تطابق دین با علم و عقل در بهائیت
یکی از ترفندهای رایج مبلّغان بهائی که برای اثبات ضرورت نسخ ادیان قبلی مورد استفاده قرار میدهند، مقایسهی برخی از احکام فقهی و اعتقادی این ادیان با عقل و دستاوردهای علمی است. این در حالیست که ایراد و تمسخر به احکام ادیانی که به دور از تحریف ماندهاند، در واقع ایراد به شارع آنهاست. از طرفی، در حالی بهائیت به ادیان دیگر چنین اشکالاتی میگیرد که خود سرشار از آنها است.
پیامبرخواندهی بهائیت نوشیدن شراب را تنها به علت زوال عقل، ناروا دانسته است. لذا طبق تعلیل پیامبرخواندهی بهائیت، اگر کسی مقدار کمی مشروبات الکلی بنوشد یا شخصی معتاد، خمرهای را سر بکشد و عقلش زائل نشود، به نصّ عبارت جناب بهاء، مشروبات الکلی برای او جایز خواهد بود. این در حالیست که مصرف مشروبات الکلی، آسیبهای بسیار زیادی دارد.
بهائیان در حالی مدعیاند یکی از تعالیمشان مسئلهی لزوم تطابق دین با علم و عقل است که پیامبرخواندهی بهائیت در حکمی خلاف، یادگیری زبانهای خارجی را فقط برای تبلیغ بهائیت جایز برشمرده است. این در حالیست که در تمام قوانین و ادیان، احدی نمیتواند حکم دهد که تحصیل علم و دانش [که زبان نیز جزئی از آن است]، ممنوع باشد.
پیشوایان بهائی با عدمی دانستن شرور، اسم و عکس خود را عامل دفع آن معرفی کردهاند. اما به راستی چگونه امری عدمی میتواند در زندگی ما تأثیرگذار بوده و آن را به کنترل خود درآورد؟! از طرفی، چگونه پیشوایان بهائیت از یکسو هر امر غیرمحسوسی را منکر شده و از سویی دیگر، استفاده از اسم و عکس خود را عامل دفع خرافات عدمی معرفی کردهاند؟!
مبلّغان بهائی، یکی از آموزههای مدرن خود را لزوم مطابقت دین با علم برمیشمارند. این در حالیست که در باور بهائیت، این تطبیق میبایست با علم الهی و نه علم بشری باشد و لذا هر زمان که میان دین با علم اختلاف به وجود بیاید، مشکل از علم است. با این حال چه تفاوتی میان این باور بهائیت با سایر ادیان وجود دارد که بخاطر آن سایر ادیان را تخطئه میکنند؟
مبلّغ بهائی در دفاع از مسئلهی مساوات میان نر و ماده در بهائیت گفت: در آئین ما بر لزوم تساوی مرد و زن تأکید شده، تا جایی که حضرت عبدالبهاء این مسئله رو به گیاهان و حیوانات هم تسرّی دادند. این در حالیست که این ادعا از لحاظ علمی صحیح نبوده و بر فرض قبول آن از جهاتی دیگر، با گفتهی دیگر عبدالبهاء در خصوص برتری جنس نر، تناقض دارد!
مبلّغ بهائی در پاسخ به این سؤال که چرا پیامبرخواندهی بهائیت درحکمی خلاف علم، مدعی شده که معدن مس اگر مرطوب بماند به طلا تبدیل میشود؛ به انکار اعتقاد قلبی بهاء به این مسئله پرداخت. این در حالیست که این مسئلهی خلاف علم جناب بهاء، جزء باور قلبی او بوده و شوقی افندی منظور بهاء از تبدیل مِس به طلا را همان تبدیل ظاهری دانسته است.
پیامبرخواندهی بهائی در حکمی غیرعلمی مدعی شده اگر فلز مس در معدن از غلبهی یبوست در امان بماند، در مدت هفتاد سال به طلا تبدیل خواهد شد. اما هرچند گروهی از بهائیان در دفاع از این کلام جناب بهاء، توجیهاتی ارائه دادند، اما شوقی افندی با تأیید این ادعا، راه هرگونه توجیهی را بسته و ادعای تطبیق دین با علم در بهائیت را زیر سؤال برده است.
پیامبرخواندهی بهائی در یکی از الواحش ابیدقلیس و فیثاغورث را همعصر با حضرت داوود و سلیمان (علیهما السلام) دانسته است. این در حالیست که بین ایندو فیلسوف با دو پیامبر الهی، حدوداً 500 سال فاصله بوده است. بنابراین چگونه میتوان بهائیت را مطابق با علم دانست در حالی که این اشکال بزرگ نقل تاریخی توسط مدعی پیامبری آن رُخ داده است؟!
دومین پیشوای بهائیت عبدالبهاء، کابرد دندانهای نیش را برای شکستن پوستهی ضخیم میوهها مثل بادام دانسته است. اما به راستی چگونه میتوان ادعای تطابق بهائیت با علم و عقل را پذیرفت در حالی که عبدالبهاء بر خلاف عقل و منطق، کاربردی غیرمعقول برای دندانهای نیش متصور شده و خلقت آنها را مبنی بر این کاربرد غیرمعقول میدانند.
مبلّغان بهائی در مقام تمجید از تقویم امری بهائیت، این تقویم را نیاز بشر امروز دانستهاند. این در حالیست که با صرفنظر از تمام اشکالاتی که به این ادعا وارد است، چگونه میتوان با مبنا قرار دادن سال شمسی، افزودن به تعداد ماههای آن، تغییر اسامی ماهها و دست آخر ناقص ماندن این تقسیمبندی را، ابداع و اختراعی برای پیشوایان بهائیت دانست؟!
پیامبرخواندهی بهائیت بر خلاف قوانین طبیعت، تعداد ماههای سال را نوزده دانسته است! از اینرو تقویم بدیع بهائیت، هر سال نوزده ماه داشته و هرماه نوزده روز که جمعاً 4 الی 5 روز زیاده میآید! لذا امروزه در تقویم بهائیان مناسبتی هست که خود بهاییان هم نمیدانند چیست! از این رو خیلی از بهائیان از سر ناچاری و تعبد، مجبورند این موضوع را بپذیرند.
علیمحمد باب در عین حال که علم خود را الهی میدانست، دچار اشتباهات فاحش علمی شده است. همچنان که وی رسالت حضرت داوود (علیه السلام) که از انبیاء بنیاسرائیل است را پیش از حضرت موسی (علیه السلام) دانسته است. پیامبرخواندهی بهائیت نیز بر خلاف آموزهی تطابق دین با علم و عقلی که به او منتسب میکنند، به توجیه این ادعای غلط باب روی آورده است.
عبدالبهاء با کپیبرداری از ادیان الهی و الگوگیری از اندیشکدههای غربی و تلفیق آنها با یکدیگر، تعالیمی به ظاهر بدیع اختراع و آنها را به پدر خود منتسب کرد. یکی از این تعالیم، مسئلهی لزوم مطابقت دین با علم و عقل است. این در حالیست که نه تنها این آموزه ابداع پیامبرخواندهی بهائیت نبوده؛ بلکه او اصلاً چنین آموزهای را باور نداشته است.