اعتراف بهائيان به امي نبودن علي محمد باب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بابيت و بهائيت، دو فرقه نو ظهور معاصرند كه از بستر شيخيه برخاستند. سران اين دو فرقه، نردبان ادعا را از نبوت و امامت تا الوهيت بالا و پايين رفتند و ادعاهاي گوناگوني چون «امی بودن»[1] كردند. در اين مقاله به امي بودن علي محمد باب شيرازي ميپردازيم؛ جوان ۲۵ ساله ای که در سال ۱۲۶۰ ادعای باب بودن براي مهدی موعود (عج) را کرد؛ یعنی هر که میخواهد به مهدی موعود و امام زمان (عج) برسد، باید از طریق من وارد شود.
بهائیان در برابر استدلال کسانی که امی بودن باب را قبول ندارد، می گویند: «چون شما معارف والای کتب حضرت نقطه (علی محمد باب) را نمیفهمید، او اُمی است.»
این استدلال، هیچ پایه و اساس مستحکمی ندارد، زیرا نه به نقل استوار است نه به نقل. نفهمیدن دلیل بر امی بودن نیست. در زمان پیامبر اسلام (ص) کفار و مشرکان، حضرت را ساحر و شاعر میخواندند، این نه به این معناست که چون نمیفهمیدند، ایشان را ساحر و شاعر میخواندند، بلکه چون میفهمیدند که جملاتی که بر زبان ایشان جاری میشود، «وحی» است، میلرزیدند و در برابرش ناتوان میشدند و تهمت سحر و شعر میزدند؛ پس نفهمیدن، دلیل بر امی بودن نیست. بله بسیاری از جملاتی که در آثار علی محمد باب نوشته شده است، قابل فهم نیست که زیرا یا کلماتش مهمل است یا غلط املایی و ادبی دارد یا فاسی و عربی مخلوط است و …؛ مانند جمله: «سجیجاً لسازجین».
عبد البهاء درباره امی بودن باب مینویسد: «حضرت اعلی روحی له الفداء در سن جوانی، یعنی ۲۵ سال از عمر مبارکش گذشته بود که قیام به امر فرمودند و در میان طائفه شیعیان، مسلم است که ابداً حضرت در هیچ مدرسه ای تحصیل نفرمودند و نزد کسی اکتساب علوم نکردند و جمیع اهل شیراز گاهی داده اند.»[2] پاسخ این نوشته عباس افندی را به دو بخش اجمالی و تفصیلی تقسیم میکنیم:
در پاسخ اجمالی تنها به این جمله بسنده میکنیم که: «دومین سرکرده بهائیت، به استناد کدام منبع، امی بودن علی محمد باب را نزد شیعیان مسلم میداند؟»
در پاسخ تفصیلی به درس خوانده بودن علی محمد باب شیرازی میپردازیم و از منابع بابیت و بهائیت به اسنادی اشاره میکنیم که اُمی نبودن علی محمد را اثبات میکند:
۱. خود علی محمد در کتاب بیان، که نزد بهائیان از تقدس بالایی برخوردار است می نویسد: «قل ان یا محمد معلمی، فلا تضربنی قبل ان یقضی علی خمسه سنه و لو بطرف عین فان قلبی دقیق و رقیق و بعد ذلک ادبنی و لا تخرجنی عن…و إذا أرَدتَ ضَرباً فَلا تَتَجاوزَ عَن الخَمس ولا تَضرِب عَلی اللَّحم…»[3] در این نوشته، علی محمد باب، به کتک هایی اشاره میکند که ملا محمد عابد، معلم مکتب خانه اش به او می زده است. باب در نوشته خود، صراحتاً از کلمه «معلمی»، یعنی معلم من استفاده میکند.
