از احکام تا حج یزیدیان

  • 1392/03/05 - 10:14
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اين عيد از نصف شب شروع مي شود و همان نيم شب بايد زنانشان بهترين لباس خود را بپوشند و به نيكوترين پيرايه ها خود را بيارايند و با مردان به رقص پردازند و تصنيف هاي مذهبي بخوانند
احکام یزدی ها

از احکام یزیدی ها مطلب را شروع میکنیم:

پرهيز از ماكولات - روزه و قرباني و خيرات - اخلاقيات و نصايح و حليت خمر سجود، رقص، حلول، تعبير رؤيا

يزيديان در پرهيز از پاره ي خوراك ها و ذبيحه تا حدي پيروي از يهود نموده و به دستور شيخ عادي از بعضي مأكولات ويژه در روزهاي معيني دوري مي گزينند: اما در روزه و قرباني و صدقات و خيريه اصولي از اسلام گرفته اند و به آن عمل مي نمايند: در اخلاقيات و نصايح و حلال شمردن شراب از نصاري متابعت مي كنند در رويه ي سجود از وثنيه (بت پرستان دوره ي جاهليت) تقليد مي كنند: در تعبير رؤيا و رقص هاي مذهبي در ضمن عبادات از شامانيه پيروي كرده اند: طريقه حلول را در امر معاد از صائبيه فرا گرفته اند: يك عقيده ي محكمي هم دارند كه گويا اين يك از مبتكرات خودشان است و آن اين است كه هر شخص يزيدي يك برادر يا خواهري دارد از جنس فرشته و ملك كه همواره در جهان ملكوت منتظر مقدم اوست تا به مجرد وصول به استقبال او بيايد و تمام كارهاي او عهده دار شود و اصلاح كند و نگذارد كمتر زياني به اين آقا يا خانم برسد (به عقيده ي نگارنده در اين عقيده يزيدي بر بهائي مزيت دارد زيرا پايه ي كار را به هر يك اميد و طيدي گذاشته كه اگر شما هم يقين مي كرديد كه راست مي گويد فوري يزيدي مي شديد اما بهائي يعني رئيس بهائي پايه ي كار را آن قدر سست گذاشته كه اگر شما يقين كنيد كه امر بهائي حق است باز قيدي در قبول آن نخواهيد داشت زيرا بهاء بهشت را منحصر به لقاي خود كرده و جهنم را حصر در فراق خويش و اين كلام با آن تعبيرات كه باب در بيان بر حشر و نشر و صراط و ميزان و جنت و نار بسته فقط اين نتيجه را مي دهد كه هر كس مؤمن باشد جزايش جز اين نيست كه باب و بهاء از او راضي باشند و در جنت رضا و قرب و لقا بيارامد و العكس بالعكس و حاصل اينكه جز رضا و سخط باب و بهاء جهان ديگري نيست در اين صورت كدام عاقل يا جاهلي است كه خود را به زحمت اطاعت اوامر آقا بيندازد و جانبازي كند كه آقا از او راضي باشد؟ هر چند بهاء بعد از اين حرف پشيمان شد و سعي كرد هم خودش هم پسرش كه اين سخن را تعبير كنند ولي نگرفت مگر در معدودي ابله كه اگر اين تعبيرات هم نبود به يك مرحبا خود را هبا مي كرد اما در مردمان چيز فهم تعبيرات ثانوي بي مغزتر از كلمات اولي جلوه كرد و گفتند در جنت لقا و رضاي بهاء چه سودي است و در آتش سخط و غضب يا بي ميلي آقا چه زياني است؟ البته هيچ بناء بر اين (اي هيچ براي هيچ بر هيچ مپيچ) بالجمله بايد گفت شيخ يزيدي به مراتب عاقل تر از شيخ كبير يعني بهاء پير بوده و بهاء غفلت نموده كه در امر معاد از عادي تقليد نفرموده(!)

