اختلاف تصوف قديم و جديد
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ نکته مهمّ در اختلاف تصوف قديم و جديد، اين است که تصوف قديم داراي مولفههاي مشخص و نظاممندي است که با ابزار علمي به پژوهش پيرامون آنها ميتوان پرداخت و به ردّ يا اثبات تک تکشان حکم کرد. گزارههايي چون سماع، شاهد بازي، ولايت، مستنبطات و ... ، امّا تصوف جديد از اين ويژگي اساسي بيبهره است و پوستي ضخيم را ميماند که از مغز تهي است. از دوره قاجار به بعد و با ابزار شدن تصوف در دست گروهها ي سياسي، حيات تصوف را ميتوان پايان يافته دانست و از فرقههاي صوفيه، به عنوان فرقههاي مدرن سياسي ياد کرد. «فرقههاي صوفيانه که از قرن نهم به بعد با از دست دادن عناصر توانمند نظري، مراحل افول را طي ميکردند، به مرور در معرض نفوذ عناصر سياسي ماسوني و گاه سرويسهاي جاسوسي دنياي غرب قرار ميگيرند و ادامه اين جريان تا آنجا پيش رفت که خانقاه صفي عليشاه، جايگاه لژ اخوت شد. بلکه از متن اين تحرکات فرقهاي و سياسي، دين و آيين جديدي به اسم بابيت و بهاييت ظهور کرد.[1]
بي هويتي تصوف و دور شدن از آرمان تصوف قديم در صد ساله اخير به ويژه پس از انقلاب اسلامي، شدت بيشتري يافت. به گونهاي که پس از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي، کانون هاي استکبار از تصوف براي هجوم نرم عليه ايران اسلامي بهره بردند و فرقههاي متعدد صوفيه با حمايت مالي اين قدرتها، کالاي بدلي مناسبي به جاي معنويت حقيقي تشيع، ارائه کردند و بر اساس تاکتيک مذهب عليه مذهب، که همواره جريان باطل در تقابل با جبهه حق از آن سود ميجست، در ميان مسلمانان ايران را رواج دادند.
«پارهاي از فرقههاي معاصر تا آنجا پيش رفتند که در دوران دفاع مقدس و حمله عراق بر ضد ايران، جوانان را از دفاع و حراست از مرزهاي کشور باز ميداشتند و در پنهان با فراماسونرهاي جاسوسي و خيانتکار غرب گرا، ارتباط پيدا ميکردند. بنده شاهد انحرافات بسياري از مردم و جوانان بودم که با وعده هاي مادي يا معنوي، به چه بدبختي هايي مبتلا شدند و زندگي خانوادگي آنها ويران گشت».[2]
اين ارتباط و هماهنگي جريانهاي درويشي با سران استکبار پس از انقلاب، در قالبهاي متعددي ظهور يافت که به موارد زير مي توان اشاره کرد.
-دعوت مردم به انزوا به نام عرفان و درويشي و حضور نيافتن در صحنههاي اجتماعي و دفاع از آرمانهاي انقلاب.
- جذب و سازماندهي نيروهاي معاند نظام و روحانيت و تزريق هويتي جديد به آنها براي جذب مردم.
- راه اندازي خانقاههاي متعدد و مطرح کردن آنها در برابر مساجدي که به تعبير امام خميني (ره) سنگر هستند.
- ارائه تصويري متحجرانه و ظاهر گرايانه از عالمان دين و مراجع تقليد و کم رنگ کردن جايگاه مرجعيت به عنوان پايگاه اصلي نشر معارف اصيل اسلامي.
- ارائه تصويري متفاوت از عرفان و معنويت شيعي، بر اساس تعاليم منحرف صوفيانه و ترويج آن در برابر عرفان انقلابي امام (ره)
- حضور فعال در کنار جريان فتنه، قبل و پس از انتخابات 88 و حمايت انساني و رسانه اي و تبليغاتي آنان.
-حضور اثر گذار در مجامع ضد جمهوري اسلامي در غرب و تلاش براي کاهش استکبار ستيزي نظام اسلامي، در قالب نهادهاي حقوق بشر غربي و ...
-درگيري فيزيکي با مردم انقلابي در برخي نقاط کشور، از جمله قم، بروجرد، کوار و ... و سوء استفاده رسانهاي براي مخدوش کردن چهره نظام اسلامي.
- فعاليت عليه نظام اسلامي و مرجعيت ديني شيعه در فضاي مجازي به طور گسترده و شبکهاي.[3]
اصلي ترين ويژگي تصوف (قرن دهم به بعد) فرقهاي شدن و به تبع آن در افتادن در مرداب فردپرستي و آداب خود ساخته و بي ثمر بود.
منابع:
1-حميد پارسا نيا، عرفان و سياست، ص 19؛ دنباله جستجو در تصوف ايران، ص 340
2- جريان شناسي ضد فرهنگها، صص 436 و 437
3-قصه صوفيان، صص 104 و 105
افزودن نظر جدید