امامت در کودکی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله سؤالها در مورد برخی از امامان به ویژه امام زمان ( علیه السّلام ) این است که: آیا کسی میتواند در کودکی به مقام امامت و خلافت برسد؟ به بیان دیگر: کودکی که تکلیف ندارد چگونه میتواند به مقام ولایت الهی برسد؟
ابن حجر هیتمی، از علمای اهلسنت، در اینباره مینویسد:
« آنچه در شریعت مطهّر ثابت شده، این است که ولایت کودک صحیح نیست، پس چرا شیعیان میپندارند کودکی که هنوز عمرش بیش از پنج سال نیست به امامت رسیده است ».[1]
احمد کاتب نیز مینویسد:
« معقول نیست که خداوند کودکی را به رهبری مسلمانان منصوب کند ».[2]
ابتدا به مقدماتی چند اشاره میکنیم، سپس به پاسخ اشکال خواهیم پرداخت.
مقدمۀ اول:
در میان شیعیان بر خلاف سایر فرقههای اسلامی امامت از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. شیعه، امامت را جزء اصول دین میشمارد، ولی اهل تسنن آن را از فروع دین. « امامت » به معنای اعتقاد به ضرورت وجود امام کامل علی الاطلاق و معصوم در هر زمان است. کسی که امامتش موروثی نیست، بلکه به خاطر قابلیّتهای ذاتی، از سوی خداوند کسب کرده است. این اعتقاد تأثیر بهسزایی در میان جوامع شیعی و دوستداران اهلبیت « علیهم السّلام » دارد و به لحاظ فکری و عقیدتی آنان را نسبت به رهبری و امامت این بزرگواران قانع ساخته است.
خداوند میفرماید:« و إذ ابتلی إبراهیم ربّه بکلمات فأتمّهنّ قال إنّی جاعلک للنّاس إماما قال و من ذریّتی قال لا ینال عهدی الظّالمین »؛ [ بقره / 124 ] « بیاد آر هنگامی که خداوند، ابراهیم را به اموری چند امتحان کرد و او همه را به جای آورد، خداوند بدو فرمود: من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم. ابراهیم عرض کرد: این پیشوایی را به فرزندانم نیز عطا خواهی کرد؟ فرمود: عهد من هرگز به ستمکاران نمیرسد ».
از این آیه استفاده میشود که امامت، عهد الهی است که خداوند به هرکس قابل باشد عطا مینماید.
مقدمۀ دوم:
مجامع شیعی و تابعان مدرسۀ اهلبیت « علیهم السّلام » در تعیین امامان خود شرایط سختی را استنباط و انتخاب کردهاند و در نتیجه غیر از اشخاص خاصی را که مورد تأیید خدا بوده و از جانب او منصوب هستند، شامل نمیشود.
خواجه نصیرالدین طوسی در تجریدالاعتقاد، عصمت و افضل بودن را از شرایط حتمی امام میشمارد.[3]
سید مرتضی از شرایط حتمی امام، عصمت از هر پلیدی، منزّه بودن از هر معصیت، داناتر از همه نسبت به احکام شریعت و وجوه سیاست و تدبیر و... برمیشمارد.[4]
برسی جواب اشکال
الف: امامت و نبوت کودک از دیدگاه قرآن
از نظر قرآن امامت، نبوت و ولایت در کودکی نه تنها امری ناممکن نیست، بلکه قرآن آشکارا میفرماید: ما ولایت، نبوت و امامت را به افرادی در کودکی دادیم؛ که در اینجا به دو نمونه آن اشاره میکنیم:
1. یحیی بن زکریا ( علیه السّلام )
خداوند متعال خطاب به حضرت یحیی ( علیه السّلام ) میفرماید: « یا یحیی خذ الکتاب بقوّة و آتیناه الحکم صبیّا »؛ [ مریم / 12 ] « ای یحیی! تو کتاب آسمانی ما را به قوت فراگیر و به او در کودکی مقام نبوّت دادیم ».