كتمان عقاید:

طايفه ي يزيدي در پوشيدن عقائد خود اصراري تام و ابرامي تمام دارند اينان در كتمان عقيده بيش از متصوفه ي قديم و بابيه ي جديد تأكيد كرده مي گويند هر يزيدي با هر بيگانه طرف صحبت شود حق ندارد عقائد خود را اظهار نمايد بلكه بايد اسرار دين و كيش خويش را كاملا مخفي و مستور نگه دارد حتي نماز سري و مخفي را معتبرتر از نمازهاي جهر يعني آشكار مي شمارند (مرا گمان است كه اين بهانه است براي نخواندن نماز) و نيز مي گويند نماز ما محدود نيست (اين هم بهانه ي ديگر است تا اگر در غير وقت نماز براي رياكاري و فريب كسي خواستند خود را نماز خوان قلم دهند بتوانند و كسي نگويد حالا وقت نماز نيست چنانكه من خود ديدم كه عبدالبهاء هم با مريدانش مشغول صحبت بود ناگهان خبر رسيد كه مفتي عكا مي آيد فوري رو به قبله به نماز ايستاد تا مفتي وارد شد او هم نماز يك ركعتي سلام داد و مفتي هم فهميد كه اين نماز خوف است و گفت هنوز ظهر نشده! باري اينگونه كارها از پيشوايان دروغگويان تعجب نيست زيرا همه چيزشان دروغ است.

 طايفه ي يزيدي مي گويند كتاب لازم نيست و ملك طاوس بدون كتاب هم مي تواند مردم را ارشاد كند چنانكه ما را كرده است(!) و بالاخره مي گويند كتاب شريعت را محدود مي كند و ما هم محدود نيستيم بلكه هر وقت هر چه لازم شود ملك طاوس به شيخ ما الهام مي كند و او به ما مي گويد با وجود همه ي اين حرف ها باز دو كتاب از طرف مشايخ بين ايشان گذارده شده يكي به نام كتاب جلوه و ديگري به نام مصحفارش يعني كتاب سياه و همه ي احكام و اعمال و عقائدشان حتي نشيدهاي وجديه كه در خلال رقص مذهبي مي خوانند در اين دو كتاب است ولي به دست كسي نمي دهند و در اين امر هم بهائيان كپيه ي يزيديانند خصوصا كتاب احكام كه اقدس است و الواح خاص به نام اشخاص كه حاوي اسرار است حتي المقدور به كسي نمي دهند.

 افسانه يزيديان

يزيديان يك سلسله افسانه و اسطوره دارند كه آن را مقدس مي شمارند و جدا به آنها معتقدند از آن جمله در افسانه تكوين و مبدء خلقت گويند خداوند جسم مركبي را ايجاد نموده و درياها از طرف آن پديد شد آنگاه دانه ي مرواريد بسيار بزرگي را از آن دريا برآورد و آن را تا چهل هزار سال تحت فرمان خود نهاده بالاخره بر آن خشمناك شده آن را پراند به گوشه اي از اثر غضب آلهي آن گوهر سنگ شد و كوه ها از آن موجود گشت و در حيني كه آن را افكند دود و غباري از آن متصاعد گشت و آسمان ها از آن دود به وجود آمد و آن گاه خدا بر آن بالا رفت از بركت پاي خدا آن دودها و آسمان ها متراكم و منجمد شد و بدون ستون در فضا قرار گرفت(!)

