تفاوت در اشتراکات تصوف و تشیع

  • 1393/06/19 - 22:26
در مورد عصمت اولیاء الهی، اشتراک تصوف و تشیع در حد نظری است و در عمل تفاوت عقیده‌ی پاک و منطقی شیعه با ادعای صوفیان، زمین تا آسمان است. با این حال ایشان برای حفظ بقا و حیات خود در جوامع شیعی مجبور به ارائه‌ی این ادعاها هستند تا از طرف عوام طرد نشوند و پایگاه اجتماعی خود را به هر نحوی که شده حفظ کنند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مباحث مطرح در حوزه‌ی بحث از تصوف، ارتباط این فرقه با مذهب تشیع و تفاوت‌ها و شباهت‌های آن دو با هم است. درباره‌ی سطح اشتراکات و یا این‌که به طور کلی از یکدیگر جدا هستند، صاحب‌نظران آرای مختلفی را ابراز کرده اند.

کسانی که در مورد اشتراکات تصوف و تشیع سخن به میان آورده‌اند، این نکته را هم مد نظر داشته‌اند که در حوزه‌ی این اشتراکات، باید میان جنبه‌ی نظری این موضوعات و جنبه‌ی عملی و تاریخی آن فرق گذاشت. اشتراک نظری یعنی همان عقاید و عناصری را که شیعه به آن معتقد است، در تصوف هم باشد. مانند بحث ولایت که از اصول عقاید در تشیع است و صوفیه نیز مدعی آنند.
با کنکاش در این اشتراکات به چند مورد بر می‌خوریم که صوفیان مدعی آنند و عقیده‌ی شیعه نیز معطوف به آن است. یکی از این موارد بحث عصمت است. شیعیان این صفت را برای امام لازم و غیر قابل انفکاک می‌دانند؛ به این دلیل که عدم وجود این صفت، امام را دچار خطا و لغزش کرده و از وظیفه‌ی هدایت به صراط مستقیم که بر عهده‌ی اوست، دور می‌کند.
گرچه برخی از صوفیان این مقام و منزلت را برای اولیای الهی قائل نشده‌اند[1] اما برخی از اقطاب و بزرگان و مشایخ خود را صاحب مقاماتی دانسته‌اند که به مراتب بالاتر از ملکه‌ی عصمت است. ایشان با اعتقاد به این‌ مطلب که اقطاب و مشایخ مظهر خدا و فانی در ذات او هستند، طبعاً نتیجه و حاصل این اعتقادی، مصون بودن قول و فعل این بزرگان از خطا و لغزش خواهد بود.
صاحب کتاب تصوف و تشیع می‌نویسد: صوفیان از این که اولیای خود را معصوم معرفی کنند، اجتناب می‌کنند؛ اما این طایفه برای اولیا و اقطاب خود مرتبه‌ای بالاتر و برتر از عصمت قائلند و این مرتبه عبارت از اتصال به خداوند و رسیدن به مقام اتحاد با اوست و حتی آنانی که اعتقاد خود به اتحاد و وحدت وجود را ظاهر نمی‌کنند، به اولیا و اقطاب خود نسبت گناه نمی‌دهند و صدور معصیت را از آنان ناشی از قضای حتمی خداوند که مسئولیت آن را بر عهده ندارند به حساب می‌آورند؛ زیرا کسی را در برابر قضا و قدر الهی قدرتی نیست.
از جنید نقل شده است که کسی از او درباره‌ی «ولی» پرسید که آیا زنا می‌کند یا نه؟ جنید بغدادی مدتی سر را به زیر انداخت و سپس گفت: و کان امر الله قدراً مقدوراً.[2]
می بینیم که در مورد عصمت اولیاء الهی هم اشتراک تصوف و تشیع در حد نظری است و در عمل تفاوت عقیده‌ی پاک و منطقی شیعه با ادعای صوفیان، زمین تا آسمان است. با این حال ایشان برای حفظ بقا و حیات خود در جوامع شیعی مجبور به ارائه‌ی این ادعاها هستند تا از طرف عوام طرد نشوند و پایگاه اجتماعی خود را به هر نحوی که شده حفظ کنند.
به نظر می‌رسد که جواب امثال جناب جنید بغدادی در رابطه با افعال نامشروع مشایخ و نامداران صوفیه، توجیحی برای افعال بزرگان و برخی خلفاست که کار ایشان را که در تاریخ ثبت و ضبط شده، بر عهده‌ی قضا و قدر الهی بگذارند و آن‌ها را از عواقب وخیمی که متوجه ایشان است تبرئه کنند.
 

منابع: 
1- رساله‌ی قشیریه ص 208
2- هاشم معروف الحسنی، تصوف و تشیع، ص 123

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.