افزودن نظر جدید
در واقع متن شما از همونجایی
در واقع متن شما از همونجایی غلط بود که شاهنامه را کتیبه ای فرض کرده اید که در حال بیان دقیق تاریخ عهد باستان ایران هست در واقع شاهنامه کتابی اساطیری هست که شخصیت های اوستا و تاریخ باستان را گرفته و تغییر داده در اوستا کَویهَئوسروه کوروش نیست و کاملا درست هست اما شاهنامه نیامده مطالب اوستا رو دقیق بازگو کند همانطور که اگر پژوهش کرده باشید متوجه حجم تفاوت ها میان شخصیت های شاهنامه و اوستا میشوید و اما اینکه حال کیخسرو در شاهنامه از کجا معلوم شود که کوروش هست باید اول عرض کنم که شاهنامه کتیبه ی باستانی نیست و فردوسی هم فردی تاریخ نگار نبوده که تاریخ را بازگو کند اینکتاب اساطیری هست و تاریخ را با تغییرات و بال و پر دادن عرضه کرده است همانطور که اسکندری که در شاهنامه از او یاد می شود دقیقا چه کسی است؟! چرا پدرش داراب پادشاه ایران است و پس از او اشکانیان میآیند؟! بدون شک اسکندر شاهنامه آمیختگیهایی با الکساندر مقدونی دارد اما با شخصیتها و داستانهای ایرانی هم آمیختگی شدیدی پیدا کرده است این در مورد کوروش کبیر هم صادق هست .بنابه گزارش روایی مورخان یونانی، آخرین پادشاه ماد، آستیاگ خوابی میبیند که آبی و سپس تاکی از شکم دختر او ماندانا که همسر کمبوجیهٔ اول پارسی است بیرون میآید و همهٔ جهان را فرا میگیرد. ماندانا باردار است و چون فرزند را به دنیا میآورد که کوروش بزرگ آیندهاست آستیاگ دستور میدهد او را به هارپاگ از سران ملازمانش بسپارند تا او را از میان بردارد. کوروش را خانوادهٔ شبانی میپروراند و چون مسئله آشکار میشود، هارپاگ کفارهٔ این گناه را بسیار سخت میپردازد.
همانندیهایی از این داستان کوروش را در داستان کیخسرو در شاهنامه مییابیم. پدربزرگ تورانی او افراسیاب نیز قصد نابود کردن او را دارد. به پیران دستور میدهد که او را به شبانان بسپارد و به سخنی دیگر، هارپاگ روایت هرودوت پیران شاهنامهاست. با همهٔ اختلاف در جزئیات، همانندیها را در داستان هرودوت و شاهنامه میتوان چنین طبقهبندی کرد: افراسیاب همان آستیاگ است؛ کیخسرو همان کوروش است، پیران همان هارپاگ و جنگ تاریخی کوروش با آستیاگ و پناه گرفتن او در کاخ شاهی اکباتان و تسلیم شدنش برای اینکه خانوادهاش شکنجه نشوند همانندی دارد با پایان کار افراسیاب که به کاخ گنگ دژ پناه میبرد و سپس در دریای چیچست ناپدید میگردد و کیخسرو دستور شکنجهٔ گرسیوز برادر افراسیاب را میدهد و افراسیاب تاب شنیدن فغان برادر ندارد و خود را تسلیم میکند. پایان زندگی کوروش نیز آنچنانکه کسنوفون نقل میکند و وصیتهای او، صحنههای روزهای پایانی کیخسرو را در شاهنامه به یاد میآورد.
و اما یک مطلب نادرست دیگر در نوشته تان این بود که اثبات نادرست بودن وجود کوروش در شاهنامه سردرگمی در گزینش نمونه ی اساطیری کوروش در اینکتاب بود اینکه مشخص نیست کوروش فریدون هست یا کیخسرو که اینهم باز بدلیل اینست که شاهنانه کتابی اساطیریست و معلوم نیست شاید حتی کوروش بر هردو شخصیت فریدون و کیخسرو در طول زمان اثر گذاشته است که بعد فردوسی که روایت ها را جمع کرده ما شاهد شباهت هایی میان کوروش و فریدون و کیخسرو هستیم .
M.R.Izadparast
1401/03/31 - 19:49
لینک ثابت