آن طور نگویید! این طور بگویید!

  • 1395/07/28 - 09:42
اگر در تاریخ به خوبی نگاه کنیم، و در شاهکارهای ادبی ایران سیر و سیاحت کنیم، درخواهیم‌یافت که بزرگترین مفاخر علمی و ادبی تاریخ این سرزمین، پر از کلمات عربی است. از آثار ابن‌سینا و ابوریحان بیرونی و خواجه‌نصیر طوسی گرفته تا آثار سعدی، مولوی، حافظ همگی سرشار از کلمات و عبارات عربی است. حتی فردوسی (که در شاهنامه از کلمات عربی نیز استفاده کرده است) اصل کتاب خود را در بحر متقارب (وزن فعولن فعولن فعولن فَعَل) سروده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مدتی است که در برخی شبکه‌های اجتماعی، متنی با این عنوان در حال انتشار است:

به جای سلام و خداحافظ بگوییم: درود و بدرود... به جای خلیج فارس بگوییم: شاخاب پارس... به جای فکربگوییم: اندیشه و پندار... به جای مزاح بگوییم: شوخی... به جای ضعیف بگوییم: ناتوان... به جای غذا بگوییم: خوراک... به جای سؤال و جواب بگوییم: پرسش و پاسخ... به جای تبریک بگوییم: شادباش، همایون باد، فرخنده باد... به جای ابلیس بگوییم اهریمن... نمادخوبی برای ایرانی‌ها اهوراست... به جای مجسمه بگوییم: تندیس... به جای فارسی بگوییم: پارسی... به جای ممنون بگوییم: سپاس... و عزیزان! سگ واق واق می‌کند نه پارس... پارس سرزمین ماست!

پاسخ: اگر در تاریخ به خوبی نگاه کنیم، و در شاهکارهای ادبی ایران سیر و سیاحت کنیم، درخواهیم‌یافت که بزرگترین مفاخر علمی و ادبی تاریخ این سرزمین، پر از کلمات عربی است. از آثار ابن‌سینا و ابوریحان بیرونی و خواجه‌نصیر طوسی گرفته تا آثار سعدی، مولوی، حافظ همگی سرشار از کلمات و عبارات عربی است. حتی فردوسی (که در شاهنامه از کلمات عربی نیز استفاده کرده است) اصل کتاب خود را در بحر متقارب (وزن فعولن فعولن فعولن فَعَل) سروده است.[1] در حقیقت زبان عربی به غنای زبان فارسی کمک کرد، در مقابل نیز فرهیختگان ایرانی، به تدوین و نشر زبان عربی کمک بسیاری کردند. پس مبارزه علیه زبان عربی، در حقیقت مبارزه علیه مفاخرِ علمی و ادبی «خود» و به عبارتی دیگر، مصداق «تُف سر بالا» است که همانا به روی «خودِ» ما برمی‌گردد. از دیگر سو، نباید حقیقت را کتمان کرد. باید حق را به زبان آورد، هرچند به ضرر ما باشد. در ادامه به بررسی متن فوق خواهیم پرداخت.

به جای سلام و خداحافظ بگوییم: درود و بدرود...

پاسخ: «سلام» از ريشه «سلم» به معنی سلامتی و تندرستی و دوستی و آرامش است.[2] همچنين «سلام» يكی از اسماء خدا نيز هست.[3] از سویی ديگر، واژه درود، به معانی مختلفی چون «چوب، تخته، بريدن و... » هم مى‌آيد.[4] روشن است كه واژه «سلام» دارای بار معنایی مثبت (و در نتیجه انرژی مثبت) است، و «درود» هيچگاه همپای «سلام» نيست.

به جای خلیج فارس بگوییم: شاخاب پارس...

پاسخ: پیشنهاد خوبی است. ولی چه می‌توان کرد که در عصر ساسانیان، موبدان زرتشتی، شاخاب پارس را «وَرِ تازیان» و به عبارتی «خلیج» یا «دریای عربی» نامیده بودند.[5]

به جای فکربگوییم: اندیشه و پندار...

