تاویل نصوص در بهائیت
پیشوایان بهائی در عمل، بارها شعار تساوی زن و مرد خود را نقض کردهاند. از اینرو مبلّغان بهائی در تأویلی بدون دلیل، منظور پیشوایان خود را مواسات و نه مساوات معرفی میکنند. این در حالیست که پیشوایان بهائی مواسات را تنها در امور مالی به کار برده و با محروم نمودن غیربهائیان از ارث و اموال بهائیان، به این گفتار خود هم پایبند نبودهاند.
مبلّغان بهائی تحریف حکم جواز دو همسری در بهائیت توسط عبدالبهاء را تبیین تدریجی احکام توسط او میدانند. این در حالیست که این اقدام عبدالبهاء، تشریع حکمی جدید و نه تبیین بوده است. همچنین بر اساس نصوص بهائی، عبدالبهاء حق تشریع و تغییر احکام در بهائیت را نداشته است. لذا این عمل بدون مجوزش، شأنیتش را به عنوان پیشوایی الهی زیر سؤال میبرد!
پیامبرخواندهی بهائی بر خلاف تفسیری که از قیامت ارائه داده و آن را به ظهور پیامبران تعبیر کرده، به مخالفین خود وعدهی آتش جهنم داده است. لذا در حالی که پیامبرخواندهی بهائی تأویل گفتار خود را نهی کرده، چه توجیهی برای این تناقض وجود دارد؟! از طرفی چگونه ادعای زدودن تعصبات دینی با لایق آتش دانستن مخالفین خود قابل جمع است؟!
مبلّغ بهائی در پاسخ به این سؤال که چرا پیامبرخواندهی بهائیت درحکمی خلاف علم، مدعی شده که معدن مس اگر مرطوب بماند به طلا تبدیل میشود؛ به انکار اعتقاد قلبی بهاء به این مسئله پرداخت. این در حالیست که این مسئلهی خلاف علم جناب بهاء، جزء باور قلبی او بوده و شوقی افندی منظور بهاء از تبدیل مِس به طلا را همان تبدیل ظاهری دانسته است.
پیامبرخواندهی بهائیت در راستای انکار معاد موعود اسلامی، مقصود از بهشت مذکور در نصوص اسلامی را، تنها تحصیل رضای پروردگار، معرفی نموده است. این در حالیست که با در نظر داشتن منع پیامبرخواندهی بهائیت از تأویل نصوص الهی؛ آیات بسیاری به مسئلهی بهشت موعود پرداخته و ویژگیهای آن را با تفصیل بسیار ذکر کرده است.
پیشوایان فرقهی بهائیت، در راستای ترویج اباحهگری و تکلیف گریزی، به انکار جهنم موعود و مورد تأکید قرآن کریم پرداختهاند. اما این ادعای پیشوایان بهائیت در حالیست که خدای تعالی، مقصود از جهنم و دوزخ را به روشنی بیان فرموده و پیشوایان بهائیت نیز بارها در آثار خود، بر ممنوعیت تأویل نصوص الهی تأکید کردهاند.
مبلّغان تشکیلات بهائیت در کانال خود مدعی شدند، با توجه به روشنی آیات قرآن، تفسیرهای علما از آن بیهوده و باطل است. این در حالیست که وجود مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ و آیات محکم و متشابه، نیاز به معلّم و مفسر برای فهم آیات الهی را ضروری میسازد و از طرفی بهائیان به این گفتهی خود پایبند نبوده و آیات قرآن را به نفع خود تأویل میکنند.
پیامبر اکرم و معصومین (علیهم السلام) بارها بر امتداد دین مبین اسلام تا روز قیامت تأکید فرمودهاند. از اینرو پیشوایان دینساز بهائیت، برای توجیه ادعای پیامبری خود، به تأویل و تحریف قیامت موعود و تمامی نشانههای آن پرداختهاند. اما با توجه به غیرالهی بودن ریشهی بهائیت، این تأویلها از اختلافات و تناقضات فاحشی برخوردار است.
رهبران بهائی، نفخ صور در منابع اسلامی را به ظهور پیامبرخواندهی بابیت و بهائیت تفسیر نمودهاند. اما از نظر قرآن کریم، با نفخهی صور اول تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند میمیرند و در مرحلهی دوم، همگی از قبرها برخواسته و به انتظار سرنوشت خود خواهند ماند. این در حالیست که پیشوایان بهائی، هرگونه تأویل نصوص الهی را ممنوع اعلام کردهاند.
پیشوایان فرقهی بهائیت، تلاش نموده تا آیات مربوط به قیامت و معاد جسمانی را متشابه جلوه داده تا حقیقت معاد را از معنایی که در قرآن ذکر شده، به معنای دلخواه خود تغییر دهند. اما به راستی چگونه میتوان تمام آیات مربوط به قیامت را متشابه و رمزگونه دانست، با آنکه اکثر این آیات صریح و روشن بوده و نیازی به تأویل ندارند؟!
پیشوایان بهائیت، آیات بیشمار معاد موعود اسلام را به معنایی خلاف ظاهر و واقع تأویل کردهاند. این در حالیست که اگر قرار باشد هر سخنی بر معنای خلاف ظاهر حمل شود، دیگر برقراری ارتباط کلامیِ مطمئن، محال شده و هر سخنی را میتوان به معنای خلاف ظاهر آن تأویل کرد. لذاست که پیشوایان بهائی حکم به ممنوعیت تأویل نوشتهجاتشان دادهاند.
پیشوایان بهائیت، بر خلاف اعتقاد ادیان الهی به مسئلهی قیامت و رستاخیز، به تأویل و انکار ماهیت این حقیقت بزرگ و مسلّم اقدام کرده و آن را توهم پیروان ادیان دانستهاند. این در حالیست که هیچگاه در بهائیت، برهان عقلی غیرقابل خدشهای بر این ادعا اقامه نشده است. حال آنکه خدای تعالی در موارد متعددی، ضرورت معاد را بدیهی شمرده است.
بهائیان مدعیاند آیهی 129 سورهی نساء که عدالت میان همسران را غیرممکن دانسته در واقع به عنوان شرط محال آیهی 3 این سوره است که حکم به جواز چندهمسری داده است. این در حالیست که عدالت مذکور در آیهی 3 این سوره که شرط جواز چند همسری است، عدالت در برخورد است؛ حال آنکه عدالت در آیهی 129 به معنای مودت قلبی است، که شرط این جواز نیست.
یکی از آیات قرآنی که مبلّغان بهائی، به عنوان مهمترین دلیل حقانیت پیشوایان خود به آن استناد میکنند، آیهی 5 سورهی مبارکهی سجده است. این در حالیست که اولاً: نویسندگان بهائی کلمات کلیدی این آیه را به نفع خود و به اشتباه معنی کردهاند. ثانیاً: این آیه مربوط به امور خلقت و آفرینش جهان و نه مربوط به تشریع ادیان است.