چرا تشکیلات بهائی، اجازهی ترجمه آثار پیشوایانشان را نمیدهد!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با توجه به آیات قرآن کریم که بهائیان هم الهی بودن آن را قبول داشته و بعضاً بدان نیز استناد میکنند؛ یکی از ویژگیهای پیامبران الهی، تکلم به زبان قومیست که در آن مبعوث گشتهاند. همچنان که در قرآن میخوانیم: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَکيمُ [ابراهیم/4]؛ و ما هیچ رسولی را جز به زبان قومش نفرستادیم (هر چند شعاع نبوّتش بر اهل زبانهای دیگر گسترده باشد) تا (حقایق را) برای آنان بیان کند پس خداوند هرکه را بخواهد (از آنان که حجت را نپذیرفتهاند) در گمراهی رها میکند و هر که را بخواهد (پس از پذیرش حجّت، به سوی کمالات) هدایت میکند. و اوست مقتدر غالب و دارای حکمت».
در این راستا، پیامبر گرامی اسلام نیز با آنکه رسالتی جهانی داشتند، کتاب آسمانی قرآن را به زبان قومی که در آن مبعوث گشتهاند، (یعنی عربی فصیح) تلاوت فرمودند نه عربی ناصحیح، چه رسد آنکه کتاب قرآن را به زبان فارسی یا رومی بنویسند و اعراب را به یادگیری این دو زبان، ترغیب کنند. حضرت مسیح (علیهالسلام) نیز همانند تمامی پیامبران الهی، به زبان قوم خود سخن گفته است.[1]
اما هرچند مسئلهی خاتمیت پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) را نادیده بگیریم؛ از آنجا که دو پیشوای بهائیان (علیمحمد شیرازی و حسینعلینوری)، بر خلاف این سنّت (ارسال رُسل به زبان قوم) عمل کرده و کتابهای به ظاهر مقدس خود را به زبان عربی نگاشتهاند، میتوان در پذیرش ادعای نبوت آنها تشکیک جدی نمود. اما مسئله وقتی جالب میشود که پیشوایان و مبلّغان بهائی، با نادیده گرفتن این اشکال اساسی به پیامبرخواندگان خود، حتی از ترجمهی کتابهای (به ظاهر) مقدس رهبرانشان هم، امتناع میورزند.
شوقیافندی به عنوان سومین رهبر فرقهی بهائیت در این خصوص میگوید:«ترجمه آثار عربیّه به لغت نورا (فارسی) مَمدوح و مقبول نه. علیالخصوص احکام کتاب اقدس و ادعیّه و صلوات (نمازها)...».[2] شوقی همچنین، در مقام علّتتراشی برای ممانعت از ترجمهی کتابهای به ظاهر مقدس رهبران بهائی میگوید: «بدیهی است طبع و ترجمه آثار مبارکه از لغت فصحی (عربی) به فارسی جائز نه و چنانچه لازم باشد چنانکه در بعضی از کتب اخیره مرعی داشتهاند ترجمه کلمات مشکله و طبع آن بصورت حاشیه یا در آخر کتاب جائز».[3] اما در اصرار شوقی افندی بر جلوگیری از ترجمهی آثار رهبران بهائیت به زبان فارسی، چند دلیل نهفته است که در ادامه به بررسی برخی از آنها خواهیم پرداخت.
دلیل اول: شوقیافندی که اساساً به پوچی ادعای الهی پیشوایان بهائی پی برده (و اقدام آنها را حرکتی سیاسی در راستای اهداف استعمار میداند)؛ حال که خود به رهبری این تشکیلات رسیده، برای حفظ جایگاه خویش لازم میداند که در حفظ قداست ظاهری مسلک بهائیت بکوشد. در این راستا، کتابهایی نظیر أقدس (نوشتهی حسینعلیبهاء) که محتوایی به ظاهر قرآنی (اما در واقع شیطانی) داشت و سادهلوحان (که اکثر بهائیان را تشکیل میدهند) را به فریب و گمراهی میانداخت، به او کمک چندانی میکرد. اما اگر شوقی با ترجمهی این کتُب موافقت میکرد، عمدهی بهائیان (هرچه بیشتر و با دلایلی متقنتر)، به بطلان اساس بهائیت پی برده و از او رویگردان میشدند.[4]
دلیل دوم: عامل دومی که سبب میگشت، شوقی افندی بهائیان را از ترجمهی آثار پیشوایان بهائی بازدارد، را میتوان در لاپوشانی و توجیه ادعاها و خطاهای رهبران بهائی یافت. به طور مثال اگر قرار میبود کتاب اقدس ترجمه شود، این عبارت حسینعلی نوری در وصف خویش را باید چگونه معنا میکردند تا اغنام الله فراری نگردند: «... إنَّهُ لا إلهَ إلّا أنا الباقی الفَردِ القَدیم... لا إلهَ إلّا أنا الباقی الغفور الکَریم [5]؛ به درستی که خدایی نیست مگر من باقی تنهای قدیم... قطعاً خدایی نیست غیر از من باقی آمرزگار بخشنده». عباراتی از این قبیل در کلام رهبران بهائی، خصوصاً در کُتب عربی آنها به وفور یافت میشود.[6]
دلایلی چنینی سبب شده که تشکیلات بهائیت، به ترجمهی آثار عربی پیشوایان بهائیت تَن ندهد و هنگامی که با اعتراض اغنام الله مواجه میشود به توجیه و تَفره رفتن روی آورد.
پینوشتها:
[1]. در پاسخ به شبههی بهائیان که میگویند حضرت مسیح (علیهالسلام) در قوم یهود مبعوث شده اما انجیلش به زبان یونانی است باید گفت: انجیل، نوشتهی شاگردان حضرت عیسی (علیهالسلام) است؛ لذا لزوماً شاگردان ایشان، انجیل را به زبان نازلهی اصلی آن که از حضرت عیسی (علیهالسلام) شنیدهاند، ننگاشتهاند. این بر خلاف خرافات رهبران بهائی است که در کشور پارسی زبان و با خط خود، کتاب مقدسشان را به زبانی بیگانه نوشتهاند.
[2]. پیام آسمانی، نشریّه ماهانه محفل روحانی ملّی فرانسه برای بهائیان ایران، انتشارات پیام بهائی، نوامبر 1988، نشر دوم، ج 1، ص 109.
[3]. پیام بیت العدل اعظم بمحفل مقدس روحانی ملی ایران، مکتوب شماره 12797 آن محفل بتاریخ 4 شهر القول 126؛ توقیع خطاب بمحفل روحانی بمبئی، مورخ 26 جولای 1932.
[4]. در زمان کنونی نیز، بیشتر این کتُب، به صورت گلچین و گُل و بُلبل در دسترس بهائیان قرار میگیرد.
[5]. حسینعلی نوری، اقدس، (180 صفحهای با ملحقات)، بیجا: بینا، بیتا، ص 26-25.
[6]. همان، ص 29-35-36-38-43-45 و... .
دیدگاهها
بیژن
1395/12/18 - 14:00
لینک ثابت
یک مشکل اساسی که پیروان یک
بیژن
1395/12/18 - 21:26
لینک ثابت
دراین باره مطالبی نو شتم که
افزودن نظر جدید