اعتقادات
ابن تیمیه معتقد است فهم سلف بر خلف مقدم است. وی با استناد به حدیث خیرالقرون، فهم سلف (سه قرن اول اسلام) را برترین فهم دانسته و میگوید پیامبر اکرم (ص) در این حدیث «سلف» را برترین انسانها معرفی کرده است. این در حالی است که روایات متواتری به ما رسیده است، که پیامبر اکرم (ص) فهم خلف را بر فهم سلف مقدم دانستهاند.
ابن تیمیه برای اثبات برتری داشتن فهم سلف بر خلف، به حدیث خیرالقرون، استناد جسته است. بنابر اعتقاد وی، پیامبر (ص) سه قرن اول اسلام را قرون فاضله نامیده است. ابن تیمیه با استناد به این حدیث، معتقد است، باید از سلف پیروی کرد. این در حالی است که وی به لوازم سخن خود پایبند نیست، و خوارج را که در دوران سلف بودند، تکفیر میکند.
مسلمانان جهان از اشعری، ماتریدی، صوفیه و امامیه، محبت اهل بیت را بر خود واجب میدانند و محبت رسول خدا (ص) را در محبت اهل بیت میدانند. شیخ احمد سرهندی از سران و بزرگان اهل سنت صوفیه در هندوستان است. وی میگوید: به نص قطعی محبت اهل بیت پیامبر (ص) ثابت شده است و خداوند مزد رسالت پیامبر (ص) را در محبت اهل بیت قرار داده است.
ابن تیمیه معتقد است خداوند دارای عرش و در آسمان است، و میتوان با انگشت به او اشاره کرد. زیرا سلف اینگونه فهمیدهاند و ما باید پیرو فهم سلف باشیم. وی برای تثبیت عقیده خودش به حدیثی از جابر بن عبدالله اشاره کرده که پیامبر اکرم (ص) در روز عرفات دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و این دلالت بر آن دارد که خداوند در آسمان است.
عقیده ابن تیمیه این است که باید به فهم سلف تمسک جست، زیرا فهم سلف (صحابه، تابعین و تابعین تابعین) برتر از فهم خلف (اشاعره، ماتریدیه، صوفیه، متکلمین، عرفاء) است و کسانیکه فهم خلف را بر فهم سلف مقدم دانستهاند، اهل بدعت هستند. این در حالی است که متکلمینِ اشاعره و ماتریدیه و دیگر مذاهب کلامی، فهم خلف را برتر بر فهم سلف میدانند.
گاهی یک مبنای غلط باعث میشود نتایج غلطی به دست آوریم. این مبانی غلط گاهی همه امور حیاتی زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد. مبانی اشتباه سلفیها یکی از مهمترین امور را در زندگی انسانها تهدید میکند. نهاد خانواده که با عشق بین فرزندان و همسران استوار است میرود تا با تفسیر وهابیت به یک عنصر شرکآلود تبدیل شود.
آیه مودت، از آیاتی است که بر فضیلت اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) و موقعیت ویژه آنان دلالت دارد. تمام مفسران شیعه و جماعتی از مفسران اهل تسنن، این آیه را از فضائل اهل بیت بهشمار آوردهاند، روایات شیعه و سنی گویای آن است، که منظور از کلمه «قربی» در این آیه، چهار نفر (علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام) است.
سلفیان معتقدند: به فرموده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سه قرن اول، بهترین دورانهاست، از این رو باید به سنت آنان تمسک جست. اکنون از سلفیان میپرسیم: اگر بناست به فهم و درک «سلف صالح» در سه قرن اول اسلام مراجعه شود، چرا فهم اهل بیت (صلوات الله علیهم اجمعین) که همتای قرآن هستند، میزان حق و باطل نباشد.
ابن تیمیه، اولین کسی بود که به مفهوم پردازیِ واژهی «سلف» پرداخت و آن را در معنایی به کار برد که تا آن زمان اندیشمندان اسلامی چنین معنایی را بکار نبرده بودند. ابن تیمیه، سلف را به معنای عصر صحابه، تابعین و تابعینِ تابعین، معنا کرد و از این طریق منابع تشریع را از کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) و صحابه به سه قرن اول اسلام، گسترش داد.
اساسیترین و محوریترین مبانی فکری گروههای سلفی که خود را در تمامی اجزاء اندیشه سلفی و در تمام اعمال ایشان نشان میدهد و در چهار چوبه اخلاق و فقه و عقاید متبلور میشود، تقدم فهم سلف بر فهم خلف است. سلفیان معتقدند سلف که از آن تعبیر به سلف صالح میکنند از صحابه و تابعین و تابعی تابعین دارای فهم بهتر و دقیق تر از ما هستند.
همهی این ادیان با وجود اختلافاتی که در برخی اعمال دارند، در یک اصل متحد بودند و آن توحید و منزه دانستن خدا از جسمیت و تشبیه بود. اما به واسطهی مشرکان این تفکر وارد ادیان آسمانی شده و بهوسیلهی یهود وارد اسلام شد، ابن تیمیه هم به این مساله گرفتار شده منتهی برای فرار از اتهام تجسیم، به سرگردانی افتاده و نمیداند خدای او کیست.
یکی از مباحثی که از دیر باز تا کنون در خصوص دوران خلافت حضرت علی (علیه السلام) مطرح است، بحث جنگها و نبردهای امیرالمؤمنین (علیه السلام) با مخالفانش است. دشمنان سابق و کنونی حضرت، دوران خلافت ایشانرا به خاطر وقوع جنگهای طولانی و فراوان، و کشته شدن تعداد کثیری از مسلمانان، جزو دوران سیاه حکومت اسلام معرفی میکنند.
حضرت علی (علیه السلام) جزو معدود شخصیتهایی است که از صدر اسلام تاکنون مورد آماج تهمتها و ناسزاهاست. این دشمنیها از همان ابتدای حمایت حضرت، از رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز، و با شدت بیشتری از جانب سلفیون و وهابیت، در زمان حاضر ادامه دارد. که این نشان از مظلومیت پایانناپذیر امیرالمؤمنین (علیه السلام) دارد.
موارد مذکور تنها بخشی از مستنداتی است که دال بر درستی واقعه خاتم بخشی حضرت علی (علیه السلام) است. حال چگونه ابنتیمیه و امثال او که خط و مشی اموی دارند، بهراحتی میتوانند این فضیلت بزرگ را نادیده گرفته و آن را کذب بدانند. آیا چیزی جزء حقد و کینه و حسادت نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) است؟