۲. نبیل زرندی در کتاب تاریخ خود مینویسد: «حضرت باب بعد از فوت پدر در دامن مهر خال بزرگوار خود جناب حاجی میرزا سیّد علی پرورش یافتند جناب خال یکی از شهدای امر است. خال حضرت باب ایشان را برای درس خواندن نزد شیخ عابد بردند. هر چند حضرت باب بدرس خواندن میل نداشتند؛ ولی برای آنکه بمیل خال بزرگوار رفتار کنند، بمکتب شیخ عابد تشریف بردند. شیخ عابد مرد پرهیزکار محترمی بود و از شاگردان شیخ احمد و سیّد کاظم رشتی بشمار میرفت.»[4] در این نوشته نیز مکتب رفتن و درس خواندن علی محمد ثبت شده است.
۳. فاضل مازندرانی درباره معنای واژه «امی» مینویسد: «امی: تحصیل علم ناکرده. امیه -امی بودن- در قرآن، حضرت پیغمبر و امت عرب بدین نام مذکورند.»[5]
۴. فاضل همچنین درباره تحصیل باب مینویسد: «در توقیعی است: (و اما ما رأیت من آیات معلمی…) که مراد از معلم حاجی سید کاظم رشتی میباشد.»[6]
۵. مازندرانی درباره شیوه تحصیل باب نیز مینویسد: «و چون تلمذ سید باب، بصغر سن در مکتب شیراز، نزد معلمی کامل بوضع و مقدار در خور آن ایام مسلم در تاریخ و حضور چندی در محضر درس حاج سید کاظم رشتی بکربلا، در ایام شباب نیز مصرح در کلمات خودشان است و آثار خطی بغایت زیبایشان در دسترس عموم میباشد مرادشان از امیت این است که تحصیلات علمیه بترتیب و تدریج، اما مقدمات بدرجات عالیه، بنوعی که معمول و متداول ایام بود مانند شیخ احسایی و سید رشتی و علما اصحابشان و غیر هم از علما ننمودند و اینرا تشبیه و تقریب بحال جد امجد اعلای خود امیت گفتند و آنچه از خطوط و آثار حتی صورت محاسبات تجارتی بوشهر که بخطشان باقی است و غیر ها محقق می گردد این است که قرائت و کتابت فارسی متداول نه بطریق علمی و نیز مقدار اندکی از کتب و قواعد عربی با اسلوب آن زمان و نیز زیبایی خط و علم حساب رقوم معموله را در مکتب شیراز طی نمودند و منظور خالشان برای وارد کردن به حجرهی تجارت هم بیش از این نبود و ایشان همچنین معلوم است که به ورود در این نوع علوم رسوم متداولهی زمان دلبستگی نشان نمیدادند ولی در ایام جوانی ، با عدم رضایت خال ها ، بکربلا رفتند و در محضر سید رشتی مسایل عرفانی و تفسیر و تاویل احادیث و آیات را از طریق اثنی عشری و عرفانهای مربوط به شیخ احسایی را بسیار شنیدند و فقه امامی از روش آنان ورود نمودند و چنانچه از آثارشان مستفاد می گردد در مطالب و مآرب شیخ و سید بیش از همه ی امور دیگر وارد شدند.»[7]
در مقایسه نوشتههای جناب مازندرانی، تناقض های فراوانی دیده میشود که از جمله می توان به معنای متناقض امیت در کلام ایشان اشاره کرد. در نخست امی را به معنای درس ناخوانده معنا میکند و سپس امی را به معنای درس نخواندن به شیوه معمول معنا میکند، معنایی که در هیچ یک از کتب لغت و غیر لغت ثبت نشده است.
۶. فاضل مازندرانی همچنین مینویسد: «ملا زین العابدین شهمیرزادی … جواب میگفت بلی این بزرگوار اسم شریفش میرزا علیمحمد شیرازی چند سال پیش از وفات سید (کاظم رشتی) به کربلا آمده شش ماه ماندند و گاهی در درس سید حاضر میشدند سن شریفش از بیست بیشتر نبود و درس هم تا سیوطی حاشیه بیشتر نخوانده بودند بعد مراجعت فرموده … .»[8] جناب فاضل، در این نوشته نیز از حضور علی محمد در درس سید کاظم پرده برمیدارد.
