبلیغات، چاپ اول سال 71
دیدگاهها
رضوان
1393/08/08 - 05:40
لینک ثابت
البته ایانیان دیگر ی نیز
بیطرف
1393/08/10 - 16:26
لینک ثابت
ای وای برما ابلهان که مغزمون
saman
1393/08/11 - 16:23
لینک ثابت
سلمان، شریعت محمد را به
نازنین
1393/10/12 - 16:33
لینک ثابت
اولا بی طرف بودن یعنی خنثی
پیمان
1393/11/10 - 16:16
لینک ثابت
سلمان راهنما و مشاور سپاه عمر
saman
1393/11/10 - 17:07
لینک ثابت
سلام. اولاً گفتار شما نیازمند
لیلا
1395/06/31 - 17:39
لینک ثابت
وای از وقتی که اصفهانی عقده
Arash
1396/01/22 - 02:52
لینک ثابت
پس از درگذشت پیامبر اسلام ,
saman
1396/01/22 - 10:27
لینک ثابت
پاسخ به جناب آرش، بخش نخست:
saman
1396/01/22 - 10:29
لینک ثابت
پاسخ به جناب آرش، بخش دوم: 3.
افزودن نظر جدید