مكاشفه رحمانى و شيطانى

با اين همه، ارباب فن و مشايخ و بزرگانى كه همه فرَق متصوفه به آن‌ها احترام مى‌گذارند، خودشان در نوشته‌ها و كتاب‌هايشان آورده‌اند كه مكاشفات بر دو دسته هستند: مكاشفات ربانى و رحمانى، و مكاشفات شيطانى. به عبارت ديگر، گاهى مشاهدات و ادراكاتى كه در حال خلسه براى انسان پيش مى‌آيد از ناحيه خداى متعال، و گاهى نيز از القائات شيطان است. در مكاشفه شيطانى نيز نظير مكاشفه رحمانى، شخص واقعاً، براى مثال، صدايى را مى‌شنود يا چيزى را مى‌بيند كه ديگران نمى‌بينند و نمى‌شنوند؛ ولى القا كننده آن شيطان است. گاهى، مثلا، ندا و هاتفى غيبى خبرى مى‌دهد و بعد هم آن خبر واقعيت پيدا مى‌كند و صدقش آشكار مى‌شود؛ ولى آن هاتف غيبى در واقع شيطان است و اين مسأله در حقيقت مقدمه‌اى است براى فريفتن شخص و وارد كردن او در مسيرى كه مدنظر شيطان لعين است. شيطان دشمن قسم خورده آدمى است و مى‌كوشد تا به هر طريق ممكن انسان را به گمراهى بكشاند و او را از رسيدن به نجات و سعادت محروم سازد:
قالَ فَبِعِزَّتِكَ لاَُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين؛(1)[شيطان] گفت: پس به عزت تو سوگند كه حتماً همگى [انسان‌ها] را گمراه خواهم كرد، مگر آن بندگان خالص تو را.

آرى، شيطان قسم ياد كرده كه در گمراه كردن همه آدميان تلاش كند و نسبت به هر انسانى اين اميد را دارد كه بتواند به طريقى او را اغوا نمايد. تنها يك دسته هستند كه شيطان در فريفتن و اغواى آن‌ها طمعى ندارد و از اين جهت كاملا از آنان قطع اميد كرده است، و آن‌ها عبارتند از «مخلَصين» كه بنابر روايات ما مقصود حضرات معصومين(عليهم السلام) هستند.

يكى از راه‌هاى شيطان براى فريب انسان استفاده از همين امور عرفانى است كه ممكن است ابتدا امور صحيحى را براى او پيش بياورد تا او را به سوى خود جذب نمايد و سپس به تدريج به گمراهى و انحرافش بكشاند. براى مثال، ممكن است كسى، در يك شبى بشنود كه هاتفى از غيب او را مخاطب ساخته و به وى فرمان مى‌دهد كه از بستر برخيزد و نماز شب بگزارد. نماز شب از مستحبات بسيار مؤكد و از امورى است كه اولياى خدا بسيار بدان اهتمام دارند و قرآن كريم حتى نيل به «مقام محمود» براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را به بيدارى سحرگاهان و اقامه نافله شب منوط كرده است:
وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُودا؛(2) و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو [به منزله]نافله‌اى باشد، اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.

از اين رو انسان ترديد نمى‌كند كه اين هاتف غيبى كه او را به نماز شب فرا مى‌خواند، مَلكى است كه از جانب خداوند مأمور به اين كار شده است. سپس خدا را شكر مى‌كند كه چنين لطف و عنايتى به او كرده و براى بيدار كردنش ملكى از ملائكه خود را مأمور نموده است، و به طور طبيعى برمى‌خيزد و نماز شبش را مى‌خواند. چند شب بدين ترتيب مى‌گذرد تا اين‌كه شبى آن هاتف غيبى، براى مثال، مى‌گويد: امشب تا صبح قرآن بخوان! بعد از آن دستور مى‌دهد صله رحم نما و به سراغ فلان كس از بستگانت برو و احوالش را جويا شو! تا اين‌كه پس از مدتى آن هاتف غيبى، مثلا، شبى به او مى‌گويد: اين درسى را كه در حوزه يا دانشگاه مى‌گويى تعطيل كن و به جاى آن در خانه بنشين و قرآن بخوان!

هاتفى كه از غيب سخن مى‌گويد و پيش از اين مرتب دستور به نماز شب و دعا و قرآن و صله رحم داده، انسان شك نمى‌كند كه اين دستورش نيز صواب و به خير و صلاح او است و از اين رو بى‌هيچ درنگ و تأملى از فردا درسش را تعطيل مى‌كند و به جاى درس گفتن براى طلاّب و دانشجويان به قرائت قرآن مى‌پردازد. غافل از اين‌كه آن دستورات و امر به كارهاى مستحبى و نداهاى غيبى در واقع دانه‌هايى بود كه شيطان بر سر راه او مى‌ريخت تا عاقبت او را در دام «ترك واجب» گرفتار كند. شيطان كه در كار خود بسيار استاد و ماهر است متأسفانه در بسيارى از موارد در اين نيرنگ خود پيروز مى‌شود و به مقصود خود كه به انحراف كشاندن آدمى است نايل مى‌آيد.

در هر صورت اين قبيل امور نيز ممكن است در حال مكاشفه براى انسان پديدار شود. گاهى انسان در حال خلسه و حالتى بين خواب و بيدارى چنين حالاتى برايش پيش مى‌آيد. گاه در حالى كه مشغول ذكر است چيزهايى مشاهده مى‌كند، مثلا، نورى يا انوار رنگارنگى را مى‌بيند يا صدايى مى‌شنود. اين امور واقعيت دارد و كسى ممكن است حقيقتاً چنين چيزهايى را ببيند يا چنين صداهايى را بشنود. با اين همه بايد توجه داشت كه خود اهل فن مى‌گويند اين مكاشفات، هرچند در حال ذكر، در حال نماز و دعا و در سجده و نظاير آن باشد دو دسته است؛ يك دسته مكاشفات شيطانى و يك دسته مكاشفات رحمانى و ربانى. عامل پديدار شدن مكاشفات گاهى «شيطان» و گاهى «مَلَك» است، و تشخيص اين‌كه يك مكاشفه آيا از مصاديق مكاشفات شيطانى است يا از مكاشفات ربانى، كار هر كسى نيست و گاه به غايت دشوار است. ملاك كلى كه محققين از عرفا در اين زمينه به دست داده‌اند اين است كه مضمون مكاشفه را بايد بر كتاب و سنّت عرضه كرد و با آن‌ها تطبيق داد. اگر مضمون آن با قرآن و سنّت موافق بود ‌يا دست كم، مخالف قرآن و سنّت نبود‌ـ درست است، وگرنه معلوم مى‌شود از مكاشفات شيطانى بوده است. بنابراين بر اساس اين گفته محققان و بزرگان عرفان، معيار و محك براى شناختن مكاشفه صحيح از باطل، قرآن و سنّت است.

پاورقی ها * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
1. ص (38)، 82 و 83.
2. اسراء (17)، 79.