فرودگاه محل بالارفتن است و حل پایین آمدن. زبان عربی، به پرواز نگاه میکند (مثبت انگاری) ولی زبان فارسی به فرود... (منفی انگاری) مثل بیمارستان... که در عربی میگویند: «مستشفی» یعنی محل شفا گرفتن. ولی در فارسی: بیمارستان! جایی که مریضها جمع هستند! (نگاه منفی). این استدلال منطقی هست. برای عموم خردمندان قایل پذیرش. عصبانیت "ناشناس" هم از همین است که میبینید حرف حق گفته میشود و به دل خردمندان مینشیند. پس با فحاشی و تمسخر تلاش میکند خود را راضی کند. تمام آثار فاخر ادبیات فارسی، مملو از کلمات عربی است. آثار سعدی و حافظ و صائب و... اگر زبان عربی را حذف کنیم، انصافاً و وجداناً هیچ چیزی از ادبیات فارسی نمیماند که بتوان به آن افتخار کرد. حتی شاهنامه فردوسی چند صد کلمه عربی دارد و سبک آن هم بحر تقارب است که یک سبک عربی است. در پایان، سخن ابوریحان بیرونی را بازگو میکنم: ابوریحان بیرونی، زبان عربی را بیشـتر از پارسی دوست داشت. ابوریحان بیرونی، اندیشمند ایرانی در قرن 5-4 هِجری نوشت: «زبان عربی را بیش از پارسی دوست میدارم. اگر به زبان عربی مرا ناسزا بگویند، خوشتر دارم از اینکه به پارسی مرا ستایش کنند. زبان پارسی، نمودی پر زرق و برق دارد، اما از درون تهی است، تنها به کار قصهگویی میآید.»
ابوریحان بیرونی، الصیدنة فی الطب، ترجمه باقر مظفرزاده، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1383، ص 168-169.
مشاهده اسکن از متن کتاب: https://www.adyannet.com/fa/news/46049
saman
1403/09/07 - 18:45
لینک ثابت