پاسخ: اندیشه واژه خوبی است. لیکن این سؤال مطرح است که «اندیشه» چه برتری و مزیّتی بر «فکر» دارد؟! اگر مزیّتی ندارد، پس چرا باید این را به جای آن به کار برد؟ آیا نمی‌توان از هر دو مورد، در کنار هم استفاده کرد؟ اما پیرامون واژه «پندار» باید گفت که این واژه هرچند «گاهی اوقات» در برخی متون به معنیِ فکر کردن به کار می‌رود، اما معنای اصلی آن چندان جالب نیست! در لغت‌نامه دهخدا این واژه در معانی چون تکبر، عُجب . خودبزرگ‌بینی، خودبینی، خودپسندی، خودپرستی، استکبار، خودفروشی، خودنمایی و... آمده است![6] همچنین در فرهنگ عمید، این واژه به صورت تکبّر، غرور، خیال و... آمده است.[7] پس بهتر است این مدعیان پارسی‌گویی دقت بیشتری در پیشنهاد‌های خود داشته باشند، تا ملت را گرفتار فحش و ناسزا نکنند!

به جای مزاح بگوییم: شوخی...

پاسخ: عجیب است! چرا ما باید واژه مزاح (که به معنی خوش‌طبعی و لطافت قریحه است) را رها کنیم و از واژه «شوخی» استفاده کنیم؟! طبق لغت‌نامه دهخدا و همچنین فرهنگ عمید و دیگر مراجع لغت‌شناسی فارسی، کلمه «شوخی» در اصل به معنی «آلودگی، پلیدی، نجاست، خباثت، چرکی، بی‌حیایی، بی‌ادبی، گستاخی و... است![8] هرچند این واژه بعدها به معنی مزاح و خوشی و عشرت نیز درآمد. اما این از زشتیِ معنی اصلی این واژه چیزی نمی‌کاهد!

به جای ضعیف بگوییم: ناتوان...

پاسخ: حقیقت این است که زبان عربی، یک زبان مثبت‌نگر است. اما زبان فارسی، معمولاً یک زبان منفی‌نگر شمرده می‌شود. مثلاً در فارسی می‌گویند: «بیمارستان» (که بار معنایی منفی دارد. بیمار... بیمار... بیمار...) ولی در عربی می‌گویند: مُستَشفی (یعنی محل بهبود یافتن، محل خوب شدن... خوب.. خوب... خوب...). یا در فارسی گفته می‌شود «فرودگاه» (که بار معنایی منفی دارد. فرود... از بالا به پایین آمدن...) اما در عربی می‌گویند «مَطار» (که بار معنایی مثبت دارد. یعنی محل بالا رفتن... محل پرواز کردن...). از این دست موارد فراوان است. در عربی می‌گویند «ضعیف» یعنی کسی که توانایی دارد، اما اندک! لیکن در فارسی، از ریشه بر سر انسان می‌کوبند و می‌گویند: «ناتوان»! یعنی کسی که هیچ توان و قدرتی ندارد! پس واژه «ضعیف» حقیقتاً بار معنایی بهتری نسبت به «ناتوان» دارد.

به جای غذا بگوییم: خوراک... به جای سؤال و جواب بگوییم: پرسش و پاسخ...

پاسخ: پیشنهاد خوبی است. ولی روشن نیست که چرا باید این را به جای آن استفاده کرد؟ چرا باید برای استفاده از یکی، دیگری را حذف کرد؟ آیا نمی‌توان از هر دو در کنار هم استفاده کرد؟!

به جای تبریک بگوییم: شادباش، همایون باد، فرخنده باد...

پاسخ: پیشنهاد خوبی است. لیکن باید دانست که تبریک از خانواده برکت است. این واژه به تنهایی مفاهیم متعددی چون خوشی، پُرباری، سلامتی، آرامش، سرزندگی و... را در خود دارد. وقتی که با یک جمله می‌توان دنیایی از مفاهیم و انرژی‌های مثبت را به دیگران منتقل کنیم، چرا آن را رها کنیم؟! آیا بهتر نیست که به جای حذف این واژه، از آن محافظت کنیم؟ چه ایرادی دارد که در کنار دیگر واژگان از این واژه استفاده کنیم؟ 

به جای ابلیس بگوییم اهریمن... نمادخوبی برای ایرانی‌ها اهوراست...

پاسخ: پیشنهاد بدی است! چون در آیین زرتشتی، اهریمن (خدای شر)، خدایی در مقابل اهورامزدا (خدای خیر) است. در حقیقت، زرتشتیگری، نه توحید ذاتی را باور ندارد، و نه توحید افعالی را و نه توحید صفاتی را... در باور زرتشتی، اهریمن خالق زشتی‌ها است. مقام الوهیت و خالقیت و مدبّریت دارد. در حالیکه در باور اسلام، ابلیس هیچ یک از این جایگاه‌ها را در عرض خدا ندارد.[9] پس اصولا ابلیس -که در اسلام از آن سخن گفته شده- جایگاهی برابر با اهریمن -که در زرتشتیگری از آن سخن گفته شده- ندارد.

