زرتشت: خدا مرده است !
پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب_ فردريش نيچه (Friedrich Wilhelm Nietzsche)، فيلسوف شهير آلمانی (۱۸۴۴-۱۹۰۰ ميلادی) كتابی مشهور با عنوان «چنين گفت زرتشت» نوشت،[1] فارغ از اينكه كتاب مذكور ابداً ارتباطی با زرتشتِ زرتشتيان ندارد، بلكه شخصيتی مجزا از زرتشتِ مشهور است، اما جالب است بدانيم كه «زرتشتـــــ»ـی كه نيچه از آن سخن میگويد، يك شخصيت كاملا ضد خدا و مروج بیخدايی است! اكنون برای نمونه بخشی از كتاب «چنين گفت زرتشت» را میخوانيم:
«زرتشت تنها از کوه به زیر آمد و با کسی رویارو نشد. اما چون به جنگلها پای نهاد، ناگاه خود را با پیرمردی رویارو دید که از کلبه قُدسِ خویش پی یافتن ریشه در جنگل بیرون آمده و پیرمرد با زرتشت چنین گفت: این آواره به چشمم بیگانه نیست سالها پیش از اینجا گذشت. نامش زرتشت بود. اما دگر گشته است... آری، زرتشت را میشناسم... زرتشت دگر گشته است! زرتشت کودک شده است! زرتشت بیدار شده است. اکنون تو را با خفتگان چه کار؟ تو در تنهایی چنان میزیستی که گفتی در دریایی و دریا تو را میکشد. دریغا، میخواهی باز به کرانه برآیی؟ دریغا، میخواهی باز خود بار تن را بکشی؟ زرتشت پاسخ داد من آدمیان را دوست میدارم. قدیس گفت: چرا من سر به بیابان و جنگل نهادم؟ مگر نه آنکه من نیز آدمیان را بی اندازه دوست میداشتم؟ اما اکنون خدای را دوست میدارم نه آدمیان را. آدمی نزد من چیزی ست بس ناکامل. عشق به آدمی مرا مرگ آور است. زرتشت پاسخ داد: "سخن از عشق به آدمیان در میان نیست! من آدمیان را هدیه ای آورده ام"... زرتشت پرسید قدیس در میان جنگل چه میکند؟ و قدیس پاسخ داد سرود میسرایم و میخوانم و با سرود میخندم و میگریم و زمزمه میکنم. این گونه خدای را نیایش میکنم. با سرود و گریه و خنده و زمزمه خدایی را نیایش میکنم که خدای من است. اما تو ما را چه هدیه ای آورده ای؟ زرتشت با شنیدن این سخنان در برابر قدیس سری فرو آورد و گفت مرا چه چیز است که شمایان را دهم! باری، بگذار زودتر بروم تا چیزی از شمایان نستانم! و اینگونه پیرمرد و مرد خنده زنان چون دو پسرک، از یکدیگر جدا شدند.
اما زرتشت چون تنها شد با دل خود چنین گفت:
"چه بسا این قدیس پیر در جنگلش هنوز چیزی از آن نشنیده باشد که خدا مُرده است..." [2]
پینوشت:
[1]. برای مطالعه بيشتر پيرامون زندگی نيچه بنگريد به:
Stanford Encyclopedia of Philosophy, Friedrich Nietzsche, Apr 29, 2011
[2]. فردريش نيچه، چنين گفت زرتشت، ترجمه داريوش آشوری، تهران: انتشارات آگه، 1382. ص 21-20
دیدگاهها
عهدیه
1394/08/11 - 11:00
لینک ثابت
تشکر. منتشر شد
عهدیه
1394/08/11 - 11:00
لینک ثابت
زرتشت چون تنها شد با دل خود
ناشناس
1394/09/23 - 15:34
لینک ثابت
خسته نباشید.مثل اب خوردن به
افزودن نظر جدید