ترک شریعت در مسیحیت، الگوی فرقه ی صوفیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شریعت گریزی در بین معتقدین به ادیان الهی به انواع و روش های گوناگون بوده است. ادیان یهود و مسیح که امروزه چیزی از هویت واقعی الهی آن باقی نمانده، نتیجه ی برخورد پیروان این ادیان با آموزه های دینی و دستورات آن بوده است.
شکل گیری تصوف علاوه بر اینکه بنیانی در برابر زهد اهل بیت پیامبر علیهم السلام بود، در دل خود برنامه هایی برای از بین بردن اسلام و قوانین این دین جامع و کامل نیز داشت. از جمله همین بحث فرار از شرعیات و برنامه های اجرایی عبادی مسلمین، که از بین بردن آن ها دین اسلام را به همان سرنوشتی دچار می کرد که یهود و مسیحیت گرفتار آنند.
ایشان با تبیین این مطلب که شریعت مداری و پایبند به احکام شرع وظیفه ی عوام است، خود را از خواص امت محمدی خوانده و بار تکلیف را از دوش خود ساقط کرده اند. گویی هیچ توجهی به سخنان صاحب دین و پیامبر آن نداشته و روایات وی را در مورد حلال و حرام و اوامر و نواهی ترک گفتند و ترک ایشان در این موارد بر پایه ی تنبلی و کاهلی نیست بلکه مبانی نظری را شالوده ای این بحث قرار داده و قائلند که انسان می تواند به جایی برسد که نماز را هم ترک کند!
سوالی که مطرح می شود اینست که آیا رسول خدا صلی الله علیه وآله که خود اشرف مخلوقات و صاحب شریعت بوده، به آن مقام نرسید؟ چون به گواهی تاریخ ایشان در ساعات پایانی عمر مبارکش نیز به نماز جماعت حاضر شد و با مسلمانان به نماز ایستاد.
منابع تاریخی آخرین نماز رسول خدا را این گونه روایت می کنند که: بیماری خاتم انبیا هنگام شب، شدت گرفت. بلال، صبح دم نزد حضرت آمد و عرضه داشت: «یا رسول الله! وقت نماز صبح است.» پیغمبر فرمود: «بیماری، تاب و توان را از من گرفته است. امروز دیگری با مردم نماز بخواند.» عایشه گفت: «به ابوبکر بگویید (نماز بخواند).» حفصه گفت: «به عمر بگویید.»
رسول خدا صلی الله علیه وآله که سخن آن دو را شنید و حرص هر یک را برای بلند کردن نام پدرش دید، فرمود:«از این سخنان پرهیز کنید. شما مانند زنانی هستید که با یوسف همدم بودند(هر کدام می خواهید از این جریان سود ببرید).»
سپس با اینکه از بی حالی نمی توانست روی پای خود بایستد، با شتاب برخاست ـ تا مبادا آن دو در نماز از ایشان پیشی بگیرند ـ و به کمک امیرمؤمنان علیه السلام و فضل بن عباس به مسجد آمد. ابوبکر در محراب ایستاده بود. حضرت اشاره فرمود که از محراب خارج شود. سپس حضرت به نماز ایستاد و تکبیر گفت. پیامبر نمازی را که ابوبکر شروع کرده بود از سر گرفت و وقتی نماز پایان یافت به خانه بازگشت.[1]
این جریان علاوه بر اینکه عدالت سایرین را خدشه دار می کند به اهمیت نماز از دیدگاه رسول خدا حتی در بدترین شرایط جسمی و در واپسین لحظات حیات، دلالت دارد در حالی که صوفیان شریعت گریز به ادنی مناسبت، تکلیف را از خود دور می دیدند.
در احوالات برخی از ایشان آمده که پیری را بهانه ی ترک نماز می دانسته اند. لقمان سرخسی از صوفیان متعبد بود ولی پس از چندی او را تارک الصلاه دیدند و وقتی از او سوال کردند چرا نماز نمی خوانی گفت: هرچند بندگی بیش می کردم بیش می بایست. در ماندم. گفتم: الهی، پادشاهان را چون بنده پیر شود، آزادش کنند، توپادشاهی عزیزی، در بندگی تو پیر گشتم، آزادم گردان. گفت: ندایی شنیدم که یا لقمان آزادت کردم.[2]
عبادت پروردگار و نشانه ی این بندگی در گرو انجام مناسک و دستورات اسلام است که همه ی اولیاء دین و ائمه ی بزرگوار نیز بر آن تاکید داشته اند.
1- شیخ مفید، الارشاد/ ص172و 173
2- مقالات شمس تبریزی ج2 ص 102
افزودن نظر جدید