عبدالبهاء
ساناز خسروی از مبلّغهای تشکیلات بهائیت مدعی میشه عبدالبهاء، رساله خودش رو با تکیه بر خِرد و دانش شروع کرده!
اما واقعاً علم و عقل، چه جایگاهی در بهائیت داره؟ ...
تشکیلات بهائیت مدعیست که بر اساس آیین بهائی، بهائیان صرفاً موظف هستند پیام مسلک خود را برسانند و حق ندارند دیگران را به دین و مسلک خود وارد کنند. این درحالیست که علاوه بر یکی بودن تبلیغ بر هر دو معنا یا مقدمه بودن یکی بر دیگری، تشکیلات بهائیت تمام تلاش خود را بر تبلیغ حداکثری برای تغییر عقیده مردم گماشته است.
عبدالبهاء بدون اشاره به آسیبهای مخرب جنگ جهانی اول (خصوصاً برای ایرانیهایی که بیشترین آسیب را دیدند)، ابراز خشنودی کرد که این جنگ، باعث قطعی ارتباطش با بهائیان و موجب راحتی او شده است؛ بیان این موضع توسط عبدالبهاء، به خوبی نشان میدهد که جان افراد و ارتباط با بهائیان، چقدر برای رهبران بهائیت بیارزش است.
رهبر بهائیان مدعی شده است پیروانش مثل اسفندیار روئینتن، محکم و استوار بر عقیده هستند. این در حالی است که با بررسی سوابق و تاریخ فرقه بهائیت، درمییابیم که عامل آسیب ندیدن بهائیان در طول این ادوار، نه شجاعت و سرسختی، بلکه زیرکی و آفتابپرست بودن بهائیانِ واقعی است که از رهبران خود به ارث بردهاند.
حسینعلی بهاء در طول عمر خود مدعی مقامات متعددی شد. تنها سه سال بعد مرگ سید علی محمد شیرازی اولین ادعای خود، یعنی ادعای من یظهره اللهی را آشکار کرد. این ادعا سبب به وجود آمدن ولولهاي در ميان بابيان شد. نخستين كسي كه به شدت بر او تاخت و ادعايش را باطل شمرد ميرزا يحيي ازل، برادرش بود كه نزد بهائيان «أول من أعرض عن الله» ناميده شد.
فرقهای که در باورش کمترین ارزشی برای غیربهائیان قائل نیست و آنان را همچون سنگریزه، پست میداند و در عین حال، محبّت و خوشرویی کاذب یکی از شیوههای فریبندهی تبلیغیاش به حساب میآید، چگونه میتواند در مذمت ریاکاری سخن بگوید؟! آن هم کسی همچون عبدالبهاء که تا آخر عمر دست از ریاکاری و مسلمان جا زدن خود نکشید؟!
با توجه به اظهارات جناب صبحی، شوقی افندی (اولین و آخرین ولیامر بهائیت) نمیتوانست جانشین موعود عبدالبهاء باشد؛ چرا که صرفنظر از فساد شوقی، جانشینی او بر خلاف خواست بهاء و حتی عبدالبهاء بود. از طرفی جانشینی او نشانی قطعی بر غیرالهی بودن اساس فرقهی بهائیت بود.
حبیب مؤید یکی از مبلّغین مشهور بهائیت، در نقل خاطرهای، از برخورد خشونتآمیز عبدالبهاء با مخاطبینش مینویسد. این در حالیست که عبدالبهاء پیشتر، استراتژی ظلمپذیری را برای بهائیان برگزیده بود. با این حال، این میزان از فاصله میان شعار تا عمل از سوی پیشوایی به ظاهر الهی، چه مفهومی جز عوامفریبی و تبلیغات تو خالی دارد؟!
سر رونالد استورز، از جملهی نظامیان و سیاستمداران برجستهی انگلیسی بود و از بازیگران مهم سیاست انگلستان، در خاورمیانهی عربی به شمار میآمد. وی در خاطراتش از همراهی و حمایت خود از عبدالبهاء سخن گفته است. اما به راستی حمایت و همراهی مأمور سرشناس استعمارپیر از عبدالبهاء، با چه هدفی صورت گرفته است؟!ً
پس از تعطیلی مدرسهی وحدت کاشان و ناکام ماندن تلاش بهائیت برای بازگشایی مجدد آن، عبدالبهاء به صورت مستقیم با سفیر انگلیس در ایران، وارد مکاتبه گشت و با لحنی تملق آمیز، خواستار بازگشایی مجدد این مدرسه شد. این در حالیست که با در نظر داشتن دولت فعالیتهای استعماری انگلیس، اقدام پیشوای بهائیت در واقع یک رویکرد ضدملّی به شمار میآید.
عبدالبهاء با توجیه عدالت برخی سلاطین، به قدری جناح سیاسی خود را تغییر داده که واژهی عدالت، دستمایهی توجیه این چرخشهای او گشته است. همچنان که عبدالبهاء پیش از اشغال فلسطین، حاکمان عثمانی را عادل خوانده و پس از اشغال آن به دست انگلیس، منطق او نیز تغییر و از شکست عثمانی ابراز خوشحالی نموده و دشمن این حکومت را عادل دانسته است.