اعتقادات
نحس شمردن برخی ایام و رعایت دستورات اهلبیت در آن روزها میتواند مایهی استحکام روحیهی تقوا گردد و بر عکس، اگر مردم هیچ پرهیزی در این گونه ایّام نداشته باشند و افسار گسیخته سرگرم خواستههای نفسانی خود باشند، چه بسا نحوست برخی از روزها به جهت شقاوتهای معنوی همان شخص که از علل و اسباب اعتباری منشأ میگیرد دامنگیر او میگردد.
گرچه کعبه و حج بیت الله الحرام دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که در بسیاری از آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت (علیهم السّلام) به آنها اشاره شده، امّا آنچه باعث شده شیعیان علاوه بر ارزش و اهتمامی که برای آن قائلند به کربلا نیز به عنوان یکی از مهمترین اماکن روی زمین توجه داشته باشند روایاتی است که در این زمینه آمده است.
در روایتی امام صادق پاداش زائر کربلا را چنین بیان فرموده: «عبدالله بن میمون قدّاح، از امام صادق پرسید: برای کسی که با معرفت، امام حسین را زیارت کند و با اکراه چنین نکرده باشد، چه اجر و پاداشی هست؟ حضرت فرمود: برای او ثواب هزار حجّ و هزار عمره مقبول است و اگر شقی بوده سعید محسوب کنند و پیوسته در رحمت خدا باشد.»
این جمله «کلّ یوم عاشوراء و کلّ أرض کربلا» گرچه به غلط در میان مردم و یا در زبان برخی خواص و اهل علم شهرت یافته، ولی نه تنها برای آن سند و مدرکی وجود نداشته و از هیچیک از امامان معصوم (علیه السّلام) صادر نگردیده، بلکه با حدیث صحیحالسند امام صادق (علیه السّلام) از جد بزرگوارش امام حسن (علیه السّلام) که فرمود: «لا یوم کیومک یا أبا عبدالله» در تضاد میباشد.
سید بحرالعلوم به قصد تشرّف به حرم عسکریین در سامرا به راه افتاد. در بین راه در این اندیشه بود که چرا زیارت امام حسین (علیه السّلام) و گریه بر آن حضرت از چنان جایگاهی برخوردار است که برابر با پاداش هزار حج و عمره مقبول است و باعث آمرزش گناهان میگردد و بسیاری از ثوابهای دیگر که قابل مقایسه با هیچ ثواب دیگری نیست.
از علامه حلّی نقل میکنند: در شبی از شبهای جمعه که تنها به زیارت قبر اباعبدالله مشرف میشد. در میانهی راه، شخصی پیاده به وی برخورد کرد و با ایشان همراه شد. در بین راه، شخص عرب مسالهای مطرح کرد. علامه فهمید که این شخص، عالم است؛ به همینرو، برخی از اشکالات خود را از او پرسید؛ با کمال تعجب دید وی حلّال مشکلات و کلید معماهاست.
خداوند متعال به کعبه خطاب فرمود: به عزّت و جلالم سوگند آنچه را که برای خود فضیلت میدانی در قیاس با فضیلتی که به زمین کربلا عطا نمودهام، همچون قطرهای است در برابر آب دریا که سوزنی را در آن فرو برند و رطوبت از آن بردارند و اساسا اگر کربلا نبود این فضیلت برای تو نبود و نیز اگر فضایل این خاک نبود، تو را نمیآفریدم.
عبدالله بن ابی یعفور گوید: از امام صادق شنیدم که به یکی از دوستانش فرمود: به زیارت قبر اباعبدالله الحسین میروی؟ آن شخص عرض کرد: آری، من هر دو یا سه سال یک بار به زیارت میروم. حضرت در حالی که صورتش زرد شده بود، فرمود: به خدایی که معبودی غیر از او نیست، اگر او را زیارت کنی برتر است برای تو از آنچه در آن هستی.
در عظمت و بزرگی زیارت حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) همین بس که امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «خداوند متعال پیش از آن که به اهل عرفات تجلّی کند، به زائران قبر امام حسین (علیه السّلام) جلوه فرموده، خواستههای آنان را برآورده ساخته، گناهانشان را میآمرزد و شفاعت آنان را دربارهی دیگران میپذیرد.»
در حقیقت میتوان گفت که داروین، در بدترین حالت یک آگنوستیک بود (به زبانی سادهتر یعنی کسی که درباره "وجود یا عدم وجود خدا" نظری ندارد) و در بهترین حالت، یک خداباور بود. به هر صورت، در آثار و زندگی داروین، یک نکته کاملاً واضح است: «تمامی شواهد موجود نشان میدهند که داروین یک آتئیست نبود.»
اگر به او هم مثل نویسندهای که در زمان خودش قابل توجه بود نگاه میشد، اگر بعضی اندیشهها مثل "نیست انگاری" در آثار هدایت تبلیغ نمیشد و اگر رادیوی استعمارگر پیر سعی نمیکرد بعد از گذشت حدود 50 سال از مرگش او را دوباره احیاء کند، ما هرگز وارد این مقوله نمیشدیم، زیرا ارزش این کار را نداشت. وقت و زمانی که میتواند باعث تولید آثار خلاقه شود، حیف است صرف اینگونه کارها گردد.
صادق هدايت نويسنده مشهوری در ايران است و عمده شهرت آن نيز به خاطر كتاب «بوف كور» است. البته اين نويسنده در خارج از ايران نيز كاملا شناخته شده است و متاسفانه در برخی از اوقات ادبيات ايران را با اين نويسنده ميشناسند. با اين حال مناقشه بر سر اين نويسنده ايرانی زياد است؛ از شيفتگانی كه هيچ نقدی بر آثار اين نويسنده را بر نمیتابند و عدهای ديگر همانند «محمدرضا سرشار» معتقدند هدايت يك نويسنده كاملا معمولی و حتی ضعيف است...
صادق هدایت نقاط قوّتی دارد؛ اما نقاط ضعفی هم دارد. صادق هدایت که جزو نویسندگان بزرگ دنیا نیست. اگر شما صادق هدایت را با نویسندههای معروف دنیا مقایسه کنید، چه نویسندههای روسی، چه نویسندههای فرانسوی، چه نویسندههای انگلیسی؛ اینهایی که رمانهای معروف را خلق کردند و داستانهای بزرگ را نوشتند، در مقابل آنها بچهی کوچکی است! البته او در ایران جایگاهی دارد؛ اما در همان حد باید او را تفخیم کرد، و نه بیشتر.
صادق هدایت، پیش از خودکشی، داستانها و مکتوباتِ منتشر نشدهی خود را نابود کرد. این خود نشان از ناامیدی و پشیمانی صادق هدایت از گذشته است. حس عمیق ندامت، از آنچه بیهوده و حتی مُضرّ نوشت. به راستی اگر کسی بخواهد نارضایتی و تنفر از گذشته زشت خود را به "خود" و دیگران اعلام کند، راهی روشنتر و فریادی بلندتر و صریحتر از این وجود ندارد، که در کمال اختیار، آن چه "نوشت" را محو کند.