به جای مجسمه بگوییم: تندیس... به جای فارسی بگوییم: پارسی... به جای ممنون بگوییم: سپاس...

پاسخ: باز هم می‌گوییم که پیشنهاد خوبی است. ولی روشن نیست که چرا باید این را "به جای" آن استفاده کرد؟ چرا باید برای استفاده از یکی، دیگری را حذف کرد؟ آیا نمی‌توان از هر دو در کنار هم استفاده کرد؟!

عزیزان! سگ واق واق می‌کند، نه پارس... پارس سرزمین ماست!

پاسخ: در لغت‌نامه‌های فارسی از جمله دهخدا و... واژه «پارس» علاوه بر نام سرزمین، به معنی «آواز سگ، بانگ سگ، عوعو کردن سگ و...» آمده است.[10] از سویی دیگر، روشن است كه در زبان عربیِ معیار، حرف «پ» وجود ندارد. پس كاربرد اين واژه در صدای سگ نمی‌تواند حاصل آموزش عرب‌ها به ايرانی‌ها باشد. گذشته از اين، می‌توان ريشه استعمال واژه «پارس» در «صدای سگ» را در ايران باستان جست، چون در اَوِستا به روشنی می‌بينيم كه سگ موجودی مقدس شمرده شده است. برای مثال، در اوستا، سروش يشت هادُخت، بند 7 آمده است كه زرتشتيان بايد مانند سگی كه گرد چوپان می‌چرخد، دور فرستادگان اهورامزدا بچرخند![11] همچنين در كتاب ونديداد، احكامی مفصل درباره «سگ‌ها» و قداست آنان وجود دارد.

پی‌نوشت:

[1]. جلال خالقی مطلق، پیرامون وزن شاهنامه، نشریهٔ ایران‌شناسی، بهار ۱۳۶۹، شماره ۵.
[2]. نشوان بن سعيد حميرى، شمس العلوم‏، دمشق: دار الفكر، 1420 هجرى قمرى، ج5 ، ص 3163-3165 ؛ ابوجيب سعدى، ‏القاموس الفقهي لغة و اصطلاحا، دمشق‏: دار الفكر، 1408 هجرى قمرى، ص 182 ؛ محمد بن احمد ازهرى، تهذيب اللغة، بيروت: دار احياء التراث العربي‏، 1421 هجرى قمرى، ج 12، ص 309.
[3]. قرآن كريم، سوره حَشر، آيه 23. 
[4]. لغتنامه دهخدا، ذيل واژه درود، كليك كنيد...
[5]. بنگرید به «دیدگاه حضرت محمد (ص) و موبدان زرتشتی درباره خلیج فارس»
[6]. لغتنامه دهخدا، ذيل واژه پندار، كليك كنيد...
[7]. فرهنگ عمید، ذیل واژه پندار، کلیک کنید...
[8]. لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه شوخی، کلیک کنید... همچنین فرهنگ عمید، ذیل واژه پندار، کلیک کنید...
[9]. بنگرید به «نفی توحید ذاتی در دین زرتشتی» و «نفی توحید افعالی در اوستا»
[10]. لغتنامه دهخدا، ذيل واژه پارس، كليك كنيد... و فرهنگ عمید، کلیک کنید... و همچنین فرهنگ معین، کلیک کنید...
[11]. اوستا، ترجمه دكتر دوستخواه، تهران: انتشارات مرواريد، 1391، ج 1، ص  391 ؛ برای ديدن تصوير كليك كنيد... همچنين بنگريد به:
Avesta: Khorda Avesta, Srosh Yasht Hadokht, Translated by James Darmesteter (From Sacred Books of the East, American Edition, 1898), Verse 7

تولیدی

دیدگاه‌ها

ناگفته پیداست که عرب نیستی. دشمنان زبان فارسی معمولا اصالتی آلتایی (واقع در غرب مغولستان) و اورخون (واقع در مرکز مغولستان) دارند. استدلال‌های مضحک این سایت را تکرار کردن نشانه‌ی باعقل بودن نمیتونه باشه (تقلید نشانه‌ی ضریب هوشی پایینه از دید روانشناسی) نویسنده فرودگاه را منفی میداند چون میخواهد ایرانیان را تحقیر کند درحالیکه فرود آمدن از هواپیما پایان استرس پرواز و اتفاقا مثبت است و پرواز با هواپیما آغاز استرس و بالا رفتن فشار خون و منفی است.

