صوفی آنست که خود بگوید؟ یا آنکه رفتارش بگوید؟!!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ معانی زیادی برای واژه صوفی نقل کردهاند و در اینکه تصوف چیست و رسم و رفتار ایشان چیست سخنها رانده شده و قلمها فرسوده گشته است. اما توجه به دیدگاه بزرگان اهل تصوف خالی از لطف نیست، خصوصاً اینکه بدانیم رفتار مدعیان تصوف در زمان حال، با تعریفی که سردمداران صوفیه برای این مسلک داشتهاند مطابقت دارد یا خیر؟!
با مراجعه به کتب تصوف و نگاشتههای سران صاحب نام آن، تعاریف مختلفی حول واژه ی تصوف میبینیم.
ذوالنون مصری،[1](شیخ ابوالفیض ثوبان ابن ابراهیم) در این باره میگوید: الصُّوفیّ إذا نَطَقَ أبانَ نُطقُه مِنَ الحَقائقِ، و إنْ سَکَتَ نَطَقَتْ عَنْه الجوارحُ بِقَطْعِ العَلائقِ[2] وی صوفی را شخصی میداند که وقتی حرف میزند، بیان حقیقت میکند و وقتی ساکت است، رفتار او بیانگر بریدن وی از علائق دنیوی و هوی و هوس است! طبق این تعریف، و بر این مبنا که صوفیان مسلمانند، بر اساس آموزههای اسلام، باید متصوفه عالمان عامل و عارفانی باشند که سراپای اقوال و افعال ایشان خداوند را یادآور شود و در این راه شریعت و طریقت را تا پایان حیات پاس بدارد.
یا محمدبن احمدالمقری، از دیگر صاحب نظران متقدم صوفی درباره ی هویت تصوف میگوید: اَلتصوّف اسْتِقامَةُ الأحوال مَعَ الحقِّ[3] او تصوف را آئینه ی حق دانسته و استقامت در برابر هوی و هوس و اندیشههای مخالف را در دایره ی حق، کار صوفیانه معرفی میکند.
با توجه به این دو تعریفی که از تصوف و از زبان اعیان این مسلک شد، آیا افرادی که امروز خود را صوفی مینامند و خاصّه بزرگان ایشان، مطابقتی با این تعاریف دارند؟! اگر اعمال و رفتار یک صوفی را آئینهی حق نما معرفی میکنند، پس تکلیف سیل بدعتها و انحرافات اقطاب و صوفیان معاصر و حاضر در زمان ما چیست؟! ترک شریعت برای رهایی از قید و بند بندگی و رهایی از طوق عبادت و عبودیت، انحراف جدی صوفیان در قرون مختلف است که از کتب خود ایشان و به تصریح خود آنها قابل اثبات و ارائه است!
کسانی از ایشان هم که مدعی شریعت محوریاند با بدعت در شریعت و دین محمدی صلی الله علیه وآله، اموری را در دین برشمردهاند که در مبانی اسلامی و استنباط احکام فقهی دلیلی برآن نیست. از جمله بحث عشریه و کفایت آن از پرداخت خمس!
آیا باید جملات فریبنده و تدلیس شدهی ایشان در کتاب ها را دید یا رفتارهای زشت و بدعتهای ایشان را؟!
اگر صوفی آن است که در احیای حقوق الهی اعم از شریعت و طریقت ثبات قدم داشته باشد و همهی توان خود را برای مبارزه با لشکر هوی و هوس بسیج کند و در جبههی مبارزه با جنود شیطان استقامت ورزد و بجنگد، پس کسانی از اعاظم و بزرگان تصوف که شیطان را معذور از اطاعت و انجام فرمان خدا میدانند،[4] کیانند؟ آیا ایشان صوفی نیستند؟! آیا تعاریف نقل شده برای تصوف و شخص صوفی اشتباه است؟! کاش صوفیان پاسخی درخور بدهند!
پی نوشت:
1- زاده: ۱۸۰ قمری - مرگ:۲۴۶ قمری
2- کشف المحجوب، هجویری، تصحیح عابدی ص 50
3- همان ص 57
4- عین القضات همدانی از اکابر صوفیه، صفحه ۱۸۸ تمهیدات
دیدگاهها
نیاتوس
1392/12/08 - 22:19
لینک ثابت
به می سجاده رنگین کن گرت پیر
افزودن نظر جدید