ادعا نامه یا رساله ی رفع شبهات!
متصوفه همواره برای تطهیر چهره ی خود، به وسائل و وسائط گوناگونی تمسک می جستند و سعی داشته اند تا به هر قیمتی پیکان اتهام را، مبنی اینکه ایشان فرقه ای غیر شیعی هستند؛ از خود دور کرده و با سند سازی و سلسله نویسی، در این کار بسیار کوشیده اند. امّا، خانه از پای بست ویران است!
سلطان حسین تابنده در رساله ی رفع شبهات می نویسد: (بسياري از علماء سابقين مانند شهيداول و ثانی، ابن فهد حلي و ابن طاووس، شيخ بهائي و فيض كاشاني، شيخ مرتضي انصاري و مرحوم ميرزاي شيرازي و مرحوم آيت الله اصفهاني، رحمة الله عليهم يا در رشته ی تصوّف وارد بوده، و يا اظهار ميل و علاقه بدان مينمودند)[1] به نظر می رسد بهترین راه فهم و درک این مطلب که آیا سخنان این صوفی حقیقت داشته یا صرف ادعا و تهمت ایشان به علما است، این است که سخنان این علمای بزرگوار را درباره ی صوفیه مرور کنیم، تا قضاوت برای اهل تحقیق راحت تر و آسان تر گردد.
یکی از افراد مورد ادعا، علامه شهید ثانی است. کتاب درالمنثور به نقل از این شهید عالی مقام می نویسد: ( استفاده از نام صوفيگري و تصوّف در گروهي از حكماء و فلاسفهاي بود كه از طريق حق منحرف شده بودند. سپس بعد از ظهور اسلام، جماعتي از زنديقها و كافرين و جماعتي از اهل خلاف بدين اسم – يعني صوفيّه – ناميده ميشدند كه آنان دشمنان آل محمد صلّي الله عليه و آله بودند مانند حسن بصري و سفيان ثوري و ابوهاشم كوفي و مانند آن، و از بزرگترين رؤساي صوفيّه شخصي است به نام حسين بن منصور حلاج و براي او داستانهائي كه در كتابهاي علماء ما چون كتاب غيبت و اقتصاد شيخ طوسي و غير آن دو آمده است، و اين شخص ادعاي خدائي و خدا بودن را ميكرد. و توقيعي از جانب حضرت صاحبالزّمان عليهالسلام در لعن او صادر شد، چنانكه در كتاب احتجاج[2] و غير آن مذكور است. و شيخ مفيد كتابي بر ردّ او و پيروان او نوشت. و اسم تصوّف را هيچيك از اماميه بكار نبرده است، نه در زمان ائمه عليهم السلام و نه بعد از غبيت حضرت صاحبالزمان عليه السلام ).[3]
مشاهده می شود که علمایی که تابنده از ایشان با گرایشهای صوفی یاد می کند، به شدت از تصوف بی زار و روی گردان بوده و بلکه ایشان نسبت به هدف شکل گیری تصوف آگاه تر بوده اند. متصوفه ید طولایی در ادعا کردن و عدم اثبات آن دارند و یقیناً عقل سالم برای قبول حرف تابنده، از وی دلیل و مدرکی می طلبد که به چه عنوان و با چه سندی، شیران بیشه ی فقاهت شیعه را صوفی خطاب می کند.
علامه فیض کاشانی از دیگر علمایی است که سلطان حسین تابنده وی را صوفی خطاب کرده است. این عالم جلیل القدر در رابطه با متصوفه و اعمال ایشان می فرماید: (بعضي از اهل تصوّف گمان ميكنند بجائي رسيدهاند كه هر چه خواهند ميشود. با اندكي توجّه، دعاي او در ملكوت شنيده ميشود و به او در جبروت جواب دهند، نام او شيخ است و درويش، با دعا مردم را افكنده به تشويش، در حق او افراط و تفريط كنند و تجاوز نمايند در بشريّت او، از خواب و بيداري خود چنان تعريف كند كه مردم را به شك اندازد. گاهي ادعاي غيب كند، و گاهي گويد فلان شاه را من كشتم. و لشكر كجا را من ياري كردم، و فلان سلطان را من فرار دادم، و لشكر نفاق و يا فلان مرشد را بر زمين زدم، و يا فلان كس كه به او ارادت نداشتم فاني كردم. و بسا شود در اتاق تاريكي نشيند و چله گيرد و چنان نمايد كه روزه گرفته و گوشت نميخورد و خواب نميكند بر خلاف شرع تا آنكه بخدا سر نسپردهاي به او سر سپرد؛ افتري علي الله كذباً).[4]
گفتار مرحوم فیض، برای رسوایی تابنده و بلکه متصوفه کافی است و اگر ذره ای انصاف داشته و جرأت اقرار به خطا داشته باشند؛ خود، در پیشگاه احدیّت توبه کرده و عوام را از مسیر گمراهی می رهانند.
متأسفانه کششی شیطانی در تصوف وجود دارد که صوفی را تا به حد خالق بالا برده و طبیعی است این شخص، دیگر از گفتار غیر صحیح و کذب خود و از تهمت هایی که زده، شرم نکرده و توبه نمی کند.
منابع:
[1]. رساله رفع شبهات/نسخه ی الکترونیکی/ ص16
[2]. احتجاج طبرسي، جلد 2، صفحه 290
[3]. كتاب الدر المنثور، جلد 1، صفحه 28
[4]. كلمات الطريفه ملامحسن فيض ( الطرائف )، صفحه 76
دیدگاهها
محقق
1392/04/16 - 23:29
لینک ثابت
سلام
aseman
1392/04/18 - 12:29
لینک ثابت
باسلام خدمت آقای محقق
محمد صادق
1392/04/17 - 11:47
لینک ثابت
اگه يكم مطالعه بيشتر كنيد و
aseman
1392/04/19 - 13:18
لینک ثابت
سلام
رضا
1392/05/10 - 21:44
لینک ثابت
هدف از خلقت بشر خدمت به همنوع
aseman
1392/05/13 - 18:38
لینک ثابت
باسلام
ناشناس
1392/05/10 - 21:46
لینک ثابت
الله وحدت کلمه
امیر حسین
1392/05/18 - 04:03
لینک ثابت
دست آن شیخ ببوسید که تکفیرم
aseman
1392/05/21 - 02:25
لینک ثابت
سلام
افزودن نظر جدید