خشونت در بهائیت
عبدالبهاء در حالی اسلام را دین شمشیر و خشونت معرفی کرده که اساساً جهاد در اسلام به منظور دفاع و رفع فتنه تشریع شده است. بعلاوه بهائیتی که علیه اسلام سیاه نمایی و تبلیغ صلح دروغین خود را می کند گویا فراموش کرده که با تفکر و عملکرد خشن خود، روی هر جانی را سفید کرده است!
بهائیان مدعیاند پیامبرخواندهی بهائیت، پیروانش را حتی از بحث و مشاجره با دیگران نهی کرده بود. پیشوایان این فرقه به تسلیم بودن محض در برابر ظالمین و ستمگران امر کردهاند. اما جالب است بدانیم که پیشوایان بهائی در عین حال، به داشتن نوکران و محافظانی قمه به دست و یاغی نیز افتخار میکردند.
پیشوایان بهائیت آموزهی ترک تعصبات را یکی از تعالیم بدیع خود برمیشمارند. اما جالب است بدانیم بر خلاف این آموزهی خود، متعصبانه از مسلک خشونتطلب علیمحمد شیرازی دفاع میکنند و در عین حال مسلک خود را صلحطلب میدانند. اما به راستی چگونه میتوان صلحطلب بود و متعصبانه از احکام خشونتطلبی دیگران دفاع کرد؟!
بهائیان مدعیاند که پیشوایان ما، نه تنها به برابری انسانها فرمان داده که حتی بهائیان را به فدا کردن جان و مال خود برای دیگران امر کردهاند. اما بر خلاف شعارهای فریبندهای که عبدالبهاء به پدرش نسبت داده، جناب بهاء نه تنها گذاردن نام انسان را بر مخالفینش صحیح ندانسته، بلکه پیروانش را به خشونت علیه غیربهائیان ترغیب کرده است.
یک پژوهشگر نقد فرقهی بهائیت در گفتوگو با مبلّغی بهائی، به بررسی نحوهی برخورد پیشوایان بهائی با مخالفین، در گفتار و عمل، پرداختند. اما هرچند مبلّغ بهائی در این گفتوگو برای اعطای چهرهی رحمانی به آیین بهائیت تلاش میکرد، اما در ادامه با ارائهی اسناد خلاف ادعایش، مجبور به ترک مناظره و زیرپا گذاشتن اصل تحری حقیقت در بهائیت شد!
بر اساس کتاب اقدس حسینعلی نوری، بهائیان از هرگونه جدال، نزاع و کتک زدن منع شدهاند. این در حالیست که دومین پیشوای بهائیت عبدالبهاء، بر خلاف حکم پدر، دست به کتک و سیلی خوبی داشته؛ به طوری که به اعتراف یکی از نزدیکان و معتمدین عبدالبهاء، به نام خلیل شهیدی، سیلی زدنهای او به مخالفینش از حد شمارش خارج است.
عبدالحسین آیتی، در نقل حکایتی، موضع پیامبرخواندهی بهائیت را در تأیید اعمال خشونتآمیز و گفتار کفرآمیز پیروان خود، ذکر کرده است. اما به راستی چگونه میتوان بهائیت را مسلک صلحطلب دانست، در حالی که پیامبرخواندهی آن اغنام خود را بر ترور ترغیب نموده است؟! همچنین چگونه این مدعی پیامبری ادعای غلوآمیز پیروان خود را تأیید کرده است؟!
سایت خانه اسناد بهائی ستیزی در ایران، از قتل دکتر برجیس به عنوان سندی بر مظلومیت و ستمدیدگی بهائیان در ایران یاد کرد. اما در حقیقت تشکیلات بهائیت با انکار جنایات پیروان خود و ذکر ناقص حوادث تاریخی، سعی دارد تا در کنار سرپوش گذاردن بر خیانتهای بیشمارش، سندی بر مظلومیتش دست و پا کند تا حس ترحم مردم را نسبت به خود برانگیزد.
بیت العدل در نامهای از رهبران دینی جهان دعوت کرد تا به بررسی و بازنگری موضوعات و مسائلی که در کانون فعالیتهای بین ادیان است بپردازند. لذا در خصوص نامهی بهائیت که بیشتر جنبهی تبلیغاتی داشته، میبایست پرسید که چگونه تشکیلاتی که پیروانش را به خشونت ترغیب کرده، میتواند خود را عامل مبارزه با تعصب دینی معرفی کند؟!
نویسندگان بهائی در بیان تفاوت اسلام و بهائیت مدعی شدند که تبلیغ اسلام به وسیلهی زور و پیشبرد بهائیت، تنها با منطق صورت گرفته است. این در حالیست که اولا: اخلاق، حقانیت و صداقت پیامبر بود که باعث گسترش اسلام شد. ثانیاً: چگونه پیشبرد بهائیت را به وسیلهی منطق میتوان دانست، در حالی که نطفهی این فرقه، با خشونت بسته شده است.
عبدالبهاء، در تشریح آموزهی اُلفت و محبت این فرقه، مدعی میشود که تمام حجتهای الهی، به جهت محبت و اُلفت آمده و جميع كتب آسمانی، به همین جهت نازل گشتهاند. این در حالیست که با بررسی اعمال خشونتآمیز پیامبرخواندهی بهائیان درمییابیم که یا وی از حجتهای الهی به شمار نمیآید و یا انتساب ابداع آموزهی اُلفت و محبت به او صحیح نمیباشد.
سرکردگان فرقهی بهائیت، تلاشهای بسیاری برای کمرنگ نمودن قیام عاشورا انجام دادهاند. در این راستا جناب اشراق خاوری، اقدام به معادلسازی قیام عاشورا در بابیت کرده است. جناب خاوری ضمن یزیدی خواندن مردم ایران، جنایات بابیان شورشی، در قتلعام و غارت مردم بیگناه اطراف قلعهی شیخ طبرسی را نادیده میگیرد!
مبلّغان بهائی در تلاشند تا ظلمهای (ادعایی) وارده به بهائیان را به مظلومیت امام حسین (علیه السلام) تشبیه نمایند. این در حالیست که پیامبرخواندهی بهائیت که بهائیان وی را رجعت حسینی معرفی مینمودند، به قدری جنایت نمود که برخی بابیان به طعنه میخواندند: «اگر حسینعلی (بهاء) مظهر حسین ابن علی است/ هزار رحمت بر روان پاک یزید».
مبلّغان بهائی در توضیح اصل صلح در این فرقه، مدعی شدند که هيچ بنايی با جنگ پایدار نمانده و برای تحقق صلح، نمیتوان جنگ به راه انداخت. این ادعا در حالیست که عملکرد پیامبرخواندهی بهائیان در عراق، حکایت از کشتار و سرکوب مخالفین دارد. حال اگر نمیتوان برای صلح جنگ به راه انداخت، پس جنایات پیامبرخواندهی شما، چگونه قابل توجیه است؟!