تعدیل معیشت در بهائیت
پیشوایان بهائی یکی از راهکارهای خود برای آموزهی ابداعی تعدیل معیشت در بهائیت را دریافت مالیات از افراد جامعه تعیین نمودهاند. این در حالیست که اولاً دریافت مالیات یک شیوهی مرسوم قبل از بهائیت بوده ثانیاً: این حکم مشابه خمس و زکات در اسلام میباشد و لذا ادعای ابداع اصلی جدید از سوی پیشوایان بهائی، کاملاً بیمعنا است.
پیشوایان بهائی تعدیل معیشت را یکی از آموزههای بدیع خود معرفی کردهاند. این در حالیست که بر خلاف این شعار، خانهی مسکونی که عمده دارایی متوفی به شمار میآید را مخصوص فرزند بزرگ پسری کردهاند. اما به راستی، بهائیتی که حتی توان ایجاد تعدیل معیشت در نظام خانوادگی خود را ندارد، چگونه میتواند ادعای تعدیل معیشت در سطح جهانی داشته باشد؟!
پیشوایان بهائیت، یکی از تعالیم ابداعی خود را لزوم تعدیل معیشت معرفی نمودند. این در حالیست که دین مبین اسلام بسیار پیش از بهائیت، این موضوع را متذکر شده و راهکارهایی نیز برای تحقق آن ارائه داده است. از طرفی بهائیت، با تجویز رباخواری و اعلان جنگ با خدای تعالی، گام مهمی در جهت خلاف تحقق این هدف برداشته است!
بهائیت یکی از آموزههای خود را لزوم تعدیل معیشت در جامعه برمیشمارد. این در حالیست که علیمحمد شیرازی در حکمی مخالف این شعار، حکم به مصادرهی تمام اموال مخالفین خود داده است. اما انتساب آموزهی تعدیل معیشت به پیامبرخواندهی بهائی، با اینکه او ادعای نسخ بیان را از جانب خود رد کرده و خویش را شیفتهی آن دانسته، چگونه قابل جمع است؟!
عبدالبهاء، صنف دهقانان را به دلیل در کثرت بودن، اولین قشر برای اجرای آموزهی تعدیل معیشت خود انتخاب کردند. اما به راستی اگر این آموزهی جدیدی است که باید پرسید که کدام طرح آزمایشی را ابتدا، در سطحی وسیع امتحان میکنند؟! از طرفی اگر این حکم کپیبرداری از زکات اسلامی است، پس ادعای ابداع آن چه توجیهی خواهد داشت؟!
نمایندهی جامعهی جهانی بهائی، در افتتاحیه پنجاه و ششمین کمیسیون توسعه اجتماعی سازمان ملل متحد مدعی شد که برای محقق شدن تعدیل معیشت در دنیا، میبایست از خودبینی و توزیع ناعادلانهی ثروت جلوگیری شود. این در حالیست که رهبران و سرکردگان تشکیلات بهائیت، با اقدامات فکری و عملی خود، تنها به زیاد شدن فاصلهی طبقاتی کمک کردهاند.
عبدالبهاء ضمن حکایتی مدعی میشود که بهترین زاد و توشه برای آخرت، فقر و عجز و ضعف است. این در حالیست که اگر حقیقتاً فقر سبب رستگاری است، پس کاخ نشینی مدعی پیامبری بهائیت و شخص عبدالبهاء در شهر عکّا، چه توجیهی دارد؟! و به راستی اگر راه رستگاری از فقر میگذرد، پس ادعای ابداع تعلیم تعدیل معیشت در بهائیت چه معنا دارد؟!