راه رسیدن به یقین در بهائیت بسته شده است!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بر خلاف تبلیغات تشکیلات بهائیت در زمینهی آزاداندیشی و قبح تقلید، کوچکترین شک و تردید، اعتراض و حتی سؤال بهائیان نسبت به تشکیلات بهائیت، مساوی با مجازات طرد در بهائیت دانسته شده است؛ همچنان که عبدالبهاء دستور داده است: «هر نفسی مشاهده کنید که ذرهای نالایقی دارد (یعنی کوچکترین تخلفی نسبت به تشکیلات بهائی دارد) یا رائحهی غیرتقدیس از او استشمام میشود (یعنی با شکاکیت به بهائیت بنگرد)، البته فوراً احتراز نمایند و تجنّب (اجتناب) کنید. زیرا ضرّ (موجب ضرر) امرالله در تقرّب به آنست. چه که نفوسی پیدا شدهاند که اسیر نفس و هوی هستند و نام حقّ بر زبان میرانند. این نفوس در امرالله از سمّ قاتل بدتر و بسیار احتیاط لازم است».[1]
اما اگر تردید و یا طرح سؤال، رایحهی غیرتقدیس محسوب میشود، پس در بهائیت بابِ تحری حقیقت بسته شده و بهائیان مأمور به تبلیغ کور شدهاند! و اگر طرح سؤال، رایحهی غیرتقدیس محسوب نمیشود پس چرا پیشوایان بهائی مجازات سنگین طرد را برای برخورد با سؤال کنندگان وضع کردهاند؟!
این در حالیست که بعلاوهی مخالفت این رویکرد با تبلیغات بهائیت در زمینهی حقیقتجویی و ترک تقالید[2]، در بهائیت، راه رسیدن به یقین بسته شده است؛ چرا که در واقع، رسیدن به یقین، راهی جز عبور از شک و تفکر ندارد؛ همچنان که شهید مطهری دربارهی اهمیّت شک در مقدمه کتاب عدل الهی میگوید: «شک، مقدمه یقین؛ پرسش، مقدمه وصول؛ و اضطراب، مقدمه آرامش است. شک، معبر خوب و لازمی است هرچند منزل و توقفگاه نامناسبی است. اسلام که این همه دعوت به تفکر و ایقان میکند، به طور ضمنی میفهماند که حالت اولیه بشر، جهل و شک و تردید است و با تفکر و اندیشه صحیح باید به سرمنزل ایقان و اطمینان برسد. یکی از حکماء میگوید: «فائده گفتار ما را همین بس که تو را به شک و تردید میاندازد تا در جستجوی تحقیق و ایقان برآیی». شک، ناآرامی است، اما هر آرامشی بر این ناآرامی ترجیح ندارد. حیوان شک نمیکند، ولی آیا به مرحله ایمان و ایقان رسیده است؟! آن نوع آرامش، آرامش پائین شک است، بر خلاف آرامش اهل ایقان که بالای شک است».[3]
به هر حال آنچه مسلم است، بهائیت با شعار تحری حقیقت و ترک هر نوع تقلید، پیروان دیگر ادیان را از اعتقادات دینی و علمای آنها جدا نموده و پس از بهائی نمودن آنها، راه هرگونه آزاداندیشی، شک و اعتراض را بر آنان مسدود مینماید.
پینوشت:
[1]. فاضل مازندرانی، رساله امر و خلق، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری، 1986 م، ج 3، ص 85.
[2]. همچنان که عبدالبهاء گفته است: «از جمله تعالیم تحری حقیقت است که باید به کلی تقالید را فراموش کرد و سراج حقیقت را روشن نمود»: عباس افندی، مکاتیب، جلد 3 صفحه 332.
[3]. کتاب عدل الهی (مجموعه آثار استاد شهید مطهری)، ج 1، ص 38.
افزودن نظر جدید