افزودن نظر جدید

با سلام. این دوستمون راست میگه. اگه به کتاب شرح حالش که توسّط برادرزادش نوشته شده، مراجعه میکردی، می فهمیدی که شیخ احمد احسائی واقعا کیه. حالا که حال مراجعه نداری من یه قسمتایی از کتاب رو برات میذارم: «... طالب خلوت و مايل عزلت بودم و كوه و بيابان را دوست مى‌داشتم ...» و «... قلق و اضطراب در دل خود مي‏يافتم، همواره خواستار گوشه‏يي از خلوت و مائل به گوشه نشيني بودم». «خود را بر آميزش و مجاورت ايشان [مراد هم سن و سالان و سایر اهالی احساء است] ملامت مي‏کردم! گاه مي‏شد که مي‏خواستم خود را هلاک کنم...». اینا توی ص 4 و 5 منابع شیخی اومده به هر روانشانسی این مطالب رو نشون بندی این نظر رو میده: شیخ در دوران کودکی از همنشینی با سایر کودکان دوری می نمود و تنهایی و حضور در بیابان را از همراهی با کودکان هم سنّ و سال خود بیشتر دوست داشت . علاوه بر این، گریستن بیش از حدّ وی برای سرنوشت پیشینیان و همچنین برای خودش و تفکّر به خودکشی در سنین خردسالی ، همه از غیر طبیعی بودنِ وضعیّتِ روانیِ وی یا به عبارت دیگر، رنج بردن وی از مشکلات روانی در آن دوران خبر میدهد. در ضمن همین شیخ احمد بوده که یک باب بهشت رو به ملکشاه فروخته و وقتی رفته توی دربار قاجار، کلی مدح فتحعلی شاهی رو کرده که روسیه و انگلیس در دوران حکومتش پدر مردم ایران رو در آوردن. اینا نشون میده که احسایی اصلا عالم نبوده: بلکه به قول یکی از محققین یه «دین ساز دغل باز» بوده که کراماتش رو به واسطه صوفی گریش بدست اورده....
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.