شبه معنویت های غربی
عرفان سرخپوستی از نوع عرفانهای طبیعتگراست طبیعتگرایی از آنجا آغاز شد که انسان دعوت انبیاء را فراموش و به اندیشه منهای وحی و این جهانی خود تکیه کرد و کوشید تا نیاز خود را به با پرستش ارضا کند؛ از این رو چون روزی، نعمت و نیز بلا و محنت زندگی خویش را در طبیعت دید، ایمان آورد و پنداشت که طبیعت دارای نیرویی برتر، ناشناخته، رمز آلود و مستقل است که میتوان با آن، معنویتگرایی خدا خواهی فطری را پاسخ گفت.
چنانکه در آموزشهای دون خوان به کاستاندا بارها و بارها بازگو شده است هدف و غایت در عرفان ساحری دست یافتن به « قدرتهای جادویی » است. رسیدن به این نوع قدرتها در سایه دست یافتن به مرکز تجمع انرژی در بدن حاصل میشود و عارف در مرام ساحری کسی است که بتواند این مرکز انرژی را جابجا کند و با این جابجایی به دستهای از نیروهای غیر طبیعی دست پیدا یابد.
کاستاندا که در رشته مردم شناسی مشغول تحصیل بود جهت تکمیل پایاننامه خود در مورد گیاهان توهم زا به مکزیک مسافرت کرد و از طریق یکی از دوستانش با فردی به نام « دون خوان » آشنا شد. این آشنایی باعث شد ارتباط عمیق شاگردی، استادی بین وی و دون خوان برقرار شود که قریب دو دهه به طول انجامید. بعدا کاستاندا از طریق دون خوان با جادوگر دیگری به نام « دون خونارو » آشنا شد که او هم بر افکار کاستاندا تاثیر شایانی گذاشت .
امروز برجستهترين و تواناترين مجموعۀ سينمايى دنيا در «هاليوود» است. شما ببينيد هاليوود در خدمت چيست، در خدمت كيست، در خدمت كدام فكر و كدام جهت و كدام خواب براى بشريت بيچارۀ رو به رشد است. من كه نه در سينما تخصص دارم، نه هاليوود را درست میشناسم، اين را نمىگويم؛ اين نقلِ سخن كسانى است كه كارشان اين است.
تاکنون موسیقی متال و زیر شاخههای این سبک، خدمت شایانی به جریان شیطانی نموده است. سبک متال به علت ظرفیت بالا و همخوانی و سنخیت بالایی که با سنتها و آداب شیطانی دارد، توانسته است در انتقال مفاهیم شیطانی و رضایت بخش جلوه دادن مرام شیطان، چهره موفقی از خود به نمایش گذارد. موسيقى متال، داراى زيرمجموعههاى زيادى است كه برخى از آنان جزء مهمترين گروههاى شيطانپرست محسوب مىشوند؛ مانند هوى متال، بلك متال و... .
نماد کلمهای است که معنایی فراتر یا غیر از لفظ خود را القا میکند. نماد ( که مظهر و سمبل هم نامیده شده ) نشانههایی است که نشانگر یک اندیشه، شیء، مفهوم، چگونگی و جز اینها میتواند باشد.نماد میتواند یک شیء مادی باشد که شکلش بطور طبیعی یا بر پایه قرارداد با چیزی که به آن اشاره میکند پیوند داشته باشد.
شیطانپرستی « باور به قدرتمند بودن » را به جای « قدرت حقیقی » مینشاند و صدالبته این فرآیند میتواند سرپوشی بر ضعف و ناکامی یاران شیطان باشد.
آنتوان لاوی سیر مطالب را به گونهای پیش میبرد که خواننده نتیجه میگیرد شیطانپرستی تنها گزینه منطقی برای آدمی است. وی چنان این عقیده را با قوت مطرح میکند که مدعی میشود اگر کسی شیطانپرستی را در پیش نگیرد، یقینا مشکل روانی یا فکری دارد.
هرچند شیطانپرستی جدید به تقلید از شیطانپرستی قرون وسطایی شکل گرفته و بسیاری از آموزههای آن را در خود جای داده است، اما این جنبش، در نوع خود حرکت جدیدی است که باید با نگاه به ریشههای تاریخی آن در غرب تحلیل شود.
سرانجام شیطان در قیامت، دم از توحید میزند و گنهکاران را به شرک متهم میکند و میگوید: « مرا در جایگاه خدا قرار دادید؛ ولی من از این شرک تبری میجویم ».
کوئلیو در نوشتههایش بسان بازی شطرنج، مهرههای داستانش را خود چینش می کند با این تفاوت که در دو طرف صفحه بازی، خود وی نشسته و مهرهها را به نفع مفهوم دست ساخته خود جابجا میکند. این جابجایی همه به سود « افسانه شخصی » صورت میگیرد.
خدای كوئلیو هم نیازمند است و هم شكستپذیر! این خدا قادر مطلق نیست! اهل خطا و لغزش است! امیال منفی در او پدید میآید! هم اهل تمناست و هم اهل پشیمانی! و خلاصه خدای كامل و متعالی نیست!
بدون شک، ارتباط سکس و عرفان که در اندیشه کوئلیو انعکاس یافته، چیزی جز رسوایی و ابتذال اخلاقی و تحریف معنویت نخواهد بود.
فرمان قلب و جادو دو مؤلفهای هستند که کوئلیو از آنها به عنوان مفاهیم معنوی استفاده میکند وی این دو را به عنوان یک ایده در نوشتههای خود، خصوصا کتاب « کیمیاگر » و « شیطان و دوشیزه پریم » بکار میبرد.