افزودن نظر جدید

کاسی ها همان عیلامی های باستان هستند و عیلام و عیلامی از نژاد سامی بودند . چون نوح سه پسر داشت بنام های : سام , حام , یافث و سام ( آنکه متعال می باشد ) پنج پسر داشت بنام : آرام , لوط , آشور , ارفشکاد , عیلام . و چون قلمرو عیلام کوهستانی بود ( کوه های زاگرس ) او را عیلام نامیدند عیلام بزبان آشوری یعنی کوهستان . علت اصلی سقوط آشور , غفلت از بربرها و وحشی های کیمری و آریایی بود . اسکان دادن وحشی ها در دل سرزمین اصلی آشور و دور نگه داشتن و کوچانیدن شهروندان متعصب و وفادار خود از سرزمین مادر , دادن حق تابعیت به وحشی ها و دادن پست های کلیدی به آنها ( نمونه اش دادن صدارت اعظمی به دانیال خائن و نمکنشناس بود که با توطئه خائنانه با کوروش پارسی جشنی برای شاه گرفت و او و سربازانش را شراب بسیاری نوشانید و شبانه آتشی به نشانه علامت دادن روشن کرد و درهای قصر را بر آنها گشود و بابل را با این حقه کثیف بر مردی تسلیم کرد که وقتی دختر فرمانروا را به زنی گرفت , فوری با توطئه کثیفی او را به قتل رسانیده بود ) , سبب شد که آشور و در مدت کمی بابل توسط بربرها نابود و ویران شود . در زمان هخامنشی ها قلم شرق باستان بدست یهودی ها افتاد و گندکاری های خودشان را ماستمالی نمودند تا بعدها مورد تلافی قرار نگیرند و نیز به خاطر تشکر از کوروشی که آنها را از اسارت آزاد نموده بود , او را در تورات تا به مقام خدایی رسانیدند و برای منحرف نمودن اذهان آیندگان , آن سیلندر و منشور جعلی را برایش ساختند و بعدها به هرودت دوباره همان دروغها را تحویل دادند . اکد - بلتی - آنه ( اکباتانا ) هزاران سال قبل از دیاکو وجود داشت و پایتخت تابستانی ملکه آشور سمیرامیس و سایر شاهان آشوری بود . چند هزار سال اغلب تا نصف ایران ( از اردکان امروزی و صحرای نمک بگیر پیش به سوی غرب ) جزو سرزمین اصلی آشور محسوب می شد , هزاران سال قبل از سرازیر شدن آریایی ها ( تاتارهای سفید ) و کیمریها و ساکاها ( تاتارهای زرد اقوام ترک های کنونی ) یونس قومش آشور نبود که بخواهد برای قومش موعظه کند . او تبعیدی یهودی متمردی بیش نبود و از آشوری ها متنفر بود و برای همین بعد از فرمان خداوند از موعظه برای آنها , تمرد کرد و از پیش خداوند با کشتی به ترشیش ( اسپانیا ) گریخت . در وسط دریا خداوند طوفان علم کرد و برای مجازاتش او را در دریا انداختند و برای تنبیه او , خدا او را سه روز در شکم ماهی گرسنه و تشنه نگه داشت که آدم شود . و به او فهمانید که فقط خدای اسرائیل و یهودی ها نمی باشد . بابل و آشور علی رغم گفته های تفرقه آمیز مردم کنونی خاورمیانه و غربی ها , هرگز جدا از هم نبودند و دین و زبان و فرهنگ واحدی داشتند . می شد گفت که برای مثال , نینوی همان تهران کنونی و بابل اصفحان کنونی بوده است . مثلاً تهران پایتخت باشد و اصفحانی ها بگویند که : زمانیکه اصفحان پایتخت آباد و زیبایی بوده است , تهران یک کوره دهی بیش نبوده است , الان تهران پایتخت است و شهر ما چندان اهمیتی در ایران ندارد . بیائید برویم با تهران بجنگیم و حق خودمان را از این تهرانی های از خدا بی خبر بگیریم و بار دیگر اصفحان را پایتخت ایران کنیم و مطمئناً هرگز زور اصفحانی ها به تهرانی ها نخواهد رسید . کل داستان این بوده است . خود کوروش و داریوش با ورود به بابل همه فرهنگ و تاریخ و تمدن بین النهرین را قبول کردند و فقط بنام خودشان آنها را توسط یهودی های خائن جعل نمودند و فقط اسامی آنها را عوض نمودند . برای مثال نشان خدای آشور و ماردوخ را عوض کردند و آن را اهورا نامیدند . تمام جهانیان اذعان دارند که ایرانی ها خداپرست بودند , پس چطور شد که همان دینی که از بین النهرینی ها گرفته شده و مادر محسوب می شود شد مظهر بت پرستی و شرک و الحاد ؟! کمی منطقی باشید و کودکانه فکر نکنید و لبخند بر لبهای یهودی ها نیاورید و مورد استهزایشان قرار نگیرید .
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.