ریاضت ناشیانه، نتیجه ی دوری از الگوی الهی

  • 1392/04/26 - 16:47
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مسئله ی ریاضت کشی و ترک لذائذ دنیوی و تحمل مشقت بار سختی ها، از پایه های تصوف در بدو شکل گیری بوده و سیره ی بزرگان آن دوری از نعمت های حلال، برخلاف آموزه های اسلام بوده است
ریاضت ناشیانه، نتیجه ی دوری از الگوی الهی

میانه روی و اعتدال بر مبنای آموزه های اسلام از اموراتی است که سرلولحه ی یک مسلمان معتقد و متشرع به دین است. وقتی صحبت از اعتدال در دین می شود، مفهوم آن این است که فرمایشات شارع مقدس در همه ی امور توسط مسلمان، به نحو احسن انجام گیرد. گاهی اعتدال در سبقت گرفتن و باسرعت به پیش رفتن است. وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ[1] امر به سبقت گرفتن در نیکی ها، دستور صریح قرآن به مؤمنین و مسلمانان است که در این جا، عمل به این فرمایش حضرت حق، مفهوم و معنی اعتدال و میانه روی است. پس معنای میانه رو بودن در دیدگاه یک مسلمان معتقد، صرفاً دست به عصا راه رفتن در تمام امور نیست و نمی توان با معیارهای پر از خطای بشری اعتدال را تفسیر کرد.

اسلام عزیز در موضوعات فردی مثل خواب و خوراک، پوشش و استراحت، کار و حتی عبادت بر مبناهای الهی، جوانب افراط و تفریط را مورد نکوهش قرار داده است. افراط در این امور باعث فراموشی سایر مخلوقات و بعضاً پایمال شدن حق مظلومی می گردد. همچنین در مقابل تفریط در بدست آوردن قوت زندگی و امرار معاش برای عائله، زمینه ی بسیاری از فسادها را در جامعه فراهم می کند. پس با اندکی تفکر در فرمایشات خداوند و سیره ی عملی راهبران معصوم علیهم السلام می بینیم که اعتدال در امور، امری معقول و لازم است.

از منظر اسلام، هیچ تنافی و تعارضی بین تقوا، پرهیزگاری، تهذیب نفس و سیر و سلوک با استفاده ی متعادل از نعمت های حلال الهی نیست و اتفاقاً می بینیم در جامعه ی امروزی، این ثروتمندان متدیّن و باتقوا هستند که گره گشایی از گرفتاری های مسلمانان را وظیفه ی خود می دانند و همین ها از فقرا و نیازمندان دستگیری می کنند. پس بی نیازی مالی به خودی خود مذموم نیست. اما بدیهی است که سوء استفاده از نعمت های پروردگار و مصرف آن در اموری که با تقوا و دین مداری معارض است، خلاف مسیر اعتدال و کمال انسانی خواهد بود.

مسئله ی ریاضت کشی و ترک لذائذ دنیوی و تحمل مشقت بار سختی ها، از پایه های تصوف در بدو شکل گیری بوده و سیره ی بزرگان آن دوری از نعمت های حلال، برخلاف آموزه های اسلام بوده است. شکل گیری تصوف بنابر شهادت تاریخ، برای مقابله با زهد اهل بیت علیهم السلام بوده و نتیجه ی تفسیر باطلی است که صوفیان از زهد و تقوا داشته اند. عطار نیشابوری در احوال یکی از بزرگان صوفیه می نویسد: (شِبلی سردابه ای داشت که در آنجا آغوشی چوب با خود بردی و هرگاه غفلتی به دل او درآمدی خویشتن را بدان چوب همی زدی و گاه بودی که همه چوبهایی که بشکستی دست و پای خود بر دیوار همی زدی) [2] صحت و سقم این ادعاها در مورد صوفیان برعهده ی خود ایشان است که علاقه ی وافری به شرح حال نویسی و کرامت سازی دارند؛ اما بر فرض صحت، کدام دستور از جانب شارع برای این اقدامات رسیده است؟ آیا خود زنی و این گونه جسم را که یکی از امانت های الهی در دست انسان است، مورد آزار قرار دادن امری غیر عقلایی نیست؟ مگر مسلمانان معتقد به کمال دین خود نیستند و مگر الگویی برای زندگی ایشان معرفی نشده است؟

در پاسخ باید گفت که قرآن کریم این مسئله را به وضوح مطرح کرده و فرموده: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ[3] خداوند برای کسانی که واقعاً به روز جزا مؤمن هستند و با اعمال خود می خواهند رو سپیدِ درگاه احدیّت باشند، الگویی معرفی می کند و او کسی نیست جز انسان کامل و نبی خاتم صلی الله علیه آله و پس از او خاندان پاک و مطهرش یکی پس از دیگری اسوه ی مسلمین در همه ی امور هستند.

با اندکی توجه به آیه ی شریفه متوجه می شویم که راه باطل متصوفه و نفس امّاره ی ایشان که شیطان درون آدمی است، ایشان را از پذیرش الگوی الهی بی نیاز ساخته و به همین خاطر راه دیگری را برای ریاضت پیش گرفته اند، که صدالبته هرگز به کمال نخواهند رسید.

باز در احوالات شبلی می نویسند: سالهای دراز شب نمک در چشم کشیدی تا در خواب نشود و گویند که هفت من نمک در چشم کرده بود! [4]

این رویه ی کسانی است که راه حق را گم کرده و به کوره راه ها پناهنده شده اند و سرانجام از چاه غفلت و پشیمانی سر در خواهند آورد. در حالات شیخ ابوسعید،یکی دیگر از پیشتازان ریاضت در تصوف آمده: در جوانی شبها پس از آنکه اهل خانه به خواب می رفتند، آهسته برخاسته به مسجد می آمد، در گوشه مسجد چاله آبی بود، طنابی را به وسط چوبی بسته و سر دیگر طناب را به پای خود می بست و سپس چوب را روی دهانه چاه گذارد و خود را در وسط چاه تا نزدیک طلوع صبح معلق می ساخت و قرآن می خواند و آخر شب از چاه بیرون می آمد و آهسته به خانه می آمد تا پدر و مادرش نفهمند[5]

مسلمانان با تفحص در تاریخ و توجه به سیره ی نبوی، می فهمند که روش تلاوت قرآن غیر از راه و روشی است که حُمقای صوفیه انتخاب کرده اند. کدام انسان عاقلی با خود چنین می کند؟ آیا عرفای راستین و کسانی که گام به گام پای خود را بر جای پای هادیان دین نهاده و به سرمنزل مقصود رسیده اند، این رفتار را داشته اند؟!

چه خوب است که فریفته شده گان صوفی، به مواضع اسلام و سیره ی پیامبر صلی الله علیه وآله باز گردند و با عمل به دستورات حقیقی دین، گذشته ی خود را جبران نمایند.

منابع:

[1]. هر کسی را جانبی است که بدان روی می آورد، پس در نيکی کردن بر يکديگرسبقت گيريد/ سوره ی بقره 148

[2]. تذکره الاولیا ج1 ص 235

[3]. قطعاً براى شما در [اقتدا به‏] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد/ سوره ی احزاب 21

[4] تذکره الاولیا ج 6 ص 164

[5]. اسرار التوحید ص 22

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.