کشف و شهود شیطانی صوفیان
صوفیان بر این باورند که این مسلک و طریقه بهترین راه برای رسیدن به حق است و انسانها پس از تفکر و مشاهده و سیر و سلوک و تجربه به آرمان و هدف و نیت خویش می رسند. درباره ی پیدایش این تفکر و این مسلک که صوفی نامیده می شود؛ نظرات مختلفی ارائه شده است. بعضی بر این باورند كه این فرقه از نیمه ی اول قرن دوم هجری در میان جامعه ی اسلامی پدید آمد؛ ولی قول صحیح این است كه پیدایش صوفیه از اواخر قرن اول هجری و توسط شخصی به نام حسن بصری صورت گرفته و بنیان گذاشته شده است.[1]
تصوف در ابتدای شکل گیری عبارت بود از زهدی خشک و خشن كه عبادات سخت و طاقت فرسا را ترویج می کرد و در مقابل، كناره گیری و عزلت گزینی از جامعه را نیز باخود همراه داشت[2] تا آنجا که کارهای روزمره و مورد نیاز هم تعطیل می شد. خاندان پاک و مطهر نبوی و ائمه هدی علیهم السلام اولین کسانی بودند که از همان آغاز فعالیت ایشان، با همین نوع از تصوف نیز به دلیل منافات داشتن اعمالشان با روح اسلام ناب و آموزه های اسلامی به مخالفت و اعتراض برخاسته و آشکارا این جریان و بزرگان آن را مورد نقد و انکار قرار دادند. [3]
اما طولی نکشید که تصوف رفته رفته مانند همه ی فِرق انحرافی، از این زهد و حالات اولیه فاصله گرفته و به خاطر پیوند خوردن با فرهنگ، عقائد و آداب سایر نحله ها [4]، از انحرافات، كژروی ها و آداب بدعت گونه و غیر دینی لبریز گشت، كه اعتراض علما و عرفای حقیقی را برانگیخت و همین امر موجب شد تا ایشان از جامعه ی اسلامی ترد و منزوی شوند. هر چند در این میان، عارفانی حقیقی نیز توسط برخی افراد مُغرض و متعصب، متهم به تصوف شده و مورد بی مهری قرار گرفتند.[5]
صوفیان به مرور زمان عقایدی را برای خود ساختند که ایشان را از سایر اجتماع مسلمین متمایز می کرد. از جمله ی آن عقاید کشف و شهود شیطانی است. بر اهل فن پوشیده نیست كه كشف و شهود و اشراق بر دو نوع است، گاهی چون رؤیاهای صادقه، شهود خدایی و قابل اعتمادند. اما در بسیاری از مواقع به دلیل عواملی، شهودی دروغ و شیطانی محقق می شود. همین دلیل کافی است تا نتوان بر مكاشفات منقول از صوفیان، صحه گذاشت. بنا به فرمایش و سیره ی همه ی عرفای حقیقی، برای تشخیص مشاهدات شیطانی از کشف و شهود ربانی باید به سراغ کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه وآله، که همان مسیر اهل بیت علیهم السلام است، رفت. پس با این بیان روشن شد که توصیه ها و راه کارهای مرشد و قطب تحت هیچ عنوان حجیتی نداشته، الا اینكه مستند به قرآن و سنت باشد. یعنی اقطاب باید قدرت اجتهاد و استنباط از متون دینی را داشته باشند و خود از علمای دین باشند تا بین شهود الهی و شهود شیطانی تفکیک و فرق قائل شوند و معیار تمییز این دو را در اختیار داشته باشند، این در حالی است كه بزرگان و اقطاب متصوفه فاقد این ویژگی مهم و حیاتی هستند.
منابع:
1- عارف و صوفی چه میگویند؟، میرزا جواد تهرانی، ص 3
2- ذهبیه تصوف علمی-آثار ادبی ، اسدالله خاوری، ص 11
3- اثنی عشریه، شیخ حر عاملی، ص 22
4- گزارشی از منابع دخیل در تصوف را میتوانید در كتاب جستجو در تصوف ایران، دكتر زرینكوب
5- فلسفه ی عرفان، یحیی یثربی ص171 به بعد
افزودن نظر جدید