بهائیت وشیخیه
هرچند در دوران دیکتاتوری پهلوی، بهائیان از نفوذ بسیاری در ارکان حکومت برخوردار بودند، اما در همان زمان هم فعالیتهای جاسوسی و کارشکانهی خود در ایران به پیش میبردند. اما به راستی، تصریح نهاد اطلاعاتی رژیمِ حامی بهائیت، به جاسوسی بهائیان برای صهیونیستها، حکایت از ماهیت پلید رهبران این فرقه و عمق رابطهی آنان با اسرائیل دارد.
یکی از عواملی که موجب شده تا فرقهی بهائیت از پایگاهی مردمی برخوردار نباشد، وابستگی آن به حکومتهای ظالم میباشد. از اینرو، روابط سرکردگان بهائیت با مقامات اسرائیل، گویای پیوند شوم میان این دو غدهی سرطانی است. اما به راستی، چگونه بهائیت خود را دینی الهی مینامد در حالی که از پشتیبانی رژیم غاصب و کودککش صهیونیستی بهره میبرد؟!
دیوید بن گوریون از مهمترین پایهگذاران رژیم جعلی اسرائیل محسوب میشود. وی از عوامل مستقیم قتلعام دیر یاسین، عملیاتهای تروریستی انفجار هتل ملک داوود و هتل سمیرامیس و ارتکاب جنایات علیه مصر و الجزایر میباشد. با این حال، سران تشکیلات بهائیت، از روابط خود با این شخص خونخوار، به عنوان افتخاری برای بهائیان یاد کردهاند.
در مقابل خوش خدمتی رهبران بهائیت از اسرائیل، این رژیم در کنار نسلکشی و آوارگی فلسطینیان، بهائیت را به رسمیت شناخته است. اما به راستی اگر بهائیت در اسرائیل به رسمیت شناخته شده است، پس چرا محدودیتهای شدیدی برای فعالیت و یا حتی حضور بهائیان در اسرائیل وجود دارد؟! با این حال، بهائیت را تنها میتوان تفکر صادراتی اسرائیل دانست.
از جمله نشانههای همکاری بهائیت با رژیم کودککش صهیونیستی، اعتماد همهجانبهی سران این رژیم به جاسوسان بهائی خود میباشد. همچنان که بهائیان در گزارش سفر خود به اسرائیل، از اعتماد کامل این رژیم به بهائیان، در مقایسه با سایر شهروندان اشاره نمودهاند. اما به راستی اعتماد رژیم کودککش صهیونسیتی به تشکیلات بهائیت از کجا نشأت میگیرد؟!
شوقی افندی در پیام نوروزی خود در سال 1330 ش، با ابراز خرسندی از تأسیس اسرائیل، تشکیل رژیم غاصب و جنایتکار اسرائیل را مطابق با وعدهی الهی معرفی نموده است. اما به راستی چه عاملی موجب آزادی و رسمیت یافتن بهائیت در اسرائیل شد، در حالی که فلسطینیان، به بدترین شکل ممکن به قتل رسیده و از زادگاه خود آواره میشدند؟!
رهبران فرقهی بهائیت، صراحتاً بقای حیات خود را وابسته به اسرائیل دانستهاند. از اینرو روحیه ماکسول (همسر شوقی افندی)، بهائیت و اسرائیل به حلقههای زنجیر به هم پیوسته تشبیه کرده است. اما به راستی چگونه میتوان بهائیت را دینی الهی برشمرد و در عین حال، بقای آن را به پیوند با رژیم غاصب و کودککش اسرائیل مشروط کرد؟!
در حالی که بهائیان درصدد انکار روابط خود با اسرائیل هستند و تلاقی این دو غدّهی سرطانی در فلسطین را اتفاقی میدانند، لازم است بدانیم که حتی پیش از تأسیس اسرائیل، روابط نزدیکی میان بهائیت و صهیونیستها برقرار بوده است. همچنان که نامهی شوقی افندی به سازمان ملل و ابراز خرسندی او از تشکیل دولت صهیونیستی، گویای این واقعیت است.
اندکی پس از استقرار کمپانی ساسون در بمبئی و بوشهر و پیش از پیدایش بابیت، در سال 1839 میلادی، جمعی از یهودیان ساکن ایران بدون هیچگونه فشاری به صورت دستهجمعی مسلمان شدند. عمدهی این افراد بعدها به هستههای مرکزی و حامیان جریان بابیت و بهائیت مبدل گشتند. لذا میتوان گفت که شکلگیری بابیت و بهائیت، با دخالت مستقیم یهود بوده است.
استعمار انگلستان برای پیشبرد اهداف سلطهطلبانهی خود در قارهی آفریقا، به حمایت از ترویج بهائیت در این قاره روی آورد؛ تا در صورت عدم پیوند مردم با مسیحیت، لاقل با گرایش به بهائیت، از آیین آزادی بخش اسلام فاصله گیرند. از اینرو با شروع فعالیتهای تبلیغی، پس از مدتی خبر موفقیت طرحهای بهائیت در این قاره اعلام شد.
به عقیدهی پیشوایان بهائیت، با توجه به اقتضائات هر عصر، دین باید مطابق با مقتضای زمانه باشد. اما این ادعا در حالی مطرح میشود که پیشوایان بهائیت، به این اعتقاد در مورد مسلک خود پایبند نیستند. همچنان که پیامبرخواندهی بهائی در ادعایی مخالف با مبانی این فرقه، خود را آخرین پیامبر معرفی و مدعیان بعدی را دروغگو خطاب کرده است.
در بحبوحهی جنگ جهانی اول، هنگامی که ارتش انگلیس وارد حیفا شد، عبدالبهاء (که تا پیشتر، انبارهای غلّات خود را از ارتش عثمانی مخفی کرده بود) تأمین آذوقهی ارتش متجاوز انگلیس را بر عهده گرفت. اما مگر پیشوایان بهائی، اولین بشارت خود را محو جنگ معرفی نکرده بودند، پس چرا برای ادامهی جنگ و اشغالگری با ارتش انگلیس همکاری کردند؟!
مبلّغان بهائی مدعیاند که عبدالبهاء، خیانت به وطن را گناهی نابخشودنی دانسته است. اما اگر چنین است، پس عبدالبهاء با جاسوسی خود برای انگلیس و خیانت به عثمانی، مرتکب این گناه نابخشودنی شده است. چرا که او پس از تبعید از ایران، تابعیت عثمانی پیدا کرد و لقب افندی را برای خود برگزید و در ظاهر، در حق این حکومت دعاگویی میکرد.
شوقی افندی مدعیست که حاکم عثمانی در نظر داشت تا در صورت دستیابی، عبدالبهاء را به جرم حمایت و تأمین آذوقهی شهروندانش مجازات کند و به همین دلیل انگلیس از او حمایت کرده است. اما به راستی کدام عقل سلیمی میپذیرد، حمایت استعمارپیری که دستش به خون میلیونها انسان آلوده است، بخاطر کمک به مردم از عبدالبهاء حمایت نموده؟!