مباحث روایی
جانشین هر پیامبری بهعنوان هدایتگر امت آن پیامبر، محل مرجع و راهنمای مردم در دینشان میباشد تا مردم به انحراف کشیده نشوند و مسائل دین را از او سؤال کنند و از طرفی هم پیامبر او را به مردم معرفی کرد تا همگان او را بشناسند، چرا که مردم صلاح خود را نمیدانند و باید کسی باشد تا با راهنمایی به موقع همگان را به رستگاری سوق دهد.
برخی افراد بیشترین تلاششان را در پوشاندن حقیقتها بکار میبرند تا واقعیت اصحاب و خلفا و حقانیت اهلبیت پیامبر آشکار نشود؛ لذا میبینیم که گاهی احادیث را توجیه و تاویل میکنند و گاهی احادیثی را که به نفعشان نیست تکذیب میکنند و گاهی هم دو سوم حدیث را میگویند و مابقی را خود اضافه میکنند، غافل از اینکه نور حق خاموش شدنی نیست.
علمای بزرگ اهل سنت در تأیید حدیث «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر علم هستم، و علی دربِ آن.» اینگونه نظر دادهاند: حاکم نیشابوری و متقی هندی آن را صحیح میدانند؛ ابنحجر عسقلانی و سیوطی و علائی، آن را حسن میدانند. ابن حجر میگوید: حدیث جعلی نیست. فتنی و علائی گفتهاند: هر کسی حکم به کذب یا جعل این حدیث کرده، خطا کرده است.
عالمان اهل سنت میگویند هیچ حدیث صحیحی در فضیلت معاویه وجود ندارد، و معترفند که جاهلان از راویان اهل سنت برای معاویه حدیث میساختند؛ احمد بن حنبل گفت: امیرالمؤمنین دشمنان زیادی دارد و هر چه دشمنانش خواستند در او عیبى بیابند، موفق نشدند. پس دور کسى جمع شدند که با او محاربه و جنگ کرده، او را در حیله و مکر بر علیه على تحریک نمودند.
هر فقیهی در هر فِرَقی و هر عالِمی در هر علمی جیره خوار امیرالمومنین علی بن ابیطالب است. از ابوحنیفه و اصحابش گرفته تا شافعی و یارانش. چون کسی با پیامبر اکرم خلوتی نداشت، جز مولا علی (علیه السلام) و ناگفته پیداست که در آن خلوتها و نجواها پیامبر خدا، آنچنان حضرتش را از زلال علوم الهی سیراب کرد که باب مدینه علم او گردید.
از ابن عمر نقل شده: در زمان حیات پیامبر میگفتیم افضل امت ابوبکر سپس عمر و عثمانند و باقی صحابه بعد آنان یکسانند و بر دیگری برتری ندارند؛ ابن حجر میگوید: اجماع این است که این حدیث با اینکه سندش صحیح است، حدیث غلطی است، در حالیکه ابن عمر حساب امیرالمؤمنین را جدا دانسته و حدیثی در این زمینه را ابن حجر نقل کرده و صحیح میداند.
ابن جوزی حدیث بسته شدن درب تمام خانهها به مسجدالنبی غیر درب خانه امیرالمؤمنین را جعلی دانسته و گمان کرده که شیعیان این حدیث را در برابر حدیثی در همین زمینه درباره ابوبکر ساختهاند؛ ابن حجر خطای او را زشت شمرده و گفته این حدیث طرق زیادی دارد و احادیث صحیح با گمان به تعارض، در حالیکه جمع بین دو حدیث ممکن است، رد نمیشوند.
چه بگوییم درباره مردی که همه اقرار به فضلش نموده و نتوانستند کتمان کنند. او چون مشک میماند که هرچه او را بپوشانند بوی خوشش انتشار مییابد و چون خورشید است که با کف دست پوشیده نمیشود و چون روشنایی روز است که اگر چشمی آن را ندید چشمهای زیادی آن را میبیند. پس او سرچشمه همه فضائل است وهر فضیلتی بعد از آن از او گرفته شده است.
جملاتی طلایی، که حجت را برهمه تمام میکند، اعترافاتی از خلیفه دوم در حق امیرالمومنین، علی(علیه السلام)؛ خلیفه دوم در موارد مختلف بارها در وصف حضرت فرمود:«اگرعلی نبود عمر هلاک میشد» «در مشکلی که ابوالحسن نیست قرار نگیرم» «هرگاه علی در مسجد حاضر باشد کسی حق فتوا دادن ندارد» «بهترين قاضى در بين ما،على است» اما افسوس، نتیجه چه شد؟
ایرانیان مردمی با فرهنگ و قدمتی طولانی که با ظهور دین اسلام در حجاز متمایل به آن شدند؛ افرادی مانند سلمان به خاطر علاقه زیاد به پیامبر و اهل بیت او جزء یاران صمیمی و وفادار پیامبر گشت. لذا پس از وارد شدن به این دین از کسانی شد که پیامبر اکرم او را از اهل بیت خود به مردم معرفی کرد و از او و قومش تمجید و تعریف کرد.
ایرانیان از جمله افرادی بودند که بعد از فتح ایران توسط خلیفه دوم، به دین اسلام گرایش پیدا کردند و با جان و دل به آیین اسلام متمایل شدند، هر چند که در فتح کشورشان به آنها ظلم و ستم فراوان شد، اما با درایت امامان معصوم چنان در عقیده خود پا برجا ماندند که هیچ قومی مانند آنها نبود و پیامبر هم نسبت به آنها سخنان زیبایی را بیان داشتند.
عالمی منصف همچون ابنابیالحدید در وصف حضرت علی (ع) اینچنین بهحق و زیبا میگوید: «اگر سخن از جهاد و جنگ شود، علی، آقای مجاهدین و جنگجویان است و اگر صحبت از فقه و تفسیر گردد، علی رئیس فقهاء و مفسرین است و اگر از عدل و توحید سخن به میان آید، او امام اهل عدل و موحدین است و بر خدا کار مشکلی نیست که عالَمی را در یک نفر جمع کند.»
عالم سنی جناب ابنابیالحدید در وصف خطبه 109 حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: این کلام چه اندازه ارزش و روشنی دارد و تا چه اندازه زیبا و خوشمنظر و عظیمالقدر است و چگونه در دلها اثر میکند و خوف و خشیت در انسان به وجود میآورد، حتی بر زندیق ملحدی که مطلقاً قیامت را قبول ندارد خوانده شود، قوایش را سست و قلبش را ترسان میکند.
تاریخی تاریک اما رنگارنگ؛ گاهی افراط گاهی تفریط، گاهی دوست ضربه میزند گاهی دشمن. دشمن با انکار و کتمان فضایل و جعل حدیث و عوامفریبی، دوست هم با افراط و غلوّش باعث پنهان شدن حقایق میشود، پیامبر فرمود: یاعلی! اگر غلو غالیان نبود، درباره تو چیزی میگفتم که به احدی از مردم نمیگذشتی، مگر آنکه خاک قدمت را جهت تبرک بر میداشتند.