بزرگان تصوف در اواخر عمر سماع را ترک کردند
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ رقص و سماع از بدعتهای صوفیه و میراث گذشتگان ایشان است که با ابداع آن در آموزههای عرفانی باعث انحراف و کجی شدند. باید دانست که الفبای عرفان، رضایت حضرت حق است که اگر او به اعمال و افعال انسان راضی شد، این اصل عرفان و شناخت و وصول است. والا با کارهایی مانند رقص و سماع که شاع مقدس آنها را نمیپسندد و یا نهی فرموده، نمیتوان عارف شد و به خداوند باری تعالی نزدیک گردید.
سماع، چون اختراع و بدعت تصوف در عرفان بود، بزودی ملعبه و بازیچهی اباحهگران و کسانی قرار گرفت که برای انجام کارهای خلاف شرع به دنبال بهانههای به ظاهر پذیرفته شده بودند. از این رو خود بزرگان تصوف هم که سماع را قبول داشته و گاهی انجام میدادند، وقتی این اوضاع را مشاهده کردند، سماع را ترک گفته و از آن نهی نمودند.
یحیی باخرزی در اینباره مینویسد؛ فساد کار آن(سماع) از آن است که در این راه نااهلان در آمدهاند و سماع را از حال خود بگردانیده و آنچه مقصود از سماع آن است، از آن خبر و اثر نیافته و سماع را به هوا و حظ نفس استماع میکنند.[1]
وی در جایی دیگر به نقد این بدعت صوفیانه پرداخته و مینویسد: اما سماع این قوم روزگار ما اسمی است بیمعنی و کالبدی بی روح و رسمی است بی حقیقت. نی صورت سماع صدیقان دارد و نی معنی پاکان...[2]
جنید بغدادی که از سماع کنندگان حرفهای در بین مشایخ و بزرگان صوفیه است، در اواخر عمرش آنرا ترک کرد و وقتی مورد سؤال و اعتراض صوفیان واقع شد، دلیل کارش را چنین بیان کرد که در این زمان نااهلان به سماع برخواستهاند و چنین کاری دیگر خوش نیاید[3]. او همچنین میگفت: هر مریدی را که بینی به سماع میل میکند، بدانکه در او بطالت هنوز باقی است.[4]
به نظر میرسد که بزرگان تصوف و کسانی از ایشان که وجدانی بهتر از سایرین داشتهاند، به طور ضمنی انحراف سماع را پذیرفته و به چشم خود دیدهاند که این انحراف چگونه باعث ننگ تصوف و ابزار عیش و نوش و بادهخواری ارازل و اوباش گردیده و کمکم آنرا ترک کردهاند.
باخرزی مینویسد: استاد مشایخ سلف و خلف، ابوطالب مکی میگوید که رقص و اضطراب در سماع مرا خوش نمیآید که اکثر آن تواجد است بیوجد و تکلف و تصنع درو داخل است.[5] مکی نیز به این حقیقت روشن اعتراف میکند که این روش صوفیانه تنها تواجد است، نه وجد باطنی که حال عرفانی دست دهد.
با این حساب تکلیف سماع و سماعگذاران صوفی از دیدگاه برخی بزرگان ایشان هم روشن است که مسیر انحراف را از هر جایی که باز گردند، به نفع ایشان خواهد بود و الا در وصف این کجراهان باید این بیت را سرود:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کین ره که تو میروی به ترکستان است[6]
1- فصوص الآداب/ چاپ دانشگاه تهران ص 194
2- همان ص 195
3- همان ص 191
4- همان ص 192
5- همان ص 196
6- گلستان سعدی، حکایت 6
افزودن نظر جدید