بدعت در بیعت!

  • 1392/04/16 - 23:34
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از اموری مهمی که در جستجوی فرقه ی تصوف با آن برخورد می شود و از شریان های حیاتی تصوف فرقه ای محسوب می شود، بحث بیعت و بیعت گیری در تصوف است
بدعت در بیعت

از اموری مهمی که در جستجوی فرقه ی تصوف با آن برخورد می شود و از شریان های حیاتی تصوف فرقه ای محسوب می شود، بحث بیعت و بیعت گیری در تصوف است.

متصوفه بیعت کردن با قطب را از فرائض شرعیه دانسته و می گویند: اگر «بیعت از اهم فرائض و از لوازم اسلام و ایمان» نبود «چگونه این همه اهتمام داشتند».[1] و در جایی دیگر انجام تکالیف شرعی و دینی را بدون بیعت باطل دانسته و آن را هدر می پندارند و می نویسند: «و عمل بی اقتداء و دل بی اتصال هدر است». [2] شکی نیست که بیعت با ولایت در زمان حضور اهل بیت علیهم السلام از اوجب واجبات بوده و شرط صحت اعمال و قبولی عبادات است و کسی که پیوندی با ائمه ی اثنی عشر نداشته باشد، مُهر قبولی عمل بر پرونده ی او نخواهد خورد و از زیان کاران خواهد بود. پذیرش ولایت به معنای پذیرفتن ولایت الله است و تنها شرط داخل شدن در دژ مستحکم خداوند، سر نهادن به امر اهل بیت علیهم السلام است. امام رضا علیه السلام در حدیث سلسله الذهب این مفهوم را به عالمیان رساندند و از قول پروردگار فرمودند: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ عَذَابِی، قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا! [3]

فرمایش امام هشتم علیه السلام گواه آن است که، ولایت انسان را به سر منزل عبودیت و بندگی و کمال که همان هدف از خلقت انسان است، می رساند و برای لحظه ای از مسیر ایمان دچار انحراف و گم گشتگی نمی شود. در واقع پذیرش ولایت، لازمه ی پذیرش نبوت و توحید است. اما این بیعت با ولایت در زمان غیبت معصوم علیه السلام، امری قلبی بوده و اعتقاد به ولایت ایشان و انجام عبادات طبق خواسته های ایشان که مفسر آیات الهی هستند و در مسیر رضایت آن بزرگواران، سبب قبولی اعمال در پیشگاه احدیّت است.

کسی که در زمان غیبت ولی الله الاعظم ارواحنا فداه، از شیعیان او می خواهد که با وی به عنوان قطب، نائب خاص، باب و یا هر عنوان دیگری دست بیعت دهد، یقیناً دعوت به باطل کرده و دانسته یا ندانسته در حصن شیطان داخل شده است. صوفیه که بنای نامشروعشان خشت کجی در اسلام بود، بر این عقیده اند که، هر کس به شیخ یا قطب زمان دست بیعت ندهد، هم اعمالش مقبول نیست و هم اعتقادی به امام دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف ندارد! هبة الله جذبی شیخ صوفی گنابادی می نویسد: هر کس این بیعت (بیعت با قطب) را کرده باشد، امامت امام دوازدهم را قبول کرده است آن وقت مذهبش دارای حقیقت است، اگر نکرده باشد البته همین بر حسب صورت اولیه مسلمان است احکام اسلامی بر او جاری است. [4]

این یکی از فاحش ترین بدعت های صوفیه در دین است که علمای بزرگ شیعه را خارج از مذهب تشیع تعریف کرده و ایشان را معتقد به امامت حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف نمی داند! شیخ مفید اعلی الله مقامه، در زمان غیبت حضرت علیه السلام، با هیچ قطبی دست بیعت نداده ولی با این حال از جانب امام زمان توقیعی دریافت می کند که حضرت در این توقیع شریف، وی را به عنوان برادر خطاب می نمایند! [5] چگونه ممکن است کسی را که امام عصر ارواحنا فداه وی را به عنوان برادر خطاب کرده، متهم کرد به اینکه او، حضرت را قبول ندارد؟

شرمت باد صوفی! به چه بهای اندکی دین و دنیای مردم و عوام از امت رسول الله را به باد داده ای، تا چند صباحی نامت بر سر زبان ها لقلقه شود؟! بهار قرآن در راه است، چرا از خواب زمستان جهالت بیدار نمی شوی و خداوند را نمی خوانی تا از قصورات و تقصیراتت بگذرد؟

چقدر زود، دیر می شود!

منابع:

[1]. ملاعلی گنابادی/ صالحیه چاپ دوم ص 312 حقیقت 535

[2]. ملاعلی گنابادی/ صالحیه چاپ دوم ص 334 حقیقت 599

[3]. توحید پناهگاه محکم من است، پس هر که در آن داخل شود از عذاب من مصون خواهد ماند و پس از اندکى، تأکید نمودند: با عمل به شرایط لا إله إلاّ اللَّه و من یکى از آن شرایط هستم/ بحارالأنوار، ج ۳/ ص 7

[4]. رساله جذبیه ص 72

[5]. «ایها الاخُ الولی و المخلص فی ودّنا الصّفی و الناصر لنا الوفّی»/ مجموعه ی فرمایشات حضرت بقیة الله ص 115 از بحارالانوار ج 53 ص 176

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.