پاسخ به شبهات
فاضل مازندرانی، در راستای انکار دلالت آیهی 40 سورهی احزاب بر خاتمیت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)، با استناد به کشکول شیخ بهائی و مصباح کفعمی و مجمع البحرین، لفظ "خاتم" را به معنای زینت گرفته است. اما با مراجعه به این کتب درمییابیم که حتی نویسندگان این کتب نیز، ترکیب خاتم النبیین را به معنای پایان بخش پیامبران دانستهاند.
یکی از آیات قرآنی که مبلّغان بهائی، به عنوان مهمترین دلیل حقانیت پیشوایان خود به آن استناد میکنند، آیهی 5 سورهی مبارکهی سجده است. این در حالیست که اولاً: نویسندگان بهائی کلمات کلیدی این آیه را به نفع خود و به اشتباه معنی کردهاند. ثانیاً: این آیه مربوط به امور خلقت و آفرینش جهان و نه مربوط به تشریع ادیان است.
نویسندگان بهائی، با توجه به تصریح آیهی 40 سورهی احزاب بر ختم نبوت به وسیلهی حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله)، ضمن اذعان به ختم نبوت، مدعی میشوند که مقام رسالت همچنان ادامه دارد. این ادعا در حالیست که با توجه به برقراری نسبت عموم و خصوص مطلق میان نبی و رسول، درمییابیم که وقتی نبوت خاتمه یافت، رسالت هم بالتبع خاتمه خواهد یافت.
مبلّغان بهائی با استناد به این آیه مدعی میشوند که ختم سلسلهی پیامبران به وسیلهی حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) اتفاق نیفتاده است؛ چرا که "یلقی" صیغهی مضارع و نشانگر ادامهی رسالت است. این ادعا در حالیست که اساساً آیهی شریفه، در مقام بیان مالکیت علی الإطلاق خداوند در روز قیامت بوده و فعل "یُلْقِی" نیز دلالت بر زمان ندارد.
نویسندگان بهائی مدعی میشوند که در منابع اسلامی، نصّی دربارهی خاتمیت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) وجود ندارد. این در حالیست که آیات و روایات بسیاری بر خاتمیت پیامبر اسلام تصریح دارند. حتی اگر بر خلاف ظهورات آیات و روایات، تقید آنها را نسبت به انبیای کاذب بپذیریم، از کجا معلوم که بهائیت نیز از ادیان کاذب محسوب نمیشود؟!
مبلّغان بهائی با استناد به آیهی 25 سورهی نور و ضمیمهی آیهی "اکمال دین" به آن، در تلاشند تا خاتمیت پیامبر اسلام را انکار نموده و قرآن را مبشّر خود جلوه دهند. اما در پاسخ به آنان میگوییم: آیهی مورد استناد آنان، مربوط به قیامت است. همچنین واژهی "دین" در آیهی 25 سورهی نور، به معنای جزا و پاداش و نه دین تشریعی است.
خمس مسالهای مشترک میان مسلمانان جهان اسلام است و در آن شکی نیست. اما آنچه مورد اختلاف است، مصادیق خمس است. وهابیت ضمن اشاره به اینکه تنها بحث خمس تنها یکبار در قرآن آمده است، آن را منحصر در غنائم جنگی میدانند که این مخالف با روایات است.
مبلّغان بهائی با تأویل برخی روایات مهدویت، تلاش دارند تا سندی برای اثبات قائمیت علیمحمدباب بیابند. لذا روایاتی که ظهور حضرت عیسی (علیه السلام) را به همراه حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی میکند، بر حسینعلی نوری تطبیق میدهند. این در حالیست که هیچکدام از مضامین روایت بر حسینعلی نوری و علیمحمدباب قابل تطبیق نیست.
مبلّغ بهائی در کانال خود مدعی شد، هیچ آیهای در قرآن وجود ندارد که به زنان بگوید موی سرهایتان را بپوشانید. در پاسخ به این شبهه میبایست گفت حتی اگر تمام آیات قرآنی که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به موضوع لزوم حفظ حجاب اشاره دارند را نادیده بگیریم؛ سیرهی معصومین (علیهمالسلام) خود گواه محکمی بر لزوم حفظ آنست.
شبههای که مخالفین ومعاندین بر مذهب تشیع وارد میکنند: میگویند درکتب روایی شیعه تناقض و اختلاف فاحش به وفور یافت میشود و برای تایید حرفشان نقل قولی هم از عالم بزرگ شیعه میآورند، مانند کلام شیخ طوسی در مقدمهی کتابش به نام « تهذیب الاحکام » در حالی که معاندین با تقطیع مطلب قضیه را به نفع خود وارونه جلوه داده اند چون در مقدمه کتاب، شیخ طوسی علت نقل وشبهه شدن تعارض احادیث وحل مشکل را کاملا توضیح میدهد.
عبدالله علی القصیمی اصالتاً یمنی الاصل است و افکار خشک و خشن وهابی گری او باعث گردیده بود که از او به سلفی تندرو تعبیر کنند. اما با هجرت به کشور مصر و رفتن به دانشگاه الازهر مصر افکار و عقائدش تغییر کند و بعد از آن زمان بود که تا پایان عمرش شروع به مبارزه با عقائد پوچ و باطل وهابیت بپردازد و از این زمان بود که فرقه وهابیت او را کافر و ملحد و مرتد معرفی کرد