اما عقيده ي يزيدي ها در افسانه ي آغاز آفرينش انسان شبيه به اسطوره ي تورات است مگر اينكه يزيديان عقيده دارند كه ملك طاوس آدم را از خاك آفريده است (نه خدا) و گويند چون ملك طاوس آدم ابوالبشر را از خاك آفريد آب و باد و آتش را در گوش هاي او دميد تا چهار عنصرش كامل گرديد بر پا ايستاد و تا چهل سال در بهشت بود و از پهلوي چپش حوا به وجود آمد و همواره با او بود تا آنكه هر دو را از بهشت بيرون كردند پس ملك طاوس علم معاش و هر چه لازمه ي زندگي بود به وي آموخت و آرد گندم را در شكم هر دو دميد و ايشان را به زمين افكند و از آنجا كه در اسافلشان مخرجي نبود به درد شكم مبتلا شدند و علاج آن را نمي دانستند پس ملك طاوس مرغي كه قلاج نام داشت فرستاد تا به منقار خود اسافلشان را نقر نمود و راحت شدند!! بعد از آن در كار تناسل حيران بودند كه چه كنند با هم قرار دادند كه هر كدام نطفه ي خود را در سبوئي جداگانه بريزند و سرش را بسته مهر كنند و چنين كردند پس از نه ماه آدم سبوي خود را باز كرد دو بچه از آن بيرون آمد يكي نر و يكي ماده اولي را شيث و دومي را هوريه ناميد و از پستان مردانه خويش او را شير داد؛ و طايفه ي يزيدي از آن به وجود آمدند اما حوا همين كه سبوي خود را باز كرد وديعه ي آن فاسد شده بود پس آدم به او ياد داد چه كند تا سبويش نسل بار آورد و حوا به دستور آدم عمل كرده بار ديگر امانت خود را به سبو ريخت و پس از نه ماه دو بچه يكي نر و يكي ماده از آن به وجود آمد نر را قابين و ماده را هيونه ناميد و طوايف ديگر از آن دو به وجود آمدند و از اين رو شرافت و مردانگي مر يزيديان راست و ايشان شريفترين نسل بشرند!!

تذييل

به طوري كه ديده مي شود نتيجه ي اين افسانه سرائي ها و خود سازي ها جز اين نيست كه عده اي را تحميق كنند تا به اين اوهام پابند شده در اين مذهب شريف (!) پابند كنند و براي رؤسا سواري بدهند هر چند اهل بها در اين گونه افسانه شباهتي به يزيديان ندارند ولي باز هم در نتيجه با يزيدي اشتراك مرام دارند زيرا رؤساي بهائي هم براي تحميق مريدان سخناني ابداء كرده اند كه هر بهائي گمان مي كند از او شريف تر كسي نيست و از مذهب او بهتر مذهبي يافت نمي شود مثلا عبدالبهاء در لوحي گفته است بهائي يعني جامع جميع كمالات انساني (!) اين جمله كوتاه يك رشته درازي به دست گوسفندان داده كه در هر جا باد به بروت افكنده آن را تكرار مي كنند كه بهائي يعني جامع جميع كمالات انساني و حتي آن را سر لوحه ي دروس اطفال قرار داده اند كه طفل از ابتداي طفوليت هي تكرار كند و در مغزش جايگير شود و چنان بداند كه ساير طبقات مردم واجد هيچگونه كمالي نيستند و كمالات انساني منحصر است به مشتي اغنام كه حتي اين لقب را هم رئيس خودشان به ايشان داده و ابدا هم به اين تناقض بر نمي خورند كه اگر ما گوسفنديم جامع جميع كمالات انساني چه معني دارد و اگر جامع كمالات انساني مائيم پس اغنام چه معني دارد؟ اين است نشانه ي بطلان و دروغ و بي حقيقتي و اگر افسانه هاي مبدء خلقت در بهائي تكرار نشده مقتضيات زمان اجازه نداده چه كه مذهب يزيدي در قرن پنجم ساخته شده و بهائي در قرن سيزدهم و گرنه روح هر دو يكي است (الكفرملة واحدة) (1)

و حال آنكه اين بيان بهاء در لوح عيد مولودش (اليوم لقد ولد من لم يلد و لم يولد) خدائي كه متولد نمي شد امروز زائيده شد! اين سن موهوم روي همه ي اوهام قبايل و اقوام را پوشانيده است.

جالب است اگر بدانید تعطیلات و اعیاد یزیدیان چیست!

