خیانت و دروغگویی پیروان بهاء
شاید در مسلک بهائیت این عمل (تقلب و خیانت در مطالب علمی و تاریخی) جایز باشد، و روی این اصل پیروان جناب بهاء هیچگونه از ارتکاب خیانت و پشت و رو کردن مطالب تاریخی و علمی باکی ندارند، ولی نویسنده حکمی که مجوز این امر باشد، در کتب بهاء و باب ندیده ام، اگر چه خود عمل بزرگترین برهان و دلیل جواز است.
اینست که نویسندگان بهائی در نوشته ها و گفته های خودشان هیچگونه رعایت موضوع امانت و درستی و عفت قلم را ننموده و قضایای علمی و تاریخی را تا توانسته اند به نفع خودشان و برای اثبات مدعای نادرست خودشان تحریف نموده اند.
میرزا ابوالفضل گلپایگانی در کتاب فرائد (ص460) گوید: امروز آن مقدار از فصاحت و بلاغت و لطف و جزالت که این عبد و امثال او در کتاب مستطاب ایقان و سایر الواح مقدسه مشاهده می نمایند و آوردن یک آیه مثل آن را خارج از قوه ی بشر می شمارند....الخ.
آری یکی از آیات ایقان (ص38 طبع اول) اینست: و کذلک نرش علیک من انوار شموس الحکمة و العرفان لیطمئن بها قلبک و تکون من الذینهم کانو بجناحین الایقان فی هواء العلم مطیورا.
که سراسر از جهت لفظ و تعبیر و معنی (نرش، شموس الحکمه، جناحین، هواء العلم، مطیورا) مغلوط است.
و بسی خوشوقت هستیم که: در چاپ دوم کتاب ایقان خود اهل ایقان و عبدالبهاء متوجه به اغلاط این آیه معجزه آسا (با صدها جملات دیگر) شده و به کلی عبارت مزبور را عوض کردند.
و در صفحه ی (52) چاپ مصر (سلا 1318) آن کتاب ملاحظه فرمائید: کذلک نورنا افق سماء البیان من انوار شموس الحکمة و العرفان... طاروا باجنحة الایقان فی هواء محبة الرحمن.
و اگر این تصحیح از خود آنان صورت نمی گرفت: به طور مسلم وقوع این اغلاط را نیز یکی از معجزات و خوارق عادات میرزا می شمردند چنانکه امروز درباره ی اغلاط عبارات دیگر سید باب و میرزا بهاء همین حرف را میزنند.
و میرزا حیدر علی اصفهانی بزرگترین مبلغ بهائیت در کتاب بهجت الصدور (ص399) می گوید: حضرت بهاء الله آسمانیست که از آفاقش شموس انبیاء و مرسلین اشراق نموده مرسل رسل و منزل کتب و رب الارباب و سلطان مبدء و مآب است و به قدری که صندوق نوشته جات و صحف و الواح و آیات از حضرت احدیتش موجود و منتشر است و جمیع را کتب آسمانی و صحف ربانی و تورات صمدانی و انجیل رحمانی و قرآن یزدانی و بیان جلیل و واجب الاتباع می دانیم و در همه ی بیانات مبارکش صریحست که آیاتش تاویل و باطن و باطن باطن ندارد و ظاهرش مقصود و ماموربه است.
دراین عبارات هم خوانندگان گرامی خودشان حکومت نمایند: زیرا بودن جناب میرزا مرسل رسل و رب الارباب و سلطان مبدء و مآب از آن مطالبی است که از نظر علم و فلسفه بجز مسخره و خرافی بودن مفهومی پیدا نمی کند، و همچنین داشتن یک صندوق صحف و آیات و الواح، زیرا اگر این صحف و آیات از جانب آسمان بوده است، پس چرا در میان مردم منتشر ننموده است؟ و چطور شده است که مردم حتی خود بهائیان از آنها بی اطلاعند.
و اما مقصود بودن ظواهر کلمات میرزا، اگر همینطور است، پس چرا کلمات او را به هزار جور تاویل می نمایند؟ آیا ظاهر و صریح دعوی انی انا الله، لا اله الا انا، چیست؟ آیا رب الارباب و سلطان مبدء و مآب می تواند بر خلاف تمام شرایع گذشته ، سخنانی بگوید؟ اگر انبیای گذشته را جناب میرزا فرستاده است، پس چگونه احکام و گفته های آنان را تکذیب و نفی می کند؟
و باز در کتاب دلائل العرفان (ص60) می گوید: و سیصد و سیزده نفر از اطراف عالم از نقباء و نجباء حولش مجتمع می شوند این در شیخ طبرسی که طبرستان است جمع شدند و بخونشان شهادت دادند انه هو الحق و ما بعد الحق الا الضلال.
اولا روایاتی که در این موضوع وارد شده است، همه تصریح دارند که چون امام دوازدهم در مکه ظهور کرد سیصد و سیزده نفر اصحاب مخصوص آن حضرت از اطراف جهان در اطراف ایشان حاضر شده و انجام ماموریت می دهند.
رجوع کنید به جلد سیزدهم بحار الانوار (طبع 1332 هجری) صفحه (178،182،187،190،192) و به کتاب غیبت طوسی (ص299) و به کتاب غیبت نعمانی (ص130) تا از خیانت و تحریف بزرگترین و فاضل ترین مرد این جمعیت آگاه شوید.
در غیبت طوسی می نویسد: حضرت باقر علیه السلام فرمود: بیعت می کند قائم علیه السلام را در میان رکن و مقام سیصد و چند نفر به شماره ی اهل به درکه در میان آنها نجبای از اهل مصر و ابدال از اهل شام و اخیار از اهل عراق خواهند بود.
و در غیبت نعمانی می نویسد: اصحاب آن حضرت به موجب دلالت روایات شریفه سیصد و سیزده نفر هستند که از جانب قائم علیه السلام برای ولایات عامل و نماینده و حاکم معین می شوند، و بوسیله ی آنان شرق و غرب زمین فتح می شود.
پس بطوری که از روایات شریفه مستفاد می شود: 1- قائم پسر بلا واسطه ی حضرت امام عسکری است. 2- در مکه ظهور خواهد کرد نه در شیراز. 3- در همان موقع سیصد و سیزده نفر از اطراف جهان که برگزیده ی مردم هستند در مکه حاضر شده و به آن حضرت بیعت می کنند. 4- این جمعیت از جانب آن حضرت در شهرها و ممالک جهان سمت نمایندگی و ماموریت پیدا کرده و باقی خواهند بود. 5- اینها با مخالفین مبارزه کرده و غالب و فاتح می شوند نه اینکه در قلعه ی طبرسی از ترس نظامیان متحصن شده و بالاخره پس از چند مرتبه دفاع و حمله کردن همه مغلوب و مقتول کردند.
این سخن بسیار شبیه است به حرف آن شخصی که می گفت: حضرت اسماعیل را در مصر بالای گل دسته شیر خورد، ظریفی پاسخ داد: حضرت اسماعیل نبود یوسف بود، مصر نبود کنعان بود شیر نبود گرگ بود، گل دسته نبود چاه بود، در چاه هم نبود در بیابان بود، تازه خوردن گرگ هم دروغ بود.
شما اگر به دقت در گفته های این جماعت مطالعه نمائید: همه را همین طور خواهید دید.
افزودن نظر جدید