مباحث کلامی
صحابه رسول خدا از این جهت که مصاحب و یار حضرت بودند، دارای افتخار هستند ولی این سبب نمیشود که ما قائل شویم صحابه خبط و اشتباهی ندارند و یا اگر هم اشتباهی صورت دادند، خداوند از آنها گذشته است؟ این سخن، راه را برای انجام هر کار خطایی باز میکند. بسیار صحابی بودند که مرتکب حرام شرعی شدند لذا آنان نمی توانند مأمن امت باشند.
اسفراینی معتقد است که عبدالله بن سبا به عنوان فردی یهودی نه تنها بر اندیشههای شیعه موثر بوده بلکه سرآغاز مکتب تشیع است. این در حالی است که وی بر این کلام به صورت ناخودآگاه خط بطلان کشیده و ملاکهای ناقص هم چون عدم پیروی از صحابه را در عنوان رافضی جاری میسازد.
کتب فرقهشناسی همواره به عنوان منبعی برای جریانهای جاری اسلام در قرون نخست تاریخ مسلمانان شمرده میشوند. از این روی توجه به آنها قابل تامل است و باید نویسندگان این کتب، سعی بر تقسیم گروهها با ملاکهای صحیح را پیش رو داشته باشند. اما این مساله در کتاب التبصیر فی الدین مراعات نشده است.
در طول تاریخ، انتقادهای ناصواب از سوی مخالفان شیعه علیه این مکتب صورت گرفته است. به عنوان مثال میتوان به کلام نویسنده کتاب التبصیر فی الدین اشاره کرد که ضمن بر حق خواندن عقیده خود، خاستگاه شیعه را، عبدالله بن سبا میداند.
مخالفین و معاندین شیعه در هر مناسبتی سعی میکنند با اشکال تراشی و بهانههای واهی، اتهاماتی را به شیعیان بزنند و آنها را در جامعه اسلامی منزوی کرده و جدای از اسلام بدانند، یکی از اتهامات این است که شیعیان معتقدند قرآن تحریف شده است و حجت نیست.
برخی گمان کردهاند که شهرت تفسیر المیزان در مجامع علمی مرهون تلاشهای کشور ایران است و این تفسیر خالی از مباحث دقیق و علمی است. این در حالی است که به اعتراف علمای جهان اسلام (اهل سنت) این تفسیر با بیان شیوا در بردارنده محتوایی خلاقانه و پویاست.
جریان تفسیر بیانی یا همان مکتب ادبی در تفسیر قرآن به دنبال رویارویی با واقعی بودن داستانهای قرآنی است. این جریان که در مکتب نو اعتزال حضور چشمگیری دارد، کمر به زیر سوال بردن حکایتهای قرآن داشته و تا سر حد اخلاقی بودن آنها را پایین میآورد. اما زمانی داستان و حکایتی میتواند به طور موثر در وجود بشریت رسوخ کند که به صورت واقعی مطرح گردد.
جریان نواعتزال به جای آنکه از عقل خود در راستای تحکیم مبانی اسلامی بهره ببرند که همگام با فطرت و عقل سلیم است، بیشتر به دنبال افکار غربگرایانه هستند. سکولاریسم از جمله همین افکار است که مورد تایید این گروه قرار گرفته، در حالی که قرآن کریم پاسخگوی نیازهای بشریت در عرصههای گوناگون است.
بدون شک استفاده از عقل و کسب علم از آن، شایسته است و نومعتزله نیز بر این امر واقف هستند. اما استفاده از این عقل باید در چارچوب خاصی واقع شود که عدم پایبندی به این مساله از سوی نومعتزله سبب انحراف این گروه در خردورزی شده است.
تنازع میان فرهنگ اسلامی و دیگر فرهنگها، دو جریان معتزله و نومعتزله را سر و سامان داد. ایشان با استفاده از عقل غیر مبتنی بر نقل، به رویارویی در مقابل هجمههای دیگر فرهنگها رفته، که سیلی از اعتراضات را در مقابل خود یافتند.
علم و دانش یکی از لوازم حکومت است. امام برای حکومت بهتر بر جامعه اسلامی باید دارای علم و دانش بالا باشد و هرچه سطح دانش بیشتر باشد، اداره آن حکومت موفقتر خواهد بود و از آن طرف اگر سطح دانش پایین باشد، جامعه را به سقوط میکشاند. لذا باید عقل را قاضی قرار داد تا ببینیم بین حضرت علی و دیگر خلفا کدام را باید برای خلافت انتخاب کرد.
در منظر برادران اهل سنت، جناب ابوبکر، صدیق اکبر است. این دیدگاه در پرتو روایاتی اخذ شده که در اینجا سه روایت آن مورد تضعیف واقع شدهاند. یک روایت دلالتش خدشه دارد، روایتی تردید از سوی راوی است و روایت دیگر در کتاب احادیث جعلی آمده است.
فضائل اهلبیت (علیهمالسلام) به خصوص امام علی (علیهالسلام) به حدی است که قابل انکار نیست. یکی از این فضائل، فداکارای حضرت امیر (علیهالسلام) در لیله المبیت است که با خوابیدن خود در بستر پیامبر در حفظ جان حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) ایثار کرد. این فضیلت علیرغم اعتراف علمای اهلسنت از سوی ابومنصور ماتریدی انکار شده است.
نبی مکرم اسلام بارها و بارها در ایام حیات مبارکش سخن از جانشینی و خلافت خود کرده است و در تمامی آنها یا تلویحا و یا صراحتا جانشین خود را معین نموده است، که بارزترین آنها معرفی حضرت علی (علیهالسلام) در روز غدیر خم است. حال چگونه است که برخی از مسلمانان این امر را نپذیرفتهاند؟ یا چه انگیزهای سبب غصب این مقام شده است؟