بزرگترین و مشهورترین زن در تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وقتی به کتب صوفیه در مورد تاریخ بزرگان صوفیه نگاه میکنیم در آن سراسر داستانسرایی و کرامت تراشیهایی میبینیم که اعتبار آنها فقط به سخنان و کتب خود آنهاست و در هیچ جای دیگر نقل نشده است.
در این کتب نهتنها به معرفی رجال صوفیه پرداخته بلکه در دورههایی به بانوان صوفیه نیز اشاره کرده است. ازجمله این بانوان رابعه عدویه اولین بانوی صوفی است که اکثر صوفیه او را بهعنوان قدیسه و عارفه میشناسند و معرفی میکنند. در حال حاضر نیز رابعه عدویه در کشورهای صوفی نشین دارای احترام بالایی است، حتی در مصر میدان مهمی را به اسم او نامگذاری کردهاند.
در مورد زمان تولد و فوت رابعه عدویه قول دقیقی در دسترس نیست ولی عطار نیشابوری درباره تولد رابعه میگوید: «رابعه در بصره در خانهای بسیار فقیر متولد شد که حتی روغن چرب کردن ناف او را هم نداشتند. که پدرش برای گرفتن روغن به درب خانه همسایهها رفت ولی کسی درب باز نکرد و وقتی به خانه برگشت از شدت ناراحتی سر به بالین خود گذاشت و خواب رفت که در خواب رسولالله را دید که به او فرمود غمگین مباش که این دخترک نوزاد، بانوی گرانقدری است که ۷۰ هزار تن از امت من در انتظار شفاعت او خواهند بود».[۱]
در مورد اصالت رابعه باید گفت که بعضیها رابعه را اصالتاً ایرانی میدانند و میگویند: «چون بصره در آن زمان متعلق به ایران بوده است رابعه را ایرانی میدانند»[۲] علت دیگری که ذکر کردهاند این است که «چون والدین رابعه برای آلعتیک کار میکردند و آلعتیک در آن زمان در مرو زندگی میکردند و برای تجارت به بصره آمدند».[۳]
گفتهشده وقتی رابعه پدر و مادر خودش را از دست داد به خاطر قحطی در بصره دچار فقر شد و به شغل رامشگری پرداخت.[۴] رامشگری در لغت به معنای مطربی و سازوآواز خوانی است[۵] نقل میکنند رابعه دو سال رامشگر بود تا اینکه سرزنشهای اطرافیان و آشنایان خصوصاً سرزنشهای ریاح بن عمر قیصی باعث توبهی رابعه شد.[۶] نقلشده بعد از آن رابعه تا مدتی شاگرد ریاح بن عمر قیصی و حسن بصری بود.
برای رابعه کرامات زیادی گفته شده است ازجمله نقل کردهاند «رابعه روزی به بیرون خانه رفته بود نامحرمی به او حمله کرد و رابعه گریخت و در راه به زمین افتاده و دستش شکست با همان حالی که بر زمین افتاده بود گفت: خدایا غریبم و بیپدرومادر و اسیر مانده و به بندگی افتاده و دست گسسته و مرا غمی نیست الا رضای تو و میخواهم بدانم تو راضی هستی یا نه؟ ندایی شنید غم مخور که فردا جایی خواهی داشت که مقربان آسمان به تو نازند»[۷]
دیگر اینکه عطار میگوید: «نقل است که شبی حسن بصری و دو سه یارش به دیدار رابعه رفتند و رابعه چراغ نداشت و آنها روشنایی طلبیدند، رابعه هم بر سرانگشت خود فوت کرد و انگشت او چون چراغ تا صبح میافروخت».[۸] در این سخن و دیگر سخنان عطار در مورد زندگی رابعه علاوه بر ذکر کرامت رابعه مطلب دیگری هم هست و آن رفت و آمدها و شبنشینیهای رابعه عدویه با مردانی همچون سفیان ثوری و حسن بصری و دیگر صوفیان است که طبق نوشتههای عطار اکثراً در منزل رابعه بوده درحالیکه رابعه عدویه ازدواج هم نکرده بوده است.[۹]
از دیگر کرامات رابعه این است که نقلشده است «روزی رابعه در حال نماز بود که یک نی در چشم او فرورفت و شروع به خون آمدن کرد ولی رابعه اصلاً متوجه نشد تا اینکه نمازش تمام شد».[۱۰]
درواقع هدف عطار و دیگر صوفیان از همه این کرامت تراشیها و داستانسراییها برای رابعه و دیگر بزرگان صوفیه، بزرگ نشان دادن و علم کردن آنان در مقابل بعد معنوی و عرفانی ائمهاطهار(علیهمالسلام) است و میخواهند نشان دهند که بزرگان صوفیه کسانی هستند که از نظر عرفان و معنویت از ائمهاطهار(علیهمالسلام) چیزی کم ندارند و درنهایت، با این کار بعد معنوی و عرفانی ائمهاطهار(علیهمالسلام) را کمرنگ کنند و نشان دهند که ائمهاطهار(علیهمالسلام) در کرامات بینظیر نیستند و حتی یک زن صوفی مثل رابعه عدویه هم میتواند مقام و کراماتی همچون مقام و کرامات حضرت زهرا(سلامالله علیها) داشته باشد.
پینوشت
[۱]. بدوی، عبدالرحمن، شهید عشق الهی رابعه عدویه، مترجم محمد تحریرچی، ناشر مولی، تهران، ۱۳۶۷، ص ۸
[۲]. زرینکوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۱، ص ۴۵
[۳]. شهید عشق الهی رابعه عدویه ص ۱۰ الی ۱۲
[۴]. همان ۱۸
[۵]. دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، حرف راء
[۶]. بدوی، عبدالرحمن، شهید عشق الهی رابعه عدویه، مترجم محمد تحریرچی، ناشر مولی، تهران، ۱۳۶۷، ص ۲۵
[۷]. عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الأولیاء، ص ۵۲
[۸]. همان ص ۵۵
[۹]. همان ص ۵۶
[۱۰]. همان ص ۵۳
دیدگاهها
ramin
1395/06/27 - 10:53
لینک ثابت
با سلام و عرض ادب و خدا قوت
ماشااللہ
1397/09/24 - 22:50
لینک ثابت
اطلاعات خوبی دریافت کردم۔۔۔
افزودن نظر جدید