جانشینان شیاطین در کلام هادی المضلین
پيشوايان راستين اسلام که حافظان دينند، بيش از همه با افکار انحرافي و بدعت ديني مبارزه مي کردند و پيروان خويش را از پيروي صوفيان و هر گروه باطل ديگر برحذر مي داشتند و در اين باره احاديث فراواني ازمعصومين (علیهم السلام)وارد شده است .
((شيخ مفيد)) به سند صحيح از امام علي النقي(علیه السلام)روايت کرده است که ((محمد بن حسين بن ابي الخطاب )) در خدمت امام هادي در مسجد النبي بودم که در آن حال جمعي از اصحاب آن حضرت شرفياب حضور آن حضرت شدند ودر ميان ايشان ((ابو هاشم جعفري )) نيز بود که او مردي بسيار بليغ و با کمال بود ودر نزد آن حضرت مقام و منزلت عظيمي داشت و چون اصحاب در کنارش قرار گرفتند بناگاه جمعي از صوفيه داخل مسجد شدند و حلقه زدند و مشغول ذکر گرديدند حضرت فرمود :
((لا تلتفتوا الي هؤلاء الخداعين... )) به اين حيله گران اعتنا نکنيد زيرا جانشينان شياطين و خراب کننده قواعد دين مي باشند.زهد ايشان براي راحتي بدنهايشان وتهجد و شب زنده داريشان براي صيد کردن عوام است، عمري را در گرسنگي به سر برند تا عوام و ناداني را مانند خرها پالان کنند و زين بر پشت آنها گذارند.
ذکر نمي گويند مگر براي فريب مردم و خوراک خود را کم نمي کنند مگر براي پر کردن قدح و ربودن دل احمقان،با مردم دم از دوستي خدا زنند تا ايشان را به چاه اندازند، اوراد ايشان رقص و کف زدن و غنا و آوازخواني است و کسي به سوي آنها ميل نکند و تابع ايشان نگردد مگر آن که از جمله سفيهان و احمقان باشد هر کس به زيارت يکي از آنان در حال حيات و يا بعد از مرگ برود، مانند آن است که به زيارت شيطان و بت پرستان رفته باشد و هر کس ياري ايشان کند،گويا يزيد و معاويه و ابوسفيان را ياري کرده است)).
در همان موقع يکي از اصحاب آن حضرت عرض کرد:((وان کان معترفا بحقوقکم؟))اگر چه آن کس به حقوق شما اقرار داشته باشد؟! حضرت نگاه تندي به او کرد و فرمود:
((دع ذا عنک من اعترف بحقوقنا...اين سخن را ترک کن، مگر نمي داني هر کس حق ما را بشناسد، مخالف امر ما نمي کند، آيا نمي داني ايشان پست ترين طوائف صوفيه مي باشند و اين فرق صوفيه عموما مخالف ما هستند و طريقه آنان باطل و برخلاف طريقه ماست و اين گروه, نصاري و مجوس اين امت هستند و آنان سعي در خاموش کردن نور خدا(محو اسلام) مي کنند وخداوند نور خود را تمام ميکند اگر چه کافران خوش ندارند)).1
از اين روايت چند نکته قابل توجه استفاده می شود:
- مضمون آن انکار و مذمت تمام صوفيه است و تصريح به اين که آنها عموماً مخالف طريقه اهل بيت(علهیم السلام) مي باشند و اگر چه دم از علي (علیه السلام) و اولاد او بزنند و ادعاي تشيع نمايند آنان از ساير فرق صوفيه پست تر و نزد شيطان محبوبترند زيرا آنها باعث گمراهي شيعيان مي شوند.
- غضب آن حضرت نسبت به آن مرد که گفت:(و لو معترف به حقوق شما باشد) در پاسخ فرمود: آن کس که معترف به حقوق ما مي باشد با ما مخالفت نمي کند. يعني آنان در ادعاي خود دروغگو هستند و اعتراف به حقوق اهل بيت با تصوف و صوفيگري سازگار نمي باشد.
- آنجا که فرمود صوفيه هم پيمان شيطان هستند و زيارت ايشان، زيارت شيطان است معلوم مي شود ايشان روابط تنگاتنگي با شيطان دارند و گمراه کردن بندگان خدا و غيب گوئي و مکاشفات ادعائي ايشان همه به کمک شيطان است، شيطان در نظر مريدان مجسم مي شود و مرشد مي گويد حق تجلي کرده و چون به حق واصل شده اي امام به زيارت شما آمده است مريد بيچاره از شوق به وجد مي آمد و گريه شوق سر مي دهد.
- فرمود: هر که ياري ايشان کند، ياري يزيد و معاويه و ابوسفيان را کرده با آنها محشور خواهد شد. پس کساني که نسبت به ايشان خوش بين بوده و کلمات کفرآميز و آلوده به خرافات آنان را تأويل و يا حمل به معاني صحيح مي کنند، گناه بزرگي مرتکب شده اند، چون ياري ايشان نموده اند و در واقع بدتر از يزيد و پدران وي هستند. زيرا او بدنهاي اهل حق را پايمال کرد و صوفیه افکار و عقائد آنان را نابود کردند!
- از آنها تعبير به نصاري و مجوس شده است، شايد به خاطر اين است که تاثير مسيحيت و اديان قديم ايراني در تصوف بيشتر بوده است، بنابراين صوفي ها اگر چه خود را مسلمان مي دانند، ولي در ميان مسلمانان بسان نصاري و مجوس مي باشند.
- حضرت آنان را به بت پرستان تشبيه فرمود، شايد براي آن است که آنان صورت مرشد و قطب خود را در حال عبادت مانند بت مورد توجه قرار مي دهند.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پي نوشت:
1-الاثني عشريه،ص28و حديقه الشيعه،ص602و شرح نهج البلاغه خوئي،ج6،ص304و سفينه البحار،ج2،ص58
افزودن نظر جدید