اختلاف سلوک اویسیه با دیگر فرق صوفیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از تاریخ پیدایش طریقت اویسیه اطلاع دقیقی در دسترس نیست. به نظر برخی کمبود اطلاعات تاریخی درباره اویسیان احتمالا به سبب سنت و روش اخفا و استتار بوده است که آنان به استناد آن، از آشکار ساختن احوال و نظرهای خویش پرهیز می کردهاند و به نظر برخی دیگر عدهای از صوفیه که حاضر نبوند تحت ولایت هیچ قطب یا مرشدی سلوک داشته باشند، بصورت آزاد اقدام به سیر و سلوک باطنی کردند که بعدا این عده به اویسیه معروف شدند. با این همه باید دانست که هجویری، آنگاه که از طریقهها و سلسلههای صوفیه یاد میکند، از گروه یا افرادی به اسم اویسیه نام نمیبرد و در نگارشهای عرفانی خانقاهی هم تا روزگار عطار نیشابوری، نام مشرب یا طریقت اویسیه دیده نمیشود. ولی از سده هفتم قمری به بعد ابوالقاسم گرکانی، ابویزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی و عبدالقادر گیلانی را به عنوان اویسی معرفی میکنند.[1]
با این حال می توان گفت اویسیه، نام یکی از طریقههای صوفیه در سدههای شش و هفت قمری است و به آن دسته از صوفیان که در سلوک به شیخ و پیری معین انتساب نداشتند و با توسل به روحانیت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) منازل سلوک را طی میکردند و بی واسطه، به امداد روحانی نبی پرورش مییافتند، اویسی گفته میشد.[2]
سالکان از دید علامه طباطبایی به دو دسته تقسیم میشوند و اویسیه جزو دسته دوم محسوب میشود. آن دو دسته عبارتند از:
1- گروه اول کسانی که به دنبال معرفت نفس به جهت دستیابی به قوههای نهفته درونی انسان برای رسیدن به متامع دنیوی خویش مانند: طلسمات، تسخیر روحانیات کواکب، و موکلین بر امور، بودند.
2- گروه دوم کسانی هستند که میخواهند به وسیله دل کندن از امور مادی و امور خارج از نفس و نیز به وسیله دلبستن به نفس سر از حقیقت در آورند و در آن غور کنند، مانند طبقهها و مسلکهای گوناگون تصوف.
دسته نخست از این مسلکها گروههایی هستند که هدف سوای معرفت نفس ندارند و از شناخت خالق نفس و معرفت رب غافل هستند. دسته دوم از این طبقههای عرفانی آن عدهای هستند که معرفت نفس را وسیله و راه معرفت رب میشمرند. طبق بیان علامه این گروه فراوان هستند که از بسیاری از آنها اطلاعی در دست نیست. اما سرانجام علامه عدد آنها را بیست و پنج فرقه میداند که غالب این فرقهها سلسله خویش را منتسب به حضرت علی (علیه السلام) میدانند به جز یک فرقه و فقط یک فرقه وجود دارد که نیازی به انتساب به امام نمیداند و خود را منتسب به اویس قرنی معرفی میکنند که فرقه اویسیه نامیده شدهاند.[3]
درباره قدمت صوفیه برخی اینگونه نوشتهاند: «اویسیه عدهای از صوفیهاند که حدودا قریب به یک قرن است که پیدا شدهاند، برخلاف روش و سیرهای مخصوص صوفیه.[4]
دلیل اینکه سیر فرقه چون اویس بدون آنکه به دیدار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نایل آید به آن حضرت ایمان آورد و از جانب آن حضرت بشارتی در حق او داده شد صوفیان به کسانی که بدون رسیدن به حضور مرشدی از روحانیت او کسب فیض کنند اویسی گویند.[5]
اویسی نام طریقت ندارد، تظاهر به درویشی نمیکند، اهل خانقاه نیست، پیر دلیل و پیر طریقت ندارد و خود هیچگاه گرد داعیه ارشاد نمیگردد. چنانکه مینویسند، قومی باشند که ایشان را اویسیان گویند ایشان را به پیر نیازی نیست، ایشان را نبوت در حجر خود پرورش دهد بیواسطه غیری چنانکه اویس را داد اگر چه به ظاهر خواجه انبیا را ندید اما پرورش از او مییافت.[6]
ولی برخلاف ادعاهایی که درباره فرقه اویسیه مطرح میشود که این طایفه پیر ندارد و اهل خانقاه نیست، و در سلوک به شیخ و پیری معین منسوب نیست، امروزه این فرقه دارای تشکیلاتی همچون بقیه فرقهها گردیده و از پیر و مراد تبعیت میکنند، چنانکه قطب این فرقه صلاح الدین علی نادر عنقا است که پدرش شاه مقصود محمد صادق عنقا او را در زمان حیاتش به جانشینی انتخاب کرد.[7]
پینوشت:
[1]. مایل هروی نجیب، اویسیه، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دایره المعارف اسلامی، تهران، 1375، ج 10، ش 4142؛ هجویری علی بن عثمان، کشف المحجوب، طهوری، تهران، 1376، 218- 341
[2]. اویسی سید صادق، آسیب شناسی تصوف با تاکید بر فرقه اویسیه، کتاب نقد، 1387، شماره 47 و 48، صص 246 و 247
[3]. طباطبایی محمد حسین، ترجمه المیزان، مترجم همدانی محمد باقر، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، 1374، ج 6، ص 284
[4]. واحدی سید تقی، ازکوی صوفیان تا حضور عارفان، مصحح محمد مهدی خلیفه،مولف، طبع سوم، ۱۳۷۷،ص۲۴۳
[5]. کلپنپارلی عبدالباقی، تصوف در یکصد پرسش و پاسخ، ترجمه توفیق سبحانی، تهران، نشر دریا، بیتا،ص۱۱۷
[6]. عطار نیشابوری، ابوبکر ابراهیم فریدالدین، تذکرة الاولیا، تصحیح میرزا محمد خان قزوینی، بیجا، ۱۳۳۶،چاپ سوم،ص ۳۳
[7]. مدرسی چهار دهی، نورالدین، سیری در تصوف، تهران، اشراقی-صفار، چاپ سوم،۱۳۹۰، ص۳۱۵.
دیدگاهها
aseman
1395/07/04 - 11:27
لینک ثابت
با سلام
افزودن نظر جدید