خدای زندانی

  • 1392/03/11 - 20:32
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله‏ ي سياست‏هاي غلط محمد شاه رويه‏ اي بود که درباره‏ ي باب و بابيان پيش گرفت. حتما اگر باب را آزاد مي‏گذاشت و مردم مي‏توانستند با وي ملاقات کرده و سخنانش را بشنوند رفته رفته دانسته مي‏شد که اين مهدي موعود يا پيامبر تازه به دوران رسيده يا خداي از عرش فرود آمده هيچ بهره ‏اي از فضل و کمال ندارد
قلعه چهریق،زندان باب

باب در قلعه‏ ي ماکو
در اواخر رجب 1263 باب را در ماکو تحويل شخصي به نام عليخان دادند و او هم به دستور مرکز وي را در قلعه‏ اي که در قله کوه و دور از آبادي قرار داشت، زنداني نمود.  
نگارنده ‏ي نقطة الکاف مدت اقامت باب را در قلعه ماکو نزديک به يک سال مي‏نويسد و مي‏گويد: پس به دستور يحيي خان حاکم رضائيه او را از ماکو به چهريق برده و محبوس نمودند، عبدالبهاء مدت اقامت باب را در قلعه ‏ي ماکو نه ماه دانسته و در مقاله سياح نوشته پس از 9 ماه او را به قلعه چهريق بردند و پس از سه ماه توقف در قلعه چهريق به دستور مرکز به تبريز آوردند. 

آواره در الکواکب الدريه و اشراق خاوري در تلخيص تاريخ نبيل از ميرزا عباس پيروي کرده و نه ماه را تأييد نموده ‏اند.  
در هر صورت مدتي [1]  را که باب در قلعه ماکو و چهريق محبوس بود، مشغول نوشتن کتاب بيان فارسي و عربي شد ليکن نتوانست آن را تکميل [2]  نمايد و اين خود موجب گفتگو ميان بابيان و غير بابيان و همچنين بهائيان و ازليان شده است.  
مسلمانان مي‏گويند پيروان باب، کرامت و اعجاز باب را تندنويسي دانسته و مي‏گويند در يک ساعت مي‏توانسته چند هزار بيت بنويسد، اگر اين سخن درست بود مي‏بايست تأليف بيان را در کمتر از نصف روز تمام کند [3]  نه سه سال و اندي طول بکشد و آخر هم به پايان نرسيده ناقص بماند.  
ازليان مي‏گويند باب خود دانسته تأليف بيان را ناقص گذاشت و وصيت نمود که پس از وي ازل تکميل نمايد تا ثابت شود که اين دو؛ يک نفس بوده‏ اند. 

فعاليت در زندان
باب در مدت اقامتش در قلعه ماکو با رئيس زندان که عليخان نام داشت سازش کرد و عليخان به دولت متبوع و ملت خود خيانت ورزيده باب را در قلعه آزاد گذاشت هر کسي مي‏خواست پيش او مي‏رفت و به هر کسي مي‏خواست نامه مي‏نوشت و شب و روز مشغول فعاليت بود.  
اشراق خاوري اين جريان را از اعجاز باب دانسته و افسانه‏ هائي در پيرامونش ساخته است ولي کيست که نداند خيانت يک مأمور دولت نيازي به کرامت و اعجاز ندارد و با يک وعده ‏ي دروغي مي‏توان او را به اين کارها واداشت. از قديم گفته‏ اند دروغگو طمع کار را مي ‏فريبد.

اشتباه دولت وقت درباره باب
باب در قلعه چهريق محبوس و از ديدار احباب به ظاهر محروم بود با نوشتن کتاب بيان خود را سرگرم مي‏ساخت، گاهي با ديدن خواب‏هاي آشفته و پريشان از آتيه خود نگران و بيمناک مي‏شد و زماني دلخوش مي‏داشت، چشم اميد بر آينده درخشان خيالي خود مي‏دوخت. روزها و شب‏هاي تيره و سنگين زندان را يکي پس از ديگري پشت سر گذاشته و به انتظار سرآمدن دوران محروميت دقيقه شماري مي‏کرد.  
دستياران خيال پرور و سوداگرش، مانند ملاحسين بشرويه‏اي (باب الباب) حاج ملا محمدعلي بارفروش (قدوس) ، قرةالعين، پسران ميرزا بزرگ نوري (بهاء ازل و کليم) و غير اينها با شور و شوق توصيف ناپذير سرگرم تحريک و تهييج مردم بودند.  
هرج و مرج اوضاع عمومي ايران و سر رشته‏داري حکمرانان نالايق و از خودراضي، شيرازه‏ ي امور کشور را از هم گسيخته بودند و زمينه مساعدي براي دخالت همه جانبه سياست‏هاي استعماري فراهم ساخته بود. 