۷. مازندرانی همچنین می نویسد: «و هر دو برادر از اصحاب و تلامذة سید رشتی و خانوادةشان از عائلات شهیرة شیخیه در کربلا بودند و ایامی که حضرت باب در کربلا میزیست چند بار آن بزرگوار را حین اداء زیارت امام حسین در باب و نیز در حوزهی درس حاجی سید کاظم دیدند و … .»[9] این نویسنده بهائی، در این کتاب خود نیز، از دیده شدن علی محمد در درس سید کاظم مینویسد.
۸. آیتی نیز در این باره مینویسد: «آن چه مسلم است، محل تحصیل ایشان، مکتب شیخ عابد بوده و آن محل، بین عامه اهل شیراز بمکتب قهوه انبیاء و اولیا مشهور است.»[10]
۹. ابوالفضل گلپایگانی از قول سید جواد کربلایی نقل کرده و مینویسد: «… در بیت حضرت خال بودم که دیدم آنحضرت (علی محمد) از مکتب مراجعت نموده و مشتی کاغذ در دستشان است، عرض کردم اینها چیست؟ با صوتی آهسته و رقیق فرمودند: صفحات مشق من است.»[11] جناب ابوالفضائل، کار را بر ما آسان کردند. ایشان به صراحت از مکتب رفتن، درس خواندن و مشق نوشتن باب مینویسد.
۱۰. مجله آهنگ بدیع نیز از این قافله عقب نمانده و مینویسد: «در نزد یکی از مشایخ شیراز که به شیخ معلم معروف و مردی که فاضل و … بود بتحصیل قرائت و کتابت فارسی اشتغال نمود و در این فن به قدری که تجارتگران لازم بود، فرا گرفت.»[12] بهائیان در این مجله، به درس خواندن علی محمد به اندازه تجارت اشاره کرده اند؛ هر برای امی بودن، صرف درس خواندن کافی است و کم و زیادش تفاوتی ندارد.
۱۱. اشراق خاوری نیز به جمع معترفین پیوسته و مینویسد: «حاجی میرزا سید علی، خال اعظم هیکل مبارک، متکفل مراقبت و پرورش حضرت گردید. هیکل مبارک در اوائل چند ماهی در مکتب شیخ محمد عابد حاضر میشدند.»[13]
۱۲. خاوری در جای دیگر می نویسد: «جناب میرزا سیّد علی خالِ اعظمِ هیکلِ مبارکْ متکفّلِ مراقبت و پرورش حضرت گردید. هیکل مبارک در سنّ صباوت در مکتب شیخ عابد معروف بشیخنا که در قهوه اولیا بود تشریف برده.»[14] او بیش از این صلاح نمیداند که توضیح دهد، لیکن همین اندازه کافی است.
