« روح کیهانی » ایدهای نو یا کهنه و مردود؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کوئلیو مفهوم « روح کيهانی » را از انديشههای يونگ اقتباس کرده [1] و آن را پرورانده است و جایگاه آن را در هستی ( از نظر قدرت تصرف و تدبیر امور ) به سان خدا بال و پر داده است. بايد يادآور شويم آن چه تحت عنوان « صورتهای مثالی » يا « ضمير ناخودآگاه جمعی » در آثار يونگ آمده، از نگاه او واسطهای است که تجربه دينی از آن جاری میشود.
يونگ ضمن اين که ضمير ناخودآگاه را تنها سرچشمه تجربه دينی میداند؛ نه آن را خدا تلقی میکند و نه معتقد است جای خدا را میگيرد. [2]
از نگاه وی ضمير ناخودآگاه انسان دو لايه دارد؛ لايه فردی و لايه جمعی؛ در لايه فردی قديمیترين بخش آن به مضامين دوره کودکی ختم میشود. در لايه جمعی زمانش به قبل از کودکی بر میگردد يعنی همان « بازمانده حيات اجدادی » [3] است. ضمير ناخودآگاه جمعی نماينده تجربه روح جمعی بشر است که عمر آن به قرنها میرسد و همین تجربیات انبارشده است که میتواند به خلاقیت فعال منجر شود و آن اندوخته تاریخی را به عملی خلاق سوق دهد که انعکاس تمام دورانها باشد؛ يونگ نه فقط تجربيات اجداد انسانی را در اين تجربه جمعی روح موثر میداند بلکه پا را فراتر گذاشته و کنشهای اجداد حيوانی انسانها را در اين تجربه سهيم مینمايد.
نه تنها رسوبات تجربيات اجداد انسانی بشر در ضمير ناخودآگاه جمعی وجود دارد بلکه رسوبات کنشهای انواع حيواناتی که اجداد انسان به شمار میروند در ضمير ناخودآگاه تهنشين شده است و تمام اين تجربيات در ضمير ناخودآگاه آماده جوشش و تجلی و تظاهرند. [4]
ديدگاه ضمير ناخودآگاه جمعی، از ناحيه بسياری از صاحب نظران علوم روان شناختی از جمله ( ژان پياژه ) و ( شولتز ) [5] که از سردمداران روان شناسی کودک است، مردود شناخته شد و چندان در ميان متخصصين دانش روح مقبول نيفتاد.
به نظر میرسد هرچند يونگ اصل اين نظريه را به پارهای از دانشمندان غربی هم نسبت میدهد؛ اما ريشه این تلقی در هندوئیسم ( مفهوم روح جهاني و جان جهان ) به کتب مقدس هندوها ( ريگ ودا ) بر میگردد که در نظام اسطورهای هندوها و تعدد خدایان این آیین ، گونهای از وحدت کيهانی پذيرفته شده است. الحاق روح انسانی ( پوروشه ) به روح کيهانی در اسطورهای ( ريگ ودا ) اشارهای به اين مطلب است.
آنچه در آثار کوئيلو به طور قطع به روح جهان نسبت داه شده « قدرت آفرينندگی » آن است، آن هم آفرينشی که به سفارش آدميان به سامان مینشیند. در بيان کوئلیو هرچه را انسان طلب کند روح جهان موظف است آن را ايجاد نمايد؛ يعني همين قدر که انسان اراده خود را براي طلب امری به کار گيرد آن « مطلوب » در « روح جهان » متولد میشود. کوئلیو اساسا ماموريت انسانها در زمين را همين « مطالبه گری » ترسيم میکند و برای خوب بودن يا بد بودن آدمی در « فرآيند طلب » سهمی قائل نمیشود.
« يک حقيقت بزرگ در جهان وجود دارد که تو هر که باشی و هرچه بکنی، وقتی واقعا چيزي را بخواهی، اين خواست در روح جهان متولد میشود و اين ماموريت تو در روی زمين است ». [6]
نباید از نظر دور داشت که چنین برداشتی از ماموریت انسان برآمده از نگاه اومانیستی و انسان محوری است که نگرش غالب در میان فلاسفه غرب است و نظام تمدنی غرب بر همین مبنا شکل گرفته است. چنین نگرشی، انسان را انحصارا موجودی صاحب حق و مطالبهگر میبیند نه مکلف و مسئول. در این نگاه، بد بودن یا خوب بودن امور مطرح نیست بلکه چیزی مهم است که انسان را به لذت میرساند و در کامیابی انسان نقش اساسی ایفا میکند.
تصریح کوئلیو به اینکه تنها ماموریت انسان بر روی زمین، مطالبهگری و سهمخواهی است نه پرداختن به رشد و تعالی؛ در حقیقت انکار برنامههای وحیانی است که خداوند از طریق رسولانش به بشریت رسانده است و نتیجه چنین نگاهی؛ پرورش انسان آزاد از همه چیز ( حتی آزاد از خدا ) و بریده از عالم معناست که به کامروایی خود میاندیشد و دیگر هیچ. [7]
بايد اذعان نمود که مفهوم « روح جهان » يا « روح کيهانی » همچون ديگر مفاهيم محوری در آثار کوئلیو مبهم و ناشناخته ترسيم شده است. وی هر چند اشاره میکند که روح جهان بخشی از روح خداست، اما مسائلی وجود دارد که در آثار کوئلیو مورد کاوش قرار نگرفته است:
الف) حقيقت « روح کيهانی » چيست؟
ب) چه ماموريتی به عهده او گذاشته شده؟
ج) چه نسبتی با روح تک تک انسانها دارد؟
پینوشت:
[1]. یونگ، ضمیر پنهان ترجمه اسماعیلپور، ص 71
[2]. همان، ص 71
[3]. یونگ، روانشناسی ضمیر ناخودآگاه، ص 26
[4]. یونگ، روح و زندگی، ترجمه لطیف صدقیانی، چ نماد، ص 240
[5]. روان شناسی کمال، شولتز، بخش نظر یونگ
[6]. کیمیاگر، ص 24
[7]. برگرفته از کاوشی در معنویتهای نوظهور، 145 - 148
دیدگاهها
m2013
1395/07/23 - 13:55
لینک ثابت
مقاله شما در کانال عرفانهای
افزودن نظر جدید