فخر رازی دربارۀ حکمی که خداوند به حضرت یحیی ( علیه السّلام ) داد، میگوید: مراد از حکم در آیۀ شریفه، همان نبوت است، زیرا خداوند متعال عقل او را در کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد. چرا که خداوند متعال حضرت یحیی ( علیه السّلام ) و عیسی ( علیه السّلام ) را در کودکی به پیامبر برگزید، بر خلاف حضرت موسی ( علیه السّلام ) و محمّد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) که آنان را در بزرگسالی به رسالت مبعوث نمود.[5]
2. عیسی بن مریم ( علیه السّلام ):
خداوند متعال میفرماید: « فأشارت إلیه قالوا کیف نکلّم من کان فی المهد صبیّا قال إنّی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیّا * و جعلنی مبارکا أین ما کنت و أوصانی بالصّلاة و الزّکاة ما دمت حیّا... »؛ [ مریم / 29 ] « مریم در پاسخ ملامت گران به طفل اشاره کرد، آنها گفتند: چگونه با طفل گهوارهای سخن گوییم. آن طفل گفت: همانا من بندۀ خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوّت عطا فرمود. من را هر کجا باشم برای جهانیان مایۀ برکت و رحمت گردانید و تا زندهام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد ».
ب: امامت کودک از دیدگاه تاریخی
با مراجعۀ به تاریخ روشن میگردد که مسئله امامت و رهبری کودک امری واقعی بوده است و فیلسوفان و حکیمان میگویند: قویترین دلیل بر امکان شیء، وقوع آن شیء است. اینکه به دو نمونۀ از آن اشاره میکنیم:
1. خلافت و وزارت علی بن أبی طالب ( علیه السّلام )
پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در سال سوّم بعثت، بعد از نزول آیۀ شریفۀ « و أنذر عشیرتک الأقربین »، علی بن ابی طالب ( علیه السّلام ) را که نوجوان بود، به خلافت و وصایت منصوب کرد و به قوم خود دستور داد که حرف او را گوش داده و از او اطاعت کنند.[6]
2. مباهلۀ پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) همراه امام حسن و امام حسین ( علیها السّلام )
به اتفاق مورخان مسلمان، پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) برای مباهله با نصارای نجران، امام حسن و امام حسین ( علیهما السّلام ) را به همراه خویش بردند و این خود دلالت بر بزرگی شأن و قابلیت این دو کودک با و جود سن کم دارد.
ج: گسترش قدرت خداوند
آنچه قدرت خداوند به آن تعلّق نمیگیرد محال ذاتی و وقوعی است، نه عادی و میدانیم که خداوند متعال، قادر است در یک کودک تمام شرایط رسالت و امامت را قرار دهد، زیرا عقلا بعید نیست که خداوند مقام رسالت، نبوّت و یا امامت را به کودک نابالغ بدهد، زیرا خداوند از انجام این عمل عاجز نیست و قضیۀ حضرت یحیی و عیسی ( علیهما السّلام ) بهترین گواه درستی این مدعا است.
د: رشد عقلی کودکان
دانشمندان میگویند: برای رشد عقلی، سنّ معینی وجود ندارد، زیرا چه بسا شخصی رشید است، امّا سن او بیش از پنج سال نیست، زیرا قوّۀ عاقلۀ او به قدرت خداوند به حدّ کافی رشد و نموّ داشته است. چه مانعی دارد که خداوند متعال، سنّ رشد را در امام ( علیه السّلام ) در پنج سالگی قرار دهد؟ پس از آنجا که خداوند میتواند نبوّت و تعلیم کتاب را به کودکی در گهواره و حکم را در کودکی برای حضرت یحیی ( علیه السّلام ) قرار دهد، میتواند امامت را برای حجّت منتظر ( علیه السّلام ) درکودکی قرار دهد، تا زمین خالی از حجّت نباشد.
ه: اطمینان شیعیان به امامت کودک
بر اساس شواهد تاریخی، مسئله عهدهداری امامت در کودکی، از حضرت امام جواد ( علیه السّلام ) شروع شد، زیرا وقتی پدرش امام رضا ( علیه السّلام ) از دنیا رحلت نمود، حضرت جواد ( علیه السّلام ) هفت سال بیشتر نداشت.[7] لذا آن حضرت ( علیه السّلام ) در هفت سالگی، متولّی رهبری شیعۀ امامیه، در مسائل دینی، عملی و فکری شد.
با دقت در این مسئله، پی میبریم که همین موضوع به تنهایی کافی است که به خطّ امامت هر چند در کودکی که در امام جواد ( علیه السّلام ) متجلّی شد و تا امامت امام مهدی ( علیه السّلام ) ادامه یافت پی میبریم.
منابع:
[1]. صواعق المحرقه، ص 166.
[2]. تطور الفکر السیاسی، ص 102.
[3]. کشف المراد، ص 364.
[4]. دلائل الصدق، ج 2، ص 27.
[5]. تفسیر فخر رازی، ج 11، ص 192.
[6]. تاریخ طبری،ج 2، ص 62 و 63.
[7]. بحار الانوار، ج 50، ص 7.
افزودن نظر جدید