بهائیت در عصر حاضر
با توجه به حمایت همهجانبهی آمریکا از بهائیت، بهائیان موظفند تا هرگونه خدمتی (از جمله جاسوسی) را به آنها بنمایند. از اینرو اسناد، حکایت از ارتباط اطلاعاتی متقابل میان بهائیت و آمریکا وجود دارد. اما به راستی چگونه میتوان شعار عدم مداخله در امور سیاسی سر داد و در عین حال، جاسوسی و خیانت به وطن، جرم مشترک مجرمین بهائی باشد؟!
پیشوایان بهائیت، تحقق عدل و داد حقیقی و رفع ظلم و جور را از اهداف و وظایف بیت العدل برشمردهاند. اما با حدود گذشت بیش از نیم قرن از تأسیس این نهاد، نقض صریح حقوق اولیهی بشری در سرتاسر دنیا رو به افزایش است. با این حال، بیت العدل حتی در خصوص جنایاتی که در بیخ گوشش (فلسطین و لبنان) رُخ میدهد، حاضر به توصیهی زبانی هم نیست.
عبدالبهاء در راستای اجرای هدف استعمار در سلطهپذیری ملّتها به وسیلهی زدودن تعصبات وطنی، حکم به مرحمت و تسلیم شدن در برابر گرگصفتان مهاجم صادر کرده است. وی در عین حال، نتیجهی مرحمت در برابر گرگها را ظلم بر بیگناهان قلمداد کرده است. با این حال، آیا مرحمت بر متجاوزین گرگصفت، خیانت به مظلومان بیپناه نیست؟!
یکی از خیانتهای بهائیان به ایران را میتوان زمینهسازی برای ورود مستشاران آمریکایی (از جمله مورگان شوستر آمریکایی)، با هدف تأمین منافع آمریکا و تقویت نفوذ بهائیت در ایران برشمرد. از اینرو تحریک آمریکاییها توسط عبدالبهاء، برای نفوذ و تسلط بر ایران و چپاول منابع این کشور، از این تاریخ به بعد کلید خورد.
پیشوایان فرقهی بهائیت، حکم به اطاعت و پیروی از تمامی حکومتها صادر کردهاند. نویسندگان بهائیت، در توجیه این حکم استبدادی پیشوایان خود، مدعیاند حکومت حاکم بر هر کشور، نتیجهی خواست مردمی است و نباید به آن اعتراض کرد. اما در پاسخ به این توجیهسازی بهائیان میگوییم: خدای تعالی، تغییر سرنوشت انسانها را به دست خودشان دانسته است.
نویسندگان بهائی در توجیه حکم رهبران خود به اطاعت محض از حکومتهای مستبد، حکومت را زاییدهی کیفیت اجتماع دانسته و هرگونه اعتراض بر آن را غیرقابل توجیه برشمردند. این در حالیست که در بسیاری از مواقع، توطئهی قدرتهای خارجی، بر خلاف خواست مردم حکومتی را شکل داده و یا انقلابهای مردمی، در پیمودن مسیر خود، به انحراف کشیده شدهاند.
نویسندگان بهائی با انتساب سخنانی ایراندوستانه به پیشوایان خود، در تلاشند تا حسّ ترحم ایرانیان را نسبت به خود برانگیزند. این در حالیست که با بررسی سیرهی پیشوایان بهائیت درمییابیم که بر خلاف این ادعا، آنان نه تنها از گرفتاری و مصیبت دیدن هموطنانشان، اظهار خوشحالی نمودند، بلکه در سفرهای خود، ذخایر ایران را پیشکش اجانب میکردند.
سایت خانه اسناد بهائی ستیزی در ایران، از قتل دکتر برجیس به عنوان سندی بر مظلومیت و ستمدیدگی بهائیان در ایران یاد کرد. اما در حقیقت تشکیلات بهائیت با انکار جنایات پیروان خود و ذکر ناقص حوادث تاریخی، سعی دارد تا در کنار سرپوش گذاردن بر خیانتهای بیشمارش، سندی بر مظلومیتش دست و پا کند تا حس ترحم مردم را نسبت به خود برانگیزد.
در اواخر قرن نوزدهم میلادی (دورهی آغاز استعمار نو)، دولتهای متجاوز غربی مجبور بودند تا تجاوز وحشیانه و غارتگرانهی خود را به نحوی توجیه کنند. رهبران بهائیت نیز همگام با آنها، از ادبیاتی مشابه در قبال کشورهای مستعمره استفاده کرده و از تهاجم خونین و غارتگرانهی کشورهای استعمارگر، به گسترش فرهنگ و تمدن تعبیر کردهاند.
کانال تبلیغی بهائیت به نقل از نهاد رهبری بیت العدل، هرگونه تبلیغ شهروندان اسرائیلی توسط بهائیان را ممنوع اعلام کرد. اما به راستی، اگر تبلیغ شهروندان اسرائیلی به خاطر پیروی از قوانین این کشور ممنوع است، پس چرا سرکردگان بهائیت اصرار به گسترش تبلیغ خود در ایران داشته و پیروان خود را سپر بلای این دوگانگی و راحتطلبی خود میسازند؟!
از فعالیت خانوادگی حسینعلی نوری در سفارت روس گرفته تا پناه بردن پیامبرخواندهی بهائیت به این سفارت و نجات او توسط پادشاهی روس، تنها حاکیِ گوشهای از پیوند شوم میان دینسازان بهائیت با استعمار است. اما به راستی چگونه پادشاهیِ زیادهخواهی چون روستزار، بیهیچ مزد و منّتی مدافع و ناجی دینسازان بابی و بهائی در ایران میگردد؟!
آموزههای دین مبین اسلام، همواره مسلمانان را به سوی ظلمستیزی و تکیه بر آحاد مردم سوق میدهد. این در حالیست که پیشوایان دینساز بهائیت، به دلیل آنکه هیچگاه پایهی استوار مردمی نداشتند، تنها راه چارهی خود را در جلب حمایت ابرقدرتها یافتند. لذا با تغییر حکومتها، آنان نیز رنگ عوض میکردند و زیر پرچم قدرت برتر میرفتند.
عملکرد رهبران بابیت و بهائیت نشان میدهد که آنان، جریان هدفمندی را برای نابودی فرهنگ، هویت و تمدن ایران اسلامی به کار بستهاند. اما بیشک تلاش رهبران بهائیت برای به نابودی کشاندن ایران، زمانی بیشتر خود نشان میدهد که آنان در زمانی که کشورمان ایران، آماج حملات زیادهخوانهی قرار داشت، آموزهی بیوطنی و نسخ جهاد را ترویج میکردند.
در سالروز شکلگیری انقلاب اسلامی، کانالهای خبری تبلیغی بهائیت با نقل حکایتی، بهائی نشدن شاه ایران را علّت فروپاشی این رژیم مستبد معرفی کردند. اما نقل این حکایت و پاسخ محمدرضا پهلوی به خوبی نشان داد که تشکیلات بهائیت بر خلاف ظاهرسازی عدم مداخلهی خود در سیاست، سیاست پلکانی را برای سلطهی کامل بر کشور میپیماد.