کرامت تراشی صوفیه
صوفیه قدیم دو کارکرد برای کرامت در نظر داشتند. اولین آنها اثبات مقام ولی بود و دومین کارکرد جلب اعتماد سالک برای قدم نهادن در وادی سلوک تحت ولایت ولی صاحب کرامت. ایشان در حالی این کارکردها را برای ولی در نظر داشتند که غافل از منشا رحمانی یا شیطانی کرامت بودند.
برخی از صوفیه با اعتقاد به اینکه انبیاء با استفاده از قدرت معجزه مردم را به راه راست هدایت میکردند، برای مشایخ خود دست به کرامتسازی زدند تا انتظار هدایتی که از مشایخ خود دارند را با قدرت معجزات انبیاء برابر جلوه دهند و از این راه مریدان را به سوی خود جذب کنند.
کرامت که در سالهای آغازین تصوف بدان توجهی نمیشد، با انحراف صوفیه از مبانی اولیه خود به موضوعی محوری و اساسی بدل گشت تا جایی که با بررسی تاریخی متون صوفیه میتوان تغییرات موضوع کرامت و کرامت سازی را به عیان مشاهده کرد.
از جمله مواردی که در کتب صوفیه بهطور ملموس قابل مشاهده است ادعای برتری صوفیان نسبت به دیگر انسانها است. ادعایی که شباهت زیادی به ادعای یهودیان دارد. زیرا هم صوفیان و هم یهودیان مدعی این مطلب هستند که آنها تنها اولیاء الهی هستند و بر تمام انسانها برتری دارند و منتخبین خداوند متعال هستند.
صوفیان از هر مسئلهای برای خود داستانی مافوق تصورات انسانی تراشیدهاند و نام آن را کرامت گذاشتهاند کما اینکه در کتاب نفحات الانس به کرامات گربهای اشاره کردهاند که خود صوفیان خانقاه از آن کرامات بیبهره بودهاند.