مجازات طرد در بهائیت
«شوقی افندی»، نوه دختری عبدالبهاء (دومین پیشوای بهائیت) بود که در شهر عکا (فلسطین) به دنیا آمد. او در جوانی برای ادامه تحصیل به دانشگاه مسیحی بیروت رفت و در ادامه به انگلستان سفر کرد. پس از مرگ عبدالبهاء با استناد به وصیت نامهای مشکوک، به عنوان سومین پیشوای بهائیان انتخاب شد و سرانجام در انگلیس درگذشت.
موضع تشکیلات بهائیت در قبال اپلیکیشن اهل بهاء نشان داد که این سازمان به تبعیت از پیشوایانش، نه تنها بهائیان را از شنیدن استدلال مخالفین نهی می کند، بلکه با دروغ و ایجاد هراس، پیروانش را از مراجعه به هر مبدأی که تحت نظارتش نباشد، باز می دارد! این در حالیست که بهائیت خود را پیام آور آزادی اندیشه می داند!
تشکیلات بهائیت پس از دستگیری تعدادی از اعضایش، از آنجا که ترس آن داشت تا مبادا افزون بر مدارک وزارت اطلاعات، اعتراف برخی اعضاء بر رسوایی اش بیافزاید، پیشاپیش مدعی اعتراف گیری غیرواقعی از اعضایش شد! اعضایی که در صورت اعتراف، تشکیلات بهائیت (بر خلاف شعارهای نوع دوستی اش)، سرنوشت غم انگیزی برای آنان رقم خواهد زد!
پیشوایان بهائی، کوچکترین شک و تردید، اعتراض و حتی سؤال بهائیان نسبت به تشکیلات بهائیت را مساوی با مجازات طرد دانستهاند. اما این رویکرد، بعلاوهی مخالفت با تبلیغات بهائیت در زمینهی حقیقتجویی و ترک تقلید، راه رسیدن به یقین نیز بسته شده است؛ چرا که در واقع، رسیدن به یقین، راهی جز عبور از شک و تفکر ندارد.
مجازات طرد در حالی در بهائیت اعمال میشود که این فرقه، تحری حقیقت را به عنوان یکی از تعالیم خود مطرح کرده است. اما مگر نه آن است که قدم اول برای رسیدن به یقین و دست برداشتن از تقلید؛ شک و تردید و به دنبال آن، سؤال و پرسش نمودن است؟! با این حال، چگونه یک بهائی حق شک و حتی طرح پرسش نسبت به اعتقادات و نظام رهبری خود را ندارد؟!