تراژدی شیطان در داستان سرایی صوفیان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وقتی داستان خلقت بشر را مرور میکنیم، پی به وجود خالقی یکتا میبریم که از سر لطف به مخلوقاتش نعمت حیات و زندگی بخشید و برای رسیدن به کمال مطلق و جاودانگی، ایشان را از سرچشمههای نیازشان سیراب کرد و برای هدایتشان از جنس خودشان راهنما و پیشوایانی معصوم فرستاد تا در آنها کاستی و غشی نباشد و راه را از بیراهه مشخص کنند و انسان را به سر منزل مقصود برسانند.
و باز در مرور داستان خلقت در مییابیم که در مقابل این خواست پاک و ارادهی الهی برای خلق خلیفه الله، مخلوقی ناچیز و ناتوان با جسارت، ایستادگی میکند و خلق خدا را پست میشمارد و از اطاعت امر حق مبنی بر سجده در مقابل عظمت خلقی که خداوند انجام داده سر باز میزند و طغیان میکند. فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ، إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ[1]
او خود را خلق شده از آتش میداند و بشر را خلق شده از گِل، و اینکه چگونه برتری آتش را بر خاک اثبات کرد، جای سوال دارد! حال آنکه خود آتش از چوب برمیخیزد و چوب روئیده شده از همین خاک است!
در همهی ادیان الهی و پیروان ایشان بحث ابلیس و برنامهی او برای اغوای انسانها، امری روشن و واضحی بوده و همه این قسم را از شیطان به یاد داشتهاند که در واکنش به رانده شدن از نزد پروردگار گفت: لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ[2] من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مىآرايم و همه را گمراه خواهم ساخت.
پس همهی موحدین و یکتاپرستان موجودی به نام شیطان را دشمن درجهی یک خدا و خلق او میدانستند و همیشه و همهجا با راهنماییهای سفیران الهی از او بر حذر بودند. در واقع بحث شیطان و برنامهی او برای گمراهی انسان، از موارد مورد اتفاق در بین ادیان است که یهود و کلیم، مسیحی و ترسا و از همه بیشتر و بهتر مسلمین به کینه و عداوت شیطان بر بشریت واقفند.
فرقههایی در بین ادیان در برابر سیل عظیم مردم و اعتقاد ایشان بر دشمنی شیطان، اغوا گشته و از اعوان و انصار لشکر شیطان گردیدند. در بین مسلمین نیز عدهای پس از رحلت خاتم النبیین صلی الله علیه وآله عبد شیطان گردیده و مسیر اسلام را از صراط مستقیم حق منحرف ساختند. در دامن این انحراف، کجی دیگری نمایان شد به نام تصوف که خواستگاه اندیشهها و تفکرات شیطانی گشت. ایشان در ادامهی بدعتها، چهرهای جدید و نو از اول دشمن بشریت، ارائه دادند و بر خلاف حقایق و اعتقادات دینی، از شیطان به جای چهرهای ملعون و منفور و مترود، عاشقی میسازند که به خاطر شکست عشقی خود معروف شده و داستان او را یک تراژدی غمانگیز میدانند.
احمد غزالی صوفی پرآوازهی قرن 5 و 6 هجری[3] ، از کسانی است که به صراحت رویکردی جدید از نگاه تصوف به ابلیس را در آثار خود به جای میگذارد و شیطان را در این نافرمانی بزرگ معذور میداند و بالاتر از اینها، به دشمن خدا لقب «سید الموحدین» میدهد![4]
غزالی احتمالاً در این عقیده و اندیشه متاثر از افرادی چون حسین بن منصور حلاّج و ابوالقاسم گورکانی بوده است. داستان دیدار موسی علیه السلام با شیطان در عقبهی طور در طواسین حلاج و اعترافات عین القضات همدانی شاگرد احمد غزالی که خود نیز در این طرز تفکر با غزالی هم عقیده بودهاست، مؤیدی بر این احتمال میباشد. عین القضات می نویسد: « از خواجه احمد غزّالی شنیدم که هرگز شیخ ابوالقاسم کرّگانی نگفتی ابلیس، بل چون نام او بردی گفتی: «آن خواجهی خواجهگان و آن مهتر مهجوران».[5]
باب هرگونه توجیه در برابر این فساد عقیده برای صوفیان بسته است و یقیناً در پیشگاه عدل الهی بازخواست خواهند شد و در روایت است که امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: من احبنا کان معنا یوم القیامة و لو ان رجلا احب حجرا لحشره الله معه؛[6] هر که ما را دوست بدارد، در روز قیامت با ما خواهد بود و اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد، خداوند او را با آن محشور خواهد کرد؛ ایشان با ابلیس محشور خواهند شد.
منابع:
1- سوره صاد آیات 73 و 74
2- سوره حجر آیه 39
3- نام وی را در سلسله سند برخی فرقههای معاصر تصوف از جمله ذهبیه کبرویه و نعمت اللهیه که از شاخهی معروفیه به شمار میروند میبینیم.
4- شرح نهج البلاغه ی ابن ابی الحدید معتزلی، ج1 ص 53 / مجموعه آثار فارسی احمد غزّالی به اهتمام احمد مجاهد ص 60
5- مجموعه آثار فارسی احمد غزّالی، به اهتمام احمد مجاهد ص61
6-امالی صدوق، ص 209، مجلس 37.
افزودن نظر جدید