فرودگاه محل بالارفتن است و حل پایین آمدن. زبان عربی، به پرواز نگاه میکند (مثبت انگاری) ولی زبان فارسی به فرود... (منفی انگاری) مثل بیمارستان... که در عربی میگویند: «مستشفی» یعنی محل شفا گرفتن. ولی در فارسی: بیمارستان! جایی که مریض‌ها جمع هستند! (نگاه منفی). این استدلال منطقی هست. برای عموم خردمندان قایل پذیرش. عصبانیت "ناشناس" هم از همین است که می‌بینید حرف حق گفته میشود و به دل خردمندان می‌نشیند. پس با فحاشی و تمسخر تلاش میکند خود را راضی کند. تمام آثار فاخر ادبیات فارسی، مملو از کلمات عربی است. آثار سعدی و حافظ و صائب و... اگر زبان عربی را حذف کنیم، انصافاً و وجداناً هیچ چیزی از ادبیات فارسی نمی‌ماند که بتوان به آن افتخار کرد. حتی شاهنامه فردوسی چند صد کلمه عربی دارد و سبک آن هم بحر تقارب است که یک سبک عربی است. در پایان، سخن ابوریحان بیرونی را بازگو میکنم: ابوریحان بیرونی، زبان عربی را بیشـتر از پارسی دوست داشت. ابوریحان بیرونی، اندیشمند ایرانی در قرن 5-4 هِجری نوشت: «زبان عربی را بیش از پارسی دوست می‌دارم. اگر به زبان عربی مرا ناسزا بگویند، خوشتر دارم از اینکه به پارسی مرا ستایش کنند. زبان پارسی، نمودی پر زرق و برق دارد، اما از درون تهی است، تنها به کار قصه‌‌گویی می‌آید.» ابوریحان بیرونی، الصیدنة فی الطب، ترجمه باقر مظفرزاده، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1383، ص 168-169. مشاهده اسکن از متن کتاب: https://www.adyannet.com/fa/news/46049

در بیان کلمات بار هر واژه مهم تر از رای ماست برای نمونه همان سلام و درود سلام در ذهن انسان آدمی ایستاده و بدون ناخوشی را مجسم می کند و درود آرزوی رساندن نیکی برای کسی است

پارس کردن یک عمل است و پازس نام یک سرزمین و زبان می باشد

پارس کردن یک ترکیب است. فعل‌های اصیل بسیط هستند. تا صد سال پیش هیچ جمله یا مصراع یا اشاره‌ای به چنین ترکیبی در هیچ متن فارسی نبود. اولین بار امثال همین دهخدا (که دیوان ترکی دارد) و سلیمان حییم (یهودی) چنین ترکیبی را مطرح کردند. در زبان فارسی فعل بسیط «لاییدن» برای واق واق کردن بکار رفته است مثل ضرب المثل «سگ گیرنده لاینده نباشد» یا شعر مولوی « گفت از بانگ و علالای سگان ... باز ایستد ز راهش کاروان؟»

نویسنده‌ی این متن یک پانترک است که در پوشش دفاع از دین به تخریب زبان فارسی پرداخته است که تلاش مذبوحانه جدیدی نیست چراکه مولوی هزار سال پیش سرود ( کی شود دریا ز پوز سگ نجس؟ ... کی شود خورشید از پف منطمس؟) با این کارها نه زبان فارسی ضربه‌ای می‌خورد و نه زبان مهاجمان غرب و شمال مغولستان جایگزین خواهد شد. مشاهدات نشان می‌دهد که زبان فارسی هر روز جایگاه بهتری در میان نه تنها ایرانیان که در جهان می‌یابد و ترکی درحال حذف از ایران است. واژه‌های سره (خالص) فارسی هم خودتان بسنجید که نسبت به گذشته بیشتر شده یا کمتر، پرکاربردتر شده یا کم‌کاربردتر؟ هرچند نمی‌توانم بیش از این وقتم را صرف خزعبلات این سایت بکنم و با کپی گرفتن آن پاسخ آن هر زمان که وقت آزاد داشتم برای افراد سالم پخش خواهم کرد.

پاسخ به ناشناس: این مطلب (آن طور نگویید! این طور بگویید!) با سند و مدرک و دلیل نوشته شده. پس مذبوحانه نیست. اما رفتار ناشناس مذبوحانه است. اصطلاحاً کم آورده . فحاشی میکند. ضمناً همان مولوی، آثارش پر از کلمات و جملات عربی است.

کانال «باستان‌نامه» پیرامون تاریخ ایران باستان، دین زرتشتی و دفاع از مکتب اسلام ::::::::::::::::: ایتا و اینستاگرام: ir_bastan ــــــــــــــــــــ تلگرام: n_bastan ــــــــــــــــــ روبیکا: ir_bastan2

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.