بررسی جایگاه بیعت در تصوف گنابادی

  • 1395/01/08 - 11:47
اقطاب فرقه‌ی گنابادی برای بیعت جایگاه ویژه‌ای قائلند، به گونه‌ای که آنان در تفسیر روایتی از پیامبر اکرم که اسلام را بر پنج ستون استوار می‌داند، که نماز، روزه، زکات، حج و ولایت است، می‌گویند: خداوند در چهار ستون اول رخصت داده است. لیکن در بیعت که دروازه‌ی ورود در ولایت و ایمان است رخصت نداده و جمیع مسلمانان بشرط بیعت اعمالی مقبول و پذیرفته خواهند داشت.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اقطاب فرقه‌ی گنابادی برای بیعت جایگاه ویژه‌ای قائلند، به گونه‌ای که آنان در تفسیر روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که اسلام را  بر پنج ستون استوار می‌داند، که نماز، روزه، زکات، حج و ولایت است، می‌گویند: خداوند در چهار ستون اول رخصت داده است. لیکن در بیعت که دروازه‌ی ورود در ولایت و ایمان است رخصت نداده و جمیع مسلمانان بشرط بیعت اعمالی مقبول و پذیرفته خواهند داشت.
صوفیه گنابادی مَثَل انسان را مثل درخت بی پیوندی می‌دانند، که میوه‌اش تلخ و تلاش باغبان در تربیت و مواظبت از آن بی نتیجه است؛ از این رو آدمی باید درخت وجود خود را با بیعت با قطب که درخت وجودش، مظهر صفات الهی است پیوند بزند. که ازآن تعبیر به «ولایت در جانب بایع» می‌کنند. در فرقه گنابادی بدون بیعت هیچ عبادتی مقبول نیست و با بیعت هیچ عملی مطرود نیست.[1]
ملا سلطان گنابادی، ولایت در جانب بایع را که همان بیعت است چنین توصیف می‌کند: «بواسطه‌ی بیعت کردن با شیخ ماذون آن صورت نورانی داخل دل او می‌شود و هر عملی که از او صادر می‌شود در گرفته به نور آن پیوند شود؛ که معنای تبدیل سیئات به حسنات است.»[2]
ملا علی گنابادی نیز در مورد سرّ لزوم بیعت در تصوف و کیفیت انتقال نور الهی از قطب به مرید چنین می‌گوید: «قوی و جوارح ظاهری در حس مشترک اثر می‌گذارد و این اثر از آن جا که در دل جا می‌گیرد و از آن جا که اشدّ مراتب لمس، لمس با دست و بویژه انگشت ابهام (شصت) است، لهذا به وسیله‌ی بیعت فضیلتی در دل جا می‌گیرد.»[3]
ولایت در جانب بایع که از آن به ایمان و بیعت نیز تعبیر می شود بدون ملازمت با مرشد ممکن نیست. فقط با اتصال قلب مرید و بایع به توسط ید و لمس به مرشد است که ایمان در دل و جان مرید سریان می‌یابد.
ملاعلی گنابادی در کتاب صالحیه می‌گوید: «بدون بیعت با مرشد، مدعی ایمان ولد لغیه‌ی ایمان و شرک شیطان است.»[4] کنایه از این که این ایمان اصل و نسبی ندارد و شیطانی است.
صوفیه گنابادی به قدری به بیعت اهمیت می‌دهند که قبولی تمامی اعمال را منوط به بیعت با مرشد می‌دانند، حال جای چند سوال است؛ اگر بیعت آن هم با آداب و تشریفاتی خاص، که در کتب تصوف به چشم می‌خورد دارای چنین جایگاهی در اسلام است آیا نباید احکام آن مانند احکام نماز و روزه تشریع می‌شد؟ آیا نباید مورد تاکید قرا می‌گرفت؟ این که اسلام بر پنج پایه استوار گشته و در چهار پایه آن (نماز، روزه، حج، زکات) رخصت داده شده است و در یک پایه آن که ولایت باشد، رخصت داده نشده است؛ آیا به معنی این است که؛ در مثل نماز شارع اجازه ترخیص (ترک نماز) را داده است؟ که اگر به این معنی باشد نه تنها با هیچ یک از آیات قرآن، روایات و سیره معصومین (علیهم السلام) تطابق ندارد؛ بلکه نقطه مقابل آنها می‌باشد. و هیچ گاه در سیره اهل بیت (علیهم السلام) دیده نشده که آن بزرگواران در طول عمر خود نعوذبالله تارک صلاة باشند، و در هیچ روایتی قبولی اعمال انسان منوط به بیعت با قطب نشده است. و بیعت با قطب یکی دیگر از بدعت های صوفیه گنابادی است؛ که  هیچ مدرک و مستند شرعی و عقلی ندارد.

پی‌نوشت:
[1].تابنده، نور علی، مجموعه مقالات عرفان ایران، شماره‌ی1، ص8.
[2]. گنابادی، ملاسلطان، ولایت نامه، انتشارات حقیقت، چاپ دوم، ص15
[3].گنابادی، ملا علی، صالحیه، انتشارات حقیقت، چاپ دوم، ص157
[4].همان، ص 210.

تولیدی

دیدگاه‌ها

آیه 10 سوره فتح : بیعت با مردان آیه 12 سوره ممتحنه : بیعت با مردان

با سلام، منظور شما از این دو تا آیه چیه؟ منظورتون اینه که منظور از بیعت با مردان، یعنی بیعت با اقطاب صوفیه است؟

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.