تصوف
از اتفاقات مهمی که در بهمن و اوج آن در اسفند 96 بهوقوع پیوست، قضیه اغتشاش و ایجاد ناامنی توسط دراویش نعمتاللهی بود که با قلدری و وحشیگری با نیروی اتظامی و بسیجیان درگیر شدند، که این آشوب در نهایت منجر به شهادت سه تن از پرسنل نیروی انتظامی و یک بسیجی بهنام محمد حسين حداديان شد.
یکی از انحرافات فرقهی صوفیه، تفسیر به رأی و برداشت آزاد آنان از آیات قران است. یکی از عوامل موثر در تفسیر به رأی قرآن کریم خواهشهای نفسانی است. صوفیان از تقدس و ارزش والای قرآن نزد مسلمانان، در راستای زیبا و به حق جلوه دادن خواهشهای نفسانی خود، سوء استفاده کرده و برای عرضه و پیشبرد هواهای پست خود، دست به تفسیر قرآن با رأی و نظر شخصی میزنند.
از اعتقادات انحرافی فرقهی صوفیه، قائل به خیر محض بودن عالم هستند که با این عقیده، تمام شرور عالم خصوصا ابلیس را که نهایت شر را داراست، بهنوعی خیر دانستهاند. در حالی که طبق فرمودهی خداوند در قرآن، ابلیس از مستکبرین و دشمنان آشکار حقتعالی شمرده شده است.
از عقاید انحرافی فرقهی صوفیه، دفاع از ابلیس است که یکی از این صوفیان، حسین بن منصور حلاج بود که ابلیس را فردی جوانمرد دانسته که به غیر خداوند، سجده نکرده است. در حالی که بنا بر فرموده قرآن، وی از مستکبرین و دشمنان آشکار خداوند، شمرده شد که از انجام دستور الهی سر باز زد.
در بین صوفیان افرادی بودند که در مقام دفاع از شیطان رانده شده از درگاه الهی برآمده و او را مدح کردند، یکی از این افراد صوفی، رابعه عدویه بوده که با توجیه محبت به خداوند، شیطان را دشمن ندانسته و از او دفاع کرده است.
از عقاید سلسله صوفیه گنابادیه، مهدویت نوعیه است. براساس این نظریه علاوه بر مهدویت خاصه حضرت ولیعصر (عجل الله فرجه) فرزند امام عسکری (علیه السلام)، مهدویت نوعیهای وجود دارد که به اقطاب سلسله اختصاص مییابد و از آن به مهدی ظلی یا تبعی یاد میشود.
یکی از انحرافات فرقه صوفیه، ترک مقدسات اسلام و انجام اعمال خلاف شرع است، که توجیهاتی مانند داشتن راهنما و پیر در این مسیر و امتحان مرید توسط مراد و شیخ داشتهاند که این مسئله چیزی جز استمرار رابطه مراد و مریدی و حفظ تشکیلات خود نیست، لذا مجبور شدند شیخ تراشیهای زیادی داشته باشند.
از ادعاهای صوفیان نسبت به سران و مشایخ خود، ارتباط آنان با ائمهی معصومین (علیهمالسلام) است که قضایا و حکایاتی ساختگی از این افراد در کتب مختلف ذکر شده تا اینچنین نزدیکی تصوف با تشیع را نشان دهند. در حالی که این ارتباط با اهلبیت (ع) طبق شواهد تاریخی دروغ و ساختگی است.
یکی از صفات ممدوح و پسندیده که در قرآن و روایات بدان تأکید شده، داشتن عزت و اقتدار است که صوفیان تقرب به خداوند را در ذلتپذیری و خوارشدن با انجام اعمال پست میدانند، که این مسئله جهالت و تسلیم محض مرید نسبت به اقطاب را میرساند که هر عمل خوار و ذلیلی را حاضر هستند انجام دهند.
نورعلی تابنده قطب فرقه سلطان علیشاهی که مدعی نیابت از امام زمان (عج) در دستگیری و بیعت، از طرف ایشان است، قرآن را با غلطهای زیاد و عدم تسلط میخواند. با این وجود مریدان این فرقه ایشان را انسان کامل میدانند و معتقدند که این نواقص امری طبیعی محسوب میشود که هیچ تاثیری بر روی عنوان ایشان به عنوان انسان کامل ندارد!!!
یکی از راههای صوفیه برای تایید فرقه خود و جذب افراد بیشتر، منتسب کردن عارفان و علمای مشهور است تا با صوفی خواندن آنان، به فرقه خود مشروعیت دهند. یکی از این علما امام خمینی (ره) است که صوفیان او را یکی از صوفیان میدانند، در حالی که حضرت امام بارها از دراویش بدگویی و آنان را مذمت کردند.
از مسائلی که در بین صوفیان وجود داشته و این فرقه را بیاعتبار میکند، مسئله التقاطی بودن آن است که بسیاری از محققین، منشأ و سرچشمهی تصوف را برگرفته از مکاتب، ادیان و مذاهب دیگری غیر از اسلام هم دانستهاند، که بعضی از صوفیان هم به این مسئله اعتراف کردهاند و این در در حالی است که صوفیان خود را از مسلمانان راستین دانسته و تصوف را برگرفته از اسلام میدانند.
در اینستاگرام بحثی را مطرح کردیم درباره انجام کارهای عجیب و غریب برخی از فرق صوفیه که در بدن خود سیخ و چاقو فرو میکنند و کارهای خارق العاده ای انجام میدهند و این اعمال را از انحرافاتی به شمار آوردیم که متصوفه آنها را از کرامات و حتی معجزه ایشان میدانند. درحالیکه این اعمال حتی با تعریف معجزه در اسلام نیز در تضاد است.
اکثر مریدان صوفی بدون کوچکترین تحقیق و تفحصی هر سخنی را از بزرگان و مشایخ خود میپذیرند. بهعنوان مثال بیشتر مریدان صوفی بسیاری از علمای بزرگ همچون شهید ثانی یا فیض کاشانی و شیخ بهایی را صوفی قلمداد میکنند، چون که مشایخ صوفیه این عالمان را صوفی خواندهاند. درحالیکه هر کدام از این عالمان در زمان خود یا صوفیگری را رد کردند یا در رد تصوف کتاب نوشتهاند.