۱۳. اسلمنت که از محققان بهائیت است مینویسد: «ایشان تحت مراقبت و حمایت خال خود که یکی از تجّار شیراز بود قرار گرفتند و پرورش یافتند. در طفولیّت خواندن و تعلیم ابتدائی را بنابر معمول فرا گرفتند.»[15]
۱۴. اسلمنت همچنین اعتراف تلخی کرده و مینویسد: «پس از فحص و تحقیق کامل در اینخصوص ثابت و محقّق شد که در طفولیّت مدّت کوتاهی بخانهء شیخ محمّد معروف به عابد میرفته و در آنجا خواندن و نوشتن فارسی را آموخته است.»[16]
۱۵. نصرت الله محمد حسینی نیز مینویسد: «دوران کودکی آن حضرت در این بیت سپری شد. چون بسن پنج یا شش سالگی رسیدند، جناب خال اعظم، ایشان را برای فراگرفتن مقدمات زبان فارسی به مکتب سپردند. مکتب مبارک در محلی به نام قهوه اولیاء قرار داشت.»[17]
۱۶. این نویسنده بهائی، با بررسی امی بودن باب مینویسد: «باستناد قول جناب ابوالفضائل،[18] حضرت باب حدود پنج سال و بقول جناب بالیوزی شش تا هفت سال به مکتب شیخ عابد تشریف بردند و به فراگرفتن مبادی زبان فارسی پرداختند.»[19]
۱۷. محمد حسینی درباه ترک تحصیل باب نیز مینویسد: «گویا شیخ عابد از این که حضرت باب ترک تحصیل کرده اند، بسیار ناراحت بوده.»[20]
۱۸. محمد حسینی همچنین از ترغیب های دایی علی محمد مینویسد: «از قرائن بر می آید که در اوان بلوغ حضرت باب، جناب خال اعظم مجدداً ایشان را به ادامه تحصیل ترغیب نموده و آن حضرت را به جهت تحصیل زبان عربی نزد ملا عبد الخالق یزدی بردهاند.»[21]
بر اساس آن چه به صورت مستند از منابع بهائیت نقل شد، علی محمد باب شیرازی نه تنها «اُمی» نیست، بلکه تنها بین ۵ تا ۷ سال در مکتب خانه شیخ عابد درس خوانده است، جدای از تحصیل نزد ملا عبد الخالق یزدی و سید کاظم رشتی و … .
پانوشت:
۱. امی بودن، به معنای درس نخوانده بودن است. این واژه از «اُم» گرفته می شود؛ یعنی شخص مانند زمانی است که از مادر زاده شده است و نزد کسی تحصیل نکرده است. به گواهی منابع تاریخی، روایی و …، پیامبر اسلام (ص) اُمی بوده اند و این از مسلمات اسلام است که همگان آن را پذیرفته و قبول دارند.
۲. مفاوضات، عبد البهاء، ص ۱۹.
۳. بیان عربی، علی محمد باب شیرازی، ص ۲۵.
۴. تاریخ نبیل زرندی، ص ۵۹.
۵. اسرار الآثار، فاضل مازندرانی، ج ۱، ص ۱۸۸ – ۱۸۹.
۶. پیشین، ص ۳۴ – ۳۵.
۷. پیشین، ص ۱۹۰ – ۱۹۱.
۸. ظهور حق، فاضل مازندرانی، ج ۳، ص ۲۰۰.
۹. پیشین، ص ۹۷.
۱۰. الکواکب الدریه فی معاصر البهائیه، آیتی، ص ۳۰ – ۳۱.
۱۱. کشف الغطا من حیل الاداء، ابوالفضل گلپایگانی، ص ۵۶ – ۵۷.
۱۲. مجله آهنگ بدیع، شهریور ۱۳۲۰، ص ۵.
۱۳. رساله ایام تسعه، عبد الحمید اشراق خاوری، ص ۲۲ – ۲۳.
۱۴. گنجینه حدود و احکام، عبد الحمید اشراق خاوری، ص ۳۹۴.
۱۵. بهاء الله و عصر جدید، ای. اسلمنت، ص ۲۱.
۱۶. پیشین، پاورقی ص ۲۱.
۱۷. حضرت باب، نصرت الله محمد حسینی، ص ۱۳۸.
۱۸.رسائل و رقائم، ابوالفضل گلپایگانی، ص ۹۶.
۱۹. پیشین، ص ۱۴۳.
۲۰. پیشین.
۲۱. پیشین.
منبع: پايگاه جامع شناخت بهائيت
دیدگاهها
تقی
1393/09/29 - 01:16
لینک ثابت
هم چنین واضح در خود آثار سید
iman
1394/03/07 - 15:35
لینک ثابت
دوست عزيز، سلام
روح
1394/06/18 - 01:27
لینک ثابت
در این معنی حتی پیغمبر اعظم
افزودن نظر جدید