اهل حق
یکی از دلایلی که معتقدان به دونادون= تناسخ میآورند این است که روح انسان در بدنهای مختلف به تکامل میرسد و در اثر این تکامل بهحقتعالی میرسد و حال آنکه دونادون نه تنها سیر تکاملی را در برندارد بلکه باعث عدم تکامل وعدم ترقی میشود و چونکه انسان از گذشته و آینده خود تصویری روشن و محکم نمیبیند، تزلزل بر وجود او حاکم میگردد.
یکی از عقاید مهم واصلی فرقه اهل حق، "حلول ذات حق" و "تجلی ذات حق" در پیکر انسان است درحالیکه این نگرش با قواعد عقلی و فلسفی و منابع وحیانی هیچ سازگاری ندارد و باید صحت هر باوری را که با هیچ منبعی سازگاری ندارد، مخدوش دانست.
اکثر پیروان فرقه اهل حق که علیرغم اینکه خود را مسلمان معرفی مینمایند معتقد به دونادون=تناسخ هستند اما برخی از سرسپردگان مذکور هرچند با صراحت لفظ تناسخ را انکار کردهاند اما با بکار بردن الفاظ دیگر مثل "دُون به دُون"،"دونادون"، "جامه عوض کردن"، "سیر تکامل" و...این عقیده را مطرح نمودهاند.
یکی از نویسندگان معاصر اهل حق علیرغم اینکه این فرقه را آیینی مستقل و خارج از فِرق اسلامی معرفی مینماید، برای اثبات عقیده باطل دونادون=تناسخ به آیات قرآن کریم و روایات اسلامی تمسک میکند و بدون اطلاع از قرآن کریم برداشتهای بیپایه از آیات الهی ارائه میدهد.
اکثریت پیروان و سرسپردگان آیین یارسان که خود را مسلمان میدانند اما یکی از عقاید مهم این فرقه "دونادون" یا گردشهای متوالی روح در بدنهای مختلف است که علاوه بر اینکه امتناع فلسفی و عقلی دارد، منابع آسمانی بهویژه قرآن کریم آن را مردود اعلام کردهاند.
اکثریت پیروان فرقه اهل حق علیرغم اینکه خود را مسلمان میدانند، برای امام و پیامبر تفاوتهایی دارند که مطابق با اندیشههای اسلامی نیست. اهل حق مقام امامت را بالاتر از مقام نبوت میدانند درحالیکه امام تابع پیغمبر است و بَنا بر ادله مُتقن مقام امامت بعد از مقام نبوت است.
بنا بر اعتقاد اهل حق نخستین تجلی خداوند در مرتبه"یا" است. اما متون کلامی و آثار کلامدانان امروزی اهل حق، معنایی درباره واژه "یا" بیان نکردهاند. برخی از کلامدانان اهل حق برای این واژه توجیهی بیان میکنند که دارای اشکالهای متعددی است.
امروزه برخی از کلامدانان فرقه اهل حق معتقد هستند که آیین یارسان، دین یا آیین حقیقت است و مبنای آن بر محبت و عشق استوار است، و نیازمند به مباحث علمی نیست.این در حالی است که محبت و عشق هم تعریف، تفسیر و مبنا دارد.
اعتقاد به دونادون منجر به بروز اشکال در قادر بودن خداوند متعال میشود زیرا بنا بر دونادون، روح انسان بعد از گردش در هزار و یک بدن به تکامل میرسد و این منجر میشود که قائل شویم به اینکه خداوند متعال قادر نبوده است که انسان را بهگونهای خلق کند که در یک بدن ترقی و به تکامل برسد و برای تکامل خود باید همواره تا هزار و یک بدن در گردش باشد.
"دونادون" یا گردشهای متوالی روح در بدن، یکی از عقاید اصلی فرقه اهل حق است که امری محال است که اشکالات متعددی را در بردارد و اعتقاد به آن موجب بروز ایرادهای گوناگونی مثل وجود نقص در آفرینش و صُنع خدا است.
اهل حق انسانها را به سه دسته تقسیم میکنند و بر این اساس برای آنان مراتبی قائل هستند. اما متون کلامی اهل حق در برابر این سؤال که آیا آن دسته از انسانهایی که متجلی از ذات یا ملک بودهاند، روح آنان با ذات و ملک در هر جامهای در گردش است یا نه، معیار مشخصی ندارند.
کلام یاری بهزعم اینکه روح=نفس انسان قبل از بدن آفریدهشده است، آن را بهعنوان یک اصل اساسی در انسانشناسی تلقی میکند و بسیاری از باورها و معتقدات آیینی مثل دونادون، تجلی ذات و حلول ملک را در انسان به آن گرهزدهاند. درحالیکه وجود روح قبل از بدن امری محال است.
سرسپردگان اهل حق برای پیروی از آیین یاری بر متون کلامی پیران و بزرگان خود استناد میکنند درحالیکه متون کلامی این فرقه، گفتار و سروده هایی از پیران و پیشوایان آیین یاری است و آنان نه پیامبر بودهاند و نه امام معصوم و نه معیاری برای صحت و سقم منظومههای آیینی ارائه کردهاند.
اهل حق از زمان ظهور دین مبین اسلام تا دوره سلطان اسحاق را به چهار دوره"شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت" تقسیم میکنند ولی با بررسی متون کلامی اهل حق به این نتیجه میرسیم که کلامهای دوره طریقت، معرفت و حقیقت ازلحاظ محتوا و برنامههای آیینی اهل حق، تفاوت چندانی باهم ندارند.