دین فردی، نتیجه صلح کل
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از آثار عقیده به صلح کل آن است که دین را امری وجدانی و فردی دانسته، درنتیجه دیندار و بیدین نزد ایشان یکسان است. از سوی دیگر طرفداران این عقیده معتقدند که دین حداقلی است و حوزه فعالیت دین، فردی است و دین فردی آن است که به تحولات اجتماعی عکسالعملی نشان نداده و فقط و فقط در حوزه فرد فعالیت میکند.
استاد شهید مطهری معتقدین به مسلک صلح کل را از زمره کسانی میداند که دين را يک امر وجدانى فردی میدانند و ربطی بین دین و اجتماع قائل نیستند. شهید مطهری درباره ایشان میگوید: «اسلام به عنوان يک دين -و بلکه هر دينى، اختصاص به اسلام ندارد، به طور کلى يک دين- نبايد کارى به روابط افراد با يکديگر داشته باشد، خواه آن افراد پيرو آن دين باشند يا نباشند، چرا؟ براى اينکه به قول اينها دين امرى است مربوط به وجدان افراد، امرى است وجدانى، اين امر وجدانى در روابط افراد نبايد اثرى داشته باشد. آقاى زيد وجدانش اين طور است که در ضمير و دلش میخواهد آدم متديّنى باشد، او میتواند به حکم وجدان خود عمل کرده و متديّن بوده باشد، به قول آنها هفتهاى يک بار و هر وقت احساس میکند نياز به عبادت دارد به کليسا برود و عبادت و راز و نياز کند، ولى در بيرون از کليسا او با ساير مردم علىالسويّه است، زيرا دين امرى وجدانى است. فردى دينى دارد و فرد ديگرى میخواهد دينى ديگر داشته باشد يا اصلًا دين نداشته باشد. پس لازمه دين داشتن اين نيست که اثرى روى روابط فردى و اجتماعى بگذارد. حتى در مسئله زوجيت میگويند شوهر میتواند دينى داشته باشد و زن دين ديگرى داشته باشد يا اصلًا دين نداشته باشد، و يا زن دين داشته باشد و مرد دينى نداشته باشد. اين را مکتب «صلح کل» مینامند، يعنى با همه بايد در حال صلح بود. تا حد زيادى مسيحیها اين فکر را تبليغ میکنند ولى بدون اينکه عملًا پايبند به آن باشند، يعنى براى ديگران تبليغ میکنند نه براى خود و اين هم يک حسابى است. آنهايى که در تبليغات خود خيلى زيرک هستند، مانند مسيحيها که خيلى ورزيده شدهاند، تبليغ مستقيم خيلى کم میکنند يا اصلًا نمیکنند بلکه تبليغات غيرمستقيم میکنند و اولين اثر اين نوع تبليغ اين است که اتباع و پيروان اديان ديگر را در دين خودشان سست میکنند و عقيدهشان را متزلزل مینمايند.»[1]
استاد شهید در جایی دیگر درباره معتقدین به صلح کل که دین را برای بشر غیر ضروری میدانند و از آن تفاسیر مختلف میکنند، میگوید: «آنهايى که در مورد دين نظريه صلح کل را قبول کردهاند در واقع میخواهند بگويند دين امرى است که جنبه فانتزى دارد و با واقعيات سروکارى ندارد. همانگونه که شخصى از موسيقى خوشش میآيد، شخص ديگرى هم از دين خوشش میآيد. يکى میخواهد در اصفهان زندگى کند، شخص ديگرى در تهران و يکى در ده؛ هرکسى هرچه بخواهد همان را انتخاب میکند و انتخابش براى خودش «خوب» است. اين فکر را همچنين به صورت حرف برق و جلادارى به اين عنوان که روشنفکر مرد صلح کل است و دين امرى وجدانى است عنوان مینمايند. دين اينچنين نيست و قدر مسلّم اين است که اين حرف با دين اسلام جور درنمیآيد؛ زيرا دين اسلام يک طرح و ايدئولوژى بر اساس سعادت فرد و جامعه انسانى است که اگر انسان آن را بپذيرد و به آن عمل کند سعادت دنيا و آخرت فردى و اجتماعى را تأمين میکند و الّا نه؛ و اين را نمیشود به ذوق و سليقه هر فرد ربط داد.»[2]
یکی از نتایج عقیده به صلح کل، داشتن دین حداقلی و فردی است. دینی که به تحولات اجتماعی عکسالعملی نشان نداده و فقط و فقط در حوزه فرد فعالیت میکند، حال آنکه ادیان مختلف، خصوصا دین اسلام، درباره امور اجتماعی خود را دخیل دانسته تا حدی که قسمتی از عبادات بصورت اجتماعی برگزار میشود و تصمیمات گرفته شده در دامان اسلام، با توجه به مصلحت جامعه و جمع بوده است و هرگز دین را محدود به حوزه فرد نکرده است و آیات و احادیث زیادی وجود دارد که تاکید به حضور در جمع و اجتماع کرده است.
درمورد صوفیه که معتقد به صلح کل هستند، نیز این مساله صدق میکند و برخی عبادات و مناسک این فرقه همانند مجالس فقری، حلقههای ذکر که بزرگان این فرقه به آن تاکید دارند، در جمع معنی میدهد و جنبه فردی ندارد. همانند آنچه که قطب این فرقه در مورد جمع شدن ایشان میگوید: «مابه الاجتماع (دلیل جمع شدن) ما در مجلس فقری عبارت است از کوشش برای تکامل روح انسانی که این مابه الاجتماع، مافوق همه مسائل دیگر است.»[3] با این وجود از معایب صوفیه و این دست فرقهها آن است که با دیگر عقایدشان همخوانی نداشته و یک عقیده، عقیده دیگر را نفی میکند.
پینوشت:
[1]. مطهری مرتضی، مجموعه آثار ، صدرا، تهران، 1385، ج 24، ص 538
[2]. همان، ج 24، ص 541
[3]. تابنده نورعلی، آداب حضور در مجالس فقری، قسمت اول، 1392، حقیقت، تهران، ص 9.
دیدگاهها
aseman
1395/06/23 - 10:36
لینک ثابت
با سلام مطلب شما در کانال نقد
افزودن نظر جدید