روز تعطيل و تقديس يزيدي ها روز چهارشنبه است مرگ اينكه بعد از وقوع ايشان تحت فشار آل عثمان از دو تقيه چهارشنبه را به جمعه تبديل كردند و از جشن هاي مهم و مقدسشان جشن سر سالي است كه نوروز ايشان است و سر سالي نام دارد و آن روز اول آوريل مسيحي و نيسان رومي است و اين عيد از نصف شب شروع مي شود و همان نيم شب بايد زنانشان بهترين لباس خود را بپوشند و به نيكوترين پيرايه ها خود را بيارايند (توالت كنند) و با مردان به رقص پردازند و تصنيف هاي مذهبي بخوانند و تا صبح اين اعمال را ادامه دهند زيرا در آن ساعات حتما ملائكه در منازل ايشان فرود مي آيند و اگر كسي در خواب غفلت باشد و به عبادات رقص و تغني و تصنيف نپرداخته باشد موجب قهر ملائكه خواهد شد و اگر به شادي و رقص مشغول باشند ملائكه هم شاد شده بركت به ايشان خواهند داد و از صبح آن شب تا آخر ماه نيسان همه روزه بايد جشن بگيرند و محفل بيارايند و مهماني كنند ولي در آن ماه ازدواج حرام است (خودشان مي گويند براي احترام ابنياء ايشان كه اين ماه متعلق به آن ابنيا است عقد و نكاح در آن ماه حرام شده ولي ديگران چيزهاي ديگري گفته اند كه ما را از صحت و سقم آن اطلاعي نيست) در اين جشن سر سالي ابنيه و عمارات را به پارچه هاي سبز و گل و شكوفه و شاخه هاي سبز مي آرايند و مخصوصا بايد پسران جوان و دختران رسيده به صحرا روند و هر چه از گل و شكوفه و سبزه يافتند بياورند و بر در و ديوار بياويزند و تا سقف عمارت را سبزپوش كنند و در روز چهارشنبه اول اين ماه (سر سالي) بر همه ي خانواده ها واجب است كه يك حيوان قرباني كنند از گاو گرفته تا مرغ و خروس به تفاوت استطاعت و آن ذبيحه را بايد ببرند و دست نزده بر سر قبر اموات خود بگذارند و بروند تا مردگان بي خبر آلت(2) آن را بخورند (اين مهماني مردگان است) و جشن ديگرشان كه مهم است عيد ميلاد رئيس اولشان است كه مردم مي گويند عيد مولود يزيد است ولي خودشان مي گويند ميلاد رئيس و تصريح نكرده اند كه مقصود شيخ عادي است يا مير ميران و نام اين جشن (بيرانده) است و آن در دسامبر مسيحي و كانون اول رومي است در اين عيد هم شادي ها دارند و بيش از هر وقت شرب شراب در اين جشن متداول هست و هر چند واجب نيست ولي سنت مؤكد است كه بيش از اوقات ديگر شراب بنوشند يك قرباني ديگرشان در روزي است كه گمان مي كنند اسحق در آن روز قرباني شده آن روز هم نزدشان عزيز است و بايد هر كس به قدر توانائي قرباني بدهد و از خصائص اين عيد آن است كه هر خانواده بايد يك بار هيزم براي مطبخ مير ميران تقديم كند (فكر كنيد چه فايد و عايده بزرگي است براي رئيس كه اگر همه عمل كنند از همين چشمه ي دخل ممكن است خرج چندين ساله ي شيخ يا مير فراهم گردد) عيد ديگري دارند به نام عيد خضر و الياس و آن نخستين پنجشنبه از ماه شباط رومي است فبراير مسيحي: و يك عيد مهم ديگر دارند كه مصادف است با روز قبل از عيد فطر مسلمانان يعني 28 رمضان كه در آن جشن هم محفل آرائي ها و تزيينات دارند و فلسفه ي آن عيد و شادي هاي بي نظير آن اين است كه مي گويند در آن روز يكي از رؤساي ايشان از زندان خلاص شده!

