لفظ صوفیه به کدام وضع صوفی اشاره دارد؟!

  • 1393/03/04 - 10:51
به نظر می‌رسد در رابطه با واژه شناسی تصوف دو روش را باید پذیرفت. اول این‌که به بررسی خود واژه پرداخت و احتمالات صاحب نظران را قبول کرد و دوم این‌که به سبک و سیاق بزرگان صوفیه در تعریف این واژه اعتماد کرد و حالات ایشان را در تعریف دخالت داد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از نشانه‌های انحراف در فرق و نحله‌ها این است که واژگان ایشان معنا و مفهوم ثابتی نداشته و هر کسی به نظر خود و با تشخیصی که داشته تعریفی ارائه داده است. این اتفاق تقریباً در تمامی گروه‌های منحرف یکسان است و در فرقه‌ی صوفیه بخاطر قدمتی که دارد، به اوج خود می‌رسد. مثلاً در رابطه با واژه‌ی صوفی، که گاهی به دلیل کثرت معنا آن‌را لفظ هزار و یک معنا نام می‌برند، معانی زیادی کرده‌اند که هر کدام از دید موافقان صوفیه و مخالفان ایشان متفاوت است.

در این مجال سعی داریم تا به بررسی نظرات بزرگان تصوف درباره‌ی این واژه‌ بپردازیم. توجه به این نکته ضروری است که دیدگاه ایشان در تعریف از واژه‌ی صوفی، واژه شناسی دقیق نبوده و بلکه صرفاً ناظر به حالات متصوفه است.

شیخ ابوالفیض ثوبان ابن ابراهیم معروف به ذوالنون مصری[1] از صوفیان مصر بوده و هم‌ زمان با خلافت متوکل عباسی می‌زیست. وی به عنوان اولین کسی که اصطلاحات عشق‌بازی را وارد تصوف کرد و معانی رمزی برای آنها قایل گردید[2] در رابطه با تعریف صوفی می‌گوید: الصوفی اذا نطق ابان نطقه من الحقایق و ان سکت نطقت عنه الجوارح بقطع العلائق[3] صوفی کسی است که اگر سخن بگوید و حرف بزند، واقعیات را بیان می‌کند و غیر از آن‌چه که خودش هست، سخن نمی‌گوید و اگر سکوت کند و خاموش باشد، اعضا و جوارح او بریده شدن از علائق و دنیا را فریاد می‌زنند.

به نظر می‌رسد تعریفی که ذوالنون مصری از صوفی داشته، یک آرمان و آرزوست که یک وظعیت ایده‌آل را درباره‌ی یک صوفی به تصویر می‌کشد و الا در خارج و زندگی صوفیان پیدا کردن مصداق چنین تعریفی کار بسیار مشکلی است و احوالات نقل شده از بزرگان تصوف در کتب خودشان مؤید این نقد است.

ابوالحسن نوری از صوفیان مشهور بغداد در قرن سوم است که مقام بالای او جنید بغدادی، این صوفی صاحب نام را وادار کرد که وصیت کند او را در کنار نوری دفن کنند![4] اما نوری در آخر عمر دیوانه شد و جنید به خاطر روش عجیب او در تربیت مریدان و برخی نظرات، مورد نکوهش و طعن قرار داد.[5] نوری در تعریف صوفی می‌گوید: التصوف، ترک کل حظ النفس[6] اساساً تصوف یعنی این‌که هرگونه بهره‌ی نفسانی را ترک کنی!

این تعریف، حرف بسیار سنگینی است که تبعات زیادی برای صوفیه به دنبال خواهد داشت. بنابر این تعریف، موارد حیاتی مثل خوراک و پوشاک به قدر ضرورت از تعریف خارجند؛ اما یک صوفی باید از شغل و تشکیل خانواده و مراوده با انسان‌ها و هر گونه لذتی که می‌توان برای یک انسان تصور نمود، پرهیز کند. گرچه این تعریف نیز به رؤیا شبیه است اما کسانی از صوفیان بوده‌اند که برای زندگی کردن در شهر انسان‌ها به گدایی و دریوزگی می‌پرداختند. در حالات ابوحَفْص عَمرو بن سَلَمه حَدّاد نیشابوری که بزرگانی نظیر هجویری و عطار از عظمت او سخن‌ها گفته‌اند؛ آورده‌اند که شب‌ها برای امرار معاش به دریوزگی و گدایی می‌پرداخت![6]

به نظر می‌رسد در رابطه با واژه شناسی تصوف دو روش را باید پذیرفت. اول این‌که به بررسی خود واژه پرداخت و احتمالات صاحب نظران را قبول کرد و دوم این‌که به سبک و سیاق بزرگان صوفیه در تعریف این واژه اعتماد کرد و حالات ایشان را در تعریف دخالت داد. یعنی اگر کسی بپرسد صوفی کیست؟ باید جواب داد که کدام وضع صوفی را می‌گویی؟! خود ایشان نیز در برهه‌ای از زمان که صوفیان لباس‌های پشمین می‌پوشیدند، صوفی را به پشمینه‌پوشی معرفی کرده‌اند و در زمان‌های دیگر مانند تعاریف نوری و ذوالنون مصری، حالات رؤیایی صوفیان را ملاک تعریف قرار داده‌اند.

منابع:

1- 180 تا 246 هجری قمری
2- ذوالنون مصری از مشاهیر دانشمندان و صوفیه مصر، دکتر جواد نوربخش، انتشارات خانقاه نعمت اللهی لندن، ۱۳۷۸
3- کشف المحجوب، هجویری، تصحیح عابدی، ص 50
4- خطیب بغدادی، ج6، ص 331
5- رجوع شود به خطیب بغدادی، ج6، ص 333-334
6- شرح رساله‌ی قشیریه ص ۴۹۹

تولیدی

دیدگاه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.