استعمارگران غارتگر بنا به روش هميشگي خود که دامن به هر آتش انقلاب و بلوا مي‏زنند با تمام نيرو مي‏کوشيدند، مردم بيچاره‏ي از همه جا بي ‏خبر را به عناوين گوناگون به جان هم انداخته و سرگرم کارهاي غلط و بي ‏اساس نمايند تا بهتر بتوانند ثروت ملي و ذخاير گرانبهاي خدادادي را بدون کوچکترين زحمت و مقاومت ملي از چنگشان ربوده و به يغما برند.  
محمد شاه و حاج ميرزا آقاسي خطر را احساس کرده بودند ولي مبارزه با همه‏ ي مشکلات و سر و سامان دادن به اوضاع را درخور توانائي خود نمي‏ديدند، ناچار در حوادث جاريه کشور و پيش ‏آمدهاي نابهنگام با شتاب‏زدگي و بدون کوچکترین دورانديشي ،فراميني صادر مي‏نمودند و اينگونه دستورهاي زيانبار خود مشکلي بر مشکلات مي‏افزود.  
از جمله‏ ي اين سياست‏هاي غلط رويه‏ اي بود که درباره‏ ي باب و بابيان پيش گرفتند. حتما اگر باب را آزاد مي‏گذاشتند و مردم مي‏توانستند با وي ملاقات کرده و سخنانش را بشنوند رفته رفته دانسته مي‏شد که اين مهدي موعود يا پيامبر تازه به دوران رسيده يا خداي از عرش فرود آمده هيچ بهره ‏اي از فضل و کمال ندارد و تنها مزيتش بر ديگران اين است جملاتي از عربي‏هاي غلط مي ‏سازد و بسا مهملاتي مي‏بافد، قهرا مشت او  باز مي‏شد و زمينه تبليغ و ماجراجوئي وي به کلي از بين مي‏رفت. 

اگر ترديدي در گفته ما داريد اين شما و اين مشتي از سخنان باب:  
«الحمد لله الذي قد اظهر ذاتيات الحمدانيات باطراز طرز الطراز الطرزانية و اشرق الکينونات اللذاتيات باشراق شوارق شراقية و الاح اللذاتيات البازخيات بطوالع بدايع وقايع منايع مجد قدس متناعية و اظهر انوارنيات متلائحات بظهورات آيات فردانية، استحمده حمدا ما حمده احد من قبل و لا يستحمده   
احد من بعد حمدا اطلع و اضاع و تشعشع و اشرق و انار و برق فابار فارتفع و تسطع فامتنع حمدا شراقا ذو الاشتراق، براقا ذو الابتراق شقاقا ذو الاشتقاق رقاقا ذو الارتقاق براقا ذو الارتياق رفاقا ذو الارتفاق حقاقا ذو الاحتفاق سباقا ذو الاستباق فراقا ذو الافتراق حداقا ذو الاحتداق علاقا ذو الاقتداق.  
مردم هر چه ساده‏ لوح باشند با اين مهملات کسي را امام يا پيغمبر نمي‏دانند تنها آن زندان‏ها و تبعيدها بود که باب را در انظار برخي، امام مظلوم يا پيغمبر محکوم جلوه داد و کار را به جائي رسانيد که انقلاباتي به وقوع پيوسته و خونها ريخته شد.

 
پاورقی:
[1] سه سال و اندي.
[2] باب که بنا داشت بيان را نوزده واحد و هر واحد را نوزده باب قرار دهد بيش از باب دهم از واحد نهم نتوانست بنويسد.
[3] برحسب صفحات بيان چاپي که 408 صفحه و هر صفحه 19 بيت مي‏باشد جميع نوشته باب معادل 7752 بيت مي‏شود.

 

 

 

 

 

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.