 تذييل:

به قدري اعياد يزيديان و قواعد و عوائدشان در آن اعياد شبيه به اعياد بهائيان است كه شخص مطلع ناگزير است از اينكه بگويد قسمت مهم از آداب و سنن بهائيه از يزيديان اقتباس و تقليد شده از آن جمله همين عيد آزادي رئيس مطابق است با عيد رضوان يا عيد كل از اهل بهاء زيرا اين عيدهم براي نجات بهاء از حبس او است كه در باغ نجيب پاشاي بغداد بازداشت شده بود كه به اسلامبول ارسال شود و چون در آن حبس خطري نرسيد دوازده روز بازداشت را به نام عيد رضوان بر اهل بهاء تحميل كرد ولي حقه بازي او بيشتر بود كه اصلا اسم بازداشت از سر اين عيد عجيب برداشت و گفت ايام بعثت من است و خلاصه اينكه جشن نجات از توقيف را به عيد مبعث تبديل كرد! و وجه مشابهت ديگر آنكه عيد سر سالي يزيديان از نصف شب شروع مي شود بهاء هم تقليد از يزيديان كرده فرمان داد كه عيد رضوان را از دو ساعت بعد از ظهر روز دوم ارديبهشت شروع كنند و چه تناسب ديگر آنكه در عيد سر سالي يزيدي ازدواج حرام است. و اين حرمت سوء ظن ايجاد كرد بهاء هم در عيد رضوان گفت قد رفع الله القلم اياكم ان تتجاوزوا عن حدالادب يعني قلم در اين عيد برداشته شده ولي طوري كنيد كه از ادب خارج نباشد اين را لازم نيست ما توضيح دهيم خودتان هر چه مي فهميد بفهميد وقتي قلم برداشته شد يعني هيچ عملي گناه نيست و بعد هم نصيحت شد كه از ادب خارج نشويد معلوم است يعني چه گناه نيست ولي در حضور هم بي ادبي است! انصافا عيد رضوان بهاء به مراتب از سر سالي يزيدي آبدارتر است زيرا آنجا جز سوءظن چيزي نيست ولي اينجا مصرح و منصوص است وجه شباهت ديگر اينكه اعياد يزيدي ها همه در ماه هاي رومي است مگر عيد نجات رئيس كه 28 رمضان و ماه عربي است اعياد بهاء هم بعضي در ماه هاي شمسي است و برخي قمري چنانكه روز اول و دوم محرم علي الرغم شيعيان كه موقع سوگواري است آن را عيد وليد باب و بها در دو روز متوالي قرار داده اند و اين عيد كاملا ساختگي و دروغ است و صرف براي مخالفت با اسلام و عزاداري مسلمين است و نيز بعثت باب را در 5 جمادي الاولي قرار داده اند در صورتي كه رضوانشان در ارديبهشت است زيرا نتوانسته اند ايام قمري را با شمسي تطبيق و تبديل كنند و گرنه ماه هاي 19 روزه خودشان شمسي است.

حج يزيديان:

كعبه ي اين طايفه مقبره ي شيخ عادي است و روز حجشان دهم ايلول رومي است (سپتامبر مسيحي) و آداب آن اجتماع همه ي يزيديان است در قريه ي باعدري بر سر قبر شيخ و اداي مناسك مخصوصي كه دارند و در اين عمل تقليدي كه از اسلام دارند يك حمل تختي است كه بر سر قبر شيخ مي آورند با آداب و سر و صدا و زينت هاي مخصوص و آن تقليدي است از محمل شامي و مصري كه در موقع حج به مكه ي معظمه حمل مي شود و تقليد ديگر ذبح گاوي است در پيشگاه قبر شيخ كه پس از ذبح بلكه در حين ذبح هجوم مي كنند براي ربودن گوشت آن اگر چه به قدر ذره اي باشد در اين قرباني و سبقت گرفتن بر هم يك نوع تقليدي است از شتر قرباني اسلام.

تشابه و تفاوت تذییل بهاییت:

تقليدي كه بهاء از يزيديان كرده اين است كه قبر خود را قبله ي اهل بهاء قرار داده اما فرقش اين است كه شيخ يزيديان فقط طواف را براي قبر خود روا داشته ولي نماز و سجده مخصوص اهل بهاء است كه در هر جا باشند رو به عكا و قبر بهاء نماز مي گذارند براي اينكه او خود تنصيص كرده اذا اردتم الصلوة توجهوا الي شطر الاقدس المقام و المقدس الخ و عبدالبهاء كه مبين بيان او بود شطر اقدس و مقام مقدس را تفسير كرد به قبر بهاء و اغنام را به توجه در نماز از راه دور يا نزديك و سجده ي در برابر قبرش از نزديك امر كرد و اين موحدين خالص (!) هم قبول كرده اگر نمازي بخوانند قبله شان همان اطاق سه ذرعي و باغچه ده متري است كه يك آدم دروغگوي متقلب در آن مدفون است اما احكام حج را براي قبر خود منظور نداشت با اين ملاحظه كه عكا از ايران دور است و او تنها ايراني را براي خدائي خود در نظر داشت و مردم عثماني را از عرب و ترك قابل قبول اين الوهيت نمي شمرد چون هر قدر كوشيد حتي يك نفر پيدا نكرد كه رشته ي عبوديت او را بر گردن نهد از اين رو مناسك حج را براي يك خانه خرابه ي محقري قرب ايران يعني در بغداد قرار داد كه ده يازده سال در آن سكونت كرده بود يك مناسك عجيب و غريب هم براي آن قرار داد اما بدبخت آنقدر پيش بيني نكرده بود كه خانه ي مردم را كه چند سال به اجاره گرفته با اين مناسك خانه ي كعبه نمي شود و مسلمين مانند اغنام نيستند كه هر جا پاي او رسيده آن را ملك مطلق وي بشمارند بالجمله هنوز مركب احكام حج او نخشكيده بود كه صاحبان خانه به صدا در آمدند و با پسرش عباس طرح دعوي ريختند و كار به عدليه بغداد كشيد و پول هاي زيادي كه به كيسه ي اغنام گوساله حواله شده بود تماما هدر شد و كعبه نساخته خراب گشت زيرا اغتصاب ميرزا ثابت و ملكيت صاحبان بيت محرز شد و چون خانه به تصرف مالك مسلمانش در آمد و كعبه اهل بهاء با مناسك آن هباء گشت ازلي هاي ايران و اهل بيان شادي آغاز كردند براي اينكه آنها معتقد بودند كه خانه باب در شيراز از استحقاق اشته كه مطاف اهل بيان و بها باشد بالاخره بهائي ها هم با اينكه نهايت دوئيت با اين ها داشتند ناچار تسليم شدند و اينك كعبه بابي در شيراز برجا و كعبه ي بهائي در بغداد ابهاء منثباست و بهائي چون يزيدي به همان قبر رئيس قناعت كرده و با اينكه نماز بدان سو گذارد كفايت نمود تا خود فلك از نردچه آرد بيرون.

مطلبلی که ذهن هرآزاد اندیشی را مشغول می کند اینست که مگر می شود یک فرقه یا دین! (به ادعای بهاییت) که ادعای نو بودن و کامل بودن را داردو سعادت بشر را ارمغان آورده  از کنار چنین بی دینی ها و بی عفتی ها که در مطالب بالا دقیقا به آنها اشاره کردیم قوت بگیرد والبته خود را مدیون چنین افرادی بداند؟

به هر حال ما وظیفه داریم تاریخ را بازگوکنیم و حقایق را به نظر شما گرامیان برسانیم،لذا عبرتهای تاریخ و درس گرفتن از آنها به عهده خوانندگان می باشد.

پی نوشت :

[1] اسحق انور يهودي و ملا بهرام زردشتي بي سواد و شعبان جگري كاشي و الله قلي اردستاني و ملا ابراهيم شيرازي ممثلين رب البريه اند.

[2] اين هم تصرف مطبعه كه بي خجالت آن را بخورند: چيده است بي خبر آلت آن را بخورند: ما هم آن را تصحيح نمي